به گزارش خبرنگار حوزه شوراهای عالی و عمومی گروه علمی فرهنگی و هنری خبرگزاری صدا و سیما؛ آقای حجتالله ایوبی، دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو ایران و عضو شورای سیاستگذاری همایش بینالمللی «جایگاه زن در تمدن ایران و اسلام»، در افتتاحیه همایش ضمن پیامی پژوهشهای صورت گرفته در خصوص جایگاه زنان در تمدنهای جهانی را درخور بحث و کنکاش دقیق و عالمانه دانست و گفت: "برابری حقوق زنان و مطالبه آن مسئله جهان اسلامی و جهان ایرانی نیست بلکه در جهان غرب هم بوده و همچنان هست.
وی افزود: گفتمان حاکم بر روابط زن و مرد در جهان غرب بنابر نظر پیر بوردیو (جامعهشناس فرانسوی)، سلطه مردانه و حاکمیت مردان بر زنان است. این سلطه در غرب در ضمیر ناخودآگاه زنان و مردان نهادینه شده و زنان این سلطه را پذیرفتهاند و آنرا مشروع میدانند. در راستای پذیرش این سلطه بوردیو آن را به عنوان «خشونت نمادین» نامگذاری کرده است. خشونت نمادین به معنای پذیرش خشونت و تسلط بر اساس نظام ارزشی و باورها و اعتقادات است.
«جهان غرب: پذیرش سلطه مردانه توسط زنان»
در جهان غرب از سال ۱۸۴۸ حق رأی تنها برای مردان عمومیت پیدا کرد. از قرن بیستم سال ۱۹۱۹ در کشورهای اسکاندیناوی، فنلاند و نروژ و دیگر کشورها به تدریج حق رأی زنان پذیرفته شد. در فرانسه سال ۱۹۴۲ و آخرین کشور اروپایی در سال ۱۹۷۰ پذیرفتند که زنان حق رأی دارند. برای اینکه گفتمان حاکم سلطه مردها بود و زنها صلاحیت حضور در عرصههای سیاسی و اجتماعی را نداشتند. به تعبیر پیر بوردیو این نداشتن صلاحیت را خود زنها پذیرفتند و به همین دلیل است که بعد از عمومی شدن حق رأی، آمار و تحقیقات نشان میدهد که در جهان غرب درصد بانوانی که وارد مجلس و پارلمانها میشوند و به پستها و مناصب سیاسی بالا رسیده اند بسیار پایین بود، در نتیجه در کشورهای غربی از سالهای دو هزار به بعد احزاب سیاسی را بر اساس قانون مجبور کردند که تعداد نامزدهای زن و مرد برابر باشد.
«جهان ایران: گفتمان حاکم در ایران باستان مبتنی بر احترام به بانو و حقوق زن بود»
در جهان ایرانی و ایران باستان گفتمان حاکم، گفتمان احترام به بانو و حقوق زن بود. گفته میشود که در دوران پادشاهان ماد، ما شاهد زنسالاری هستیم و گفتمان حاکم، حاکمیت زنها است. در دوران هخامنشی بخشی از تاریخ پر افتخار این سرزمین و بخشی از هویت ما ایرانیها مسئله حقوق زمان بارداری زنان را داریم و زنها حق حضانت دارند. زنهایی داریم که سرکارگرند. «آرتیمیس» فرمانده سپاه بوده و به همراه لشکر خشایارشاه در لشکرکشی به یونان شرکت کرده و این نشان میدهد که گفتمان حاکم گفتمان حضور فعال زنها در عرصههای سیاسی، اجتماعی و حتی نظامی بوده است. مهرههایی از زمان هخامنشی پیدا شده که زنان سرپرست برخی از ادارات هستند. همچنین در شاهنامه فردوسی ما زنان قهرمان را داریم.
«جهان عرب: قبل از اسلام گفتمان حاکم، نادیده انگاشتن زن بود»
اسلام در جزیره العرب ظهور پیدا کرد و پیامبر اکرم (ص) در آنجا مبعوث شد. در جهانی که گفتمان غالب، گفتمان نادیده انگاشتن زن بود. در فرهنگ جهان عرب زن یک کالا و شیء بود، جز داراییها و املاک افراد تلقی میشد. دخترها را زنده به گور میکردند و داشتن دختر ننگ بود. در چنین شرایطی اسلام ظهور کرد و پیامبر اکرم (ص) آن مقام بالا را به زن داد، حضرت خدیجه (س) و همچنین حضرت فاطمه (س) مقام بالایی داشتند. ایرانیها اسلام را پذیرفتند و طبیعی بود که در فرهنگ ما ایرانیها به خاطر جایگاهی که برای زن در فرهنگمان قائل بودیم و هستیم، حضرت فاطمه (س) به خاطر کمالاتی که دارد بسیار برجسته است.
