محمدکاظم کاظمی شاعر افغانستانی در گفتگو با خبرنگار مهر، درباره حادثه تروریستی حرم مطهر امام رضا (ع) گفت: نباید رفتار یک فرد را به یک گروه بزرگ نسبت داد. ما پیش از این هم گاهی شاهد بودهایم که یک اتفاق فردی توسط بعضی افراد و رسانهها در شبکههای اجتماعی به یک گروه تعمیم داده شده است. یک فرد رفتاری انجام میدهد که از جانب عموم مردم قابل پذیرش نیست، اما توسط افرادی به کل آن جامعه یا گروه نسبت داده میشود. حالا این گروه میتواند مردم یک کشور باشند یا مردم یک مذهب یا یک زبان و یا یک قوم. واقعیت این است که این نوع تعمیم دادن از سمت هر کسی که باشد اتفاق پسندیده و مطلوبی نیست. رفتار و عمل هر کسی را باید به خود آن فرد نسبت نه گروهی که آن فرد از یک بعد به آنها منتسب است. این شکل منطقی و حقوقی قضیهای است که درباره حادثه تروریستی مشهد باید به آن توجه کنیم.
وی افزود: یک جنبه دیگری که باید از آن غفلت نکنیم این است که این جریان بیش از آن که از قسمت ایرانی و افغانستانیاش مطرح باشد، از منظر مذهبی و از منظر القائات تکفیری مطرح است. یعنی ممکن است گاهی یک فرد به خاطر مسائلی که بین خودش و شخصی دیگر از رهگذر ملیت اتفاق افتاده مرتکب جرمی بشود. مثلاً کسی به ملیت او توهین کند، یا آن فرد ملیگرا باشد، یا رفتارهای نژادپرستانه داشته باشد؛ در این وضعیت خب مشخص است که ریشه ماجرا به مسائل ملی و ملیگرایی و نژادپرستی و … برمیگردد. ولی ما در حادثه تروریستی داخل حرم میبینیم کسانی که مورد حمله این تروریست تکفیری واقع شدهاند که بیشتر چهرههای مذهبی هستند و آن هم کسانی که اتفاقاً در کارهای خیر مذهبی فعال بودهاند. به همین دلیل به نظر میرسد ما باید این اتفاق را از منظر رفتارهای تعصبآمیز و افراطی-مذهبی بررسی کنیم. نظیر آنچه که در کویته پاکستان یا در کابل و هرات نسبت به شیعیان اتفاق میافتد. فرقی هم نمیکند کدام طرف در این اتفاقات آسیب میبیند. البته بیشتر شیعیان مورد این حملات تروریستی بودهاند ولی هر طرفی که در یک حادثه تروریستی آسیب ببیند غیرقابل قبول است، چون از تعصب و تکفیر سرچشمه میگیرد. حامیان این رفتارها هم کشورهایی هستند که از این اتفاقات سود میبرند و نگاه تکفیری دارند.
اتفاقات تروریستی را نباید به ملیت افراد ربط داد
این شاعر در ادامه گفت: نباید ریشههای تکفیری و افراطی این اتفاق را از نظر دور نگاه داریم. صحبتهای این ضارب و قاتل هم نشان میدهد که بحثی از ملیت و کشور نیست، بلکه بحث از اعتقادات مذهبی خودش میکند. یعنی اصلاً مبنا برای او مبنای افغانستان و ایران نیست بلکه مبنا مسائل اعتقادی و تکفیری اوست. خب همین نشان میدهد که نباید این اتفاق را به ملیت افراد ربط بدهیم. چرا که تکفیر و افراط میتواند در لباس هر ملیتی ظاهر شود. این منظر مهم و قابل توجه است. قسمت دیگری که به نظرم اینجا خیلی اهمیت دارد و ما نباید از آن غافل شویم این است که فردی به این عمل دست میزند که سن چندانی ندارد. یعنی او از پروردگان جریانی است که در دو سه دهه گذشته سرمایهگذاری زیادی برای تبلیغ این نوع تفکر و رفتار داشته است. نیم قرن پیش اینطور نبود ولی دو سه دهه است که این رفتارها به وسیله عوامل خارجی و داخلی بسیار پررنگ شده است. بخشی از آن حاصل تعصبات و ناآگاهیهای خود ما مردم مسلمان است و بخشی هم برنامهریزی و سرمایهگذاریهای بیگانگان است. من درست به خاطرم است زمانی که ماهواره در کشورهای ما رایج شده بود، چندین شبکه افراطیگرای مذهبی شیعه و سنی بودند که مدام با همدیگر را بحث میکردند و بسیاری از جوانها را عملاً طرفدار خودشان ساخته بودند. من میدیدم جوانهایی را که با یک نوع تعصب مذهبی این شبکهها و این نوع مجادلات مذهبی را تأیید میکردند و میگفتند اتفاقاً ما باید غیرت مذهبی خودمان را اینگونه نشان بدهیم. من همان زمان حدس میزدم که ما یکی دو دهه بعد همین رفتارها و پرخاشها را در صحنه عملی و در سطح جامعه خواهیم دید. فکر میکنم الآن موقع برداشت این نفاقافکنیهایی است که دو سه دهه به صورت نظری در شبکههای ماهوارهای و رسانهای رواج یافته است. به همین دلیل معتقدم ما شدیداً نیاز داریم بدنه و بنیه فکری و نظری خودمان را درباره اختلافات مذهبی بازاندیشی بکنیم.