«عصر قاجار و پهلوی: عدم حضور زنها در عرصههای اجتماعی»
در عهد قاجار به تدریج نگاه سختگیرانه در جامعه متدینین غالب میشود و زنها را به حاشیه میرانند و از صحنه جامعه کنار کشیده میشود. در عصر پهلوی، رضاشاه تحت تأثیر فراوان آتاتورک بود و به این باور و جمعبندی غیر عالمانه رسیده بود که زنها در صورتی میتوانند در عرصههای اجتماعی حاضر شود که دست از حجاب و سنتهایشان بردارند. زن سنتی و زن ایرانی و مسلمان بر سر دوراهی حضور در عرصههای اجتماعی و حفظ ارزشها، عقاید، حجاب و سنتها قرار گرفته بود. طبیعی بود که برخی راه دوم را انتخاب کردند و صحنه سیاست کمتر و صحنههای اجتماعی جولانگاه بانوان و زنانی شد که دست از آیینها وسنتهای خودشان شستند. اما جامعه بزرگی از زنها بطور طبیعی راه اول را انتخاب کردند و باز در این دوران به دلیل شکاف بین سنت و مدرنیته و به دلیل برخورد غیر عالمانه با مسئله نوآوری و نوگرایی و در مقابل هم قرار گرفتن سنتها و ارزشها و تجدد، زنان این سرزمین و این روزگار و زنان متدین به خانهها رفتند. خانهنشینی، عدم حضور در عرصههای اجتماعی و عدم ظهور و بروز زنان متدین که بخش غالب جامعه بودند، به یک هنجار در جامعه مذهبی تبدیل شد و این گفتمان (عدم حضور زنها در عرصههای اجتماعی) بر جامعه مذهبی حاکم و غالب شد.
«انقلاب اسلامی ایران: رنسانس حضور زنان در عرصههای اجتماعی»
انقلاب بزرگ و رنسانس حضور زنان در عرصههای اجتماعی در ایران به انقلاب اسلامی ایران و رفتار حضرت امام رضوان الله تعالی علیه برمیگردد، قبل از انقلاب اسلامی حضرت امام (ره) حضور در راهپیماییها را برای زنان واجب کردند، در حالی که گفتمان حاکم جامعه متدینین بر عدم حضور زنان در عرصههای اجتماعی بود. امام (ره) فرمودند که زنها باید وارد عرصه شوند و به خیابانها بروند و زنان متدین از خانه بیرون آمدند و اینجا نقطه آغازین مشارکت زنان در چهل سال اخیر بود.
در دوران جنگ تحمیلی بحث بسیار جدی در بین علما مطرح بود که آیا زنها میتوانند در جبهه حضور پیدا کنند؟ حال آنکه آن گفتمان سنتی نمیپذیرفت! ولی امام (ره) فرمودند زنها میتوانند در کنار مردها در جبهههای حق علیه باطل حضور داشته باشند. از منظر جامعه شناختی این یک رویداد بسیار مهم است. ما در زمان جنگ نزدیک به چهار هزار بانوی شهید و چندین هزار زن جانباز داریم. طبیعی است که بعد از جنگ زنان ایرانی، ایران امروز را از آن خودشان میدانند. در انقلاب اسلامی نیز زنها نقش داشتهاند بنابراین حضور زنان در عرصههای مختلف اجتماعی و سیاسی یک امر کاملاً طبیعی است.
گفتمان غالب در این شرایط همان گفتمانی است که هم در آیات، احادیث و روایات و همچنین در شعر و ادبیات ما وجود دارد. حضرت مولانا ابیات و اشعار فراوانی در تمجید و ستایش از نقش زنان در جامعه دارد.
مولانا در فیه ما فیه میفرماید؛ این جهل است، کسانی که حاکم بر زنانشان میشوند و زنانشان را سرکوب میکنند. مولانا سخنگوی فرهنگ ایرانی و اسلامی ماست. مولانا کسی است که بیانکننده گفتمان غالب اسلامی و ایرانی با زبان شعر و ادبیات است. وقتی در اشعار ما زنان چنین جایگاهی دارند یعنی فرهنگ این جامعه چنین است؛ بنابراین ما با روزگاری مواجه هستیم که در این روزگار شکاف بین سنت و مدرنیته به نفع جمع بین این دو در حال از بین رفتن است. زنان پس از انقلاب اسلامی حضور در جامعه را با ارزشها، تدین