در خانهای هستیم که بین آن دیوار کشیده شده است
کاظمی درباره وظیفه نخبگان و رسانهها در قبال این اتفاقات گفت: به نظر من نخبگان و رسانهها در سالهای اخیر رفتار خیلی مثبتی داشتهاند و باید این رفتار مثبت را ادامه بدهند و تقویت کنند. همه ما باید به این بیندیشیم که ما با یک موقعیت تمدنی و یک موقعیت اجتنابناپذیر تاریخی مواجه هستیم. یعنی ما باید در داخل فلات ایران آن دست از مسائل فکری و ذهنی خودمان که میتواند محل چالش و بحث باشد را حل کنیم. ما از لحاظ جغرافیایی و تاریخی به همدیگر وابستهایم، به نوعی که بر همدیگر یک تأثیر دائمی داریم. همه ما مردم ایران و افغانستان و دیگر کشورهای اطراف در منطقهای به نام فلات ایران قرار داریم و باید این مسأله را بپذیریم که همیشه در کنار هم خواهیم بود. در فلات ایران همیشه داد و ستدها و رفت و آمدها و تبادلات فرهنگی و اقتصادی وجود داشته است و ادامه خواهد داشت. موقعیت ما طوری است که انگار که داخل خانهای هستیم که بین آن دیوار کشیده شده است؛ افراد این خانه بالاخره با همدیگر مراوده دارند، ولو اینکه دو ملت محسوب شوند.
اخراج و برخورد با مهاجرین چیزی را تغییر نمیدهد
شاعر «شمشیر و جغرافیا» با اشاره به توئیت یکی از نمایندگان مجلس مبنی بر اخراج مهاجران افغانستانی از ایران و با بیان اینکه سرنوشت مردم ایران و افغانستان به یکدیگر گره خورده است، ادامه داد: من فکر میکنم ما باید درک درستی از «همسرنوشتی تاریخی و جغرافیایی» خودمان پیدا کنیم. بدانیم که هر اتفاقی که در این طرف فلات ایران رقم بخورد تأثیر مثبت یا منفی خودش را در همه جای این فلات میگذارد. با پاک کردن صورت مسأله چیزی حل نمیشود. بر فرض که تمام مهاجرین را از داخل ایران اخراج کنند یا خود مهاجرین به خارج از ایران بروند، بازهم چیزی عوض نخواهد شد. ژئوپولوتیک این منطقه طوری است که همه اتفاقاتی که در یک سوی مرز بیفتد در سوی دیگر مرز هم اثر خودش را نشان میدهد، بنابراین با این نوع اقدامات لحظهای و هیجانی تغییری حاصل نخواهد شد. تنها راهی که میتواند سرنوشت هردو کشور را به سمت خیر و صلاح و خوشبختی ببرد، این است که در این حوزه جغرافیایی و تمدنی مسیر وفاق را طی کنیم.
وی در پایان گفت: واقعیت این است که مناسبات مثبت افغانستان و ایران برای بسیاری از کشورها و بیگانگان خوشایند نیست. بنابراین ما همیشه باید منتظر این باشیم که با یک اتفاق کوچک این ذهنیتهای پروردهنشده و آغشته با بدبینی دوباره شعلهور شود. ما باید ذهنیت و نگرش خودمان را نسبت به این موقعیت جغرافیایی و تمدنی اصلاح کنیم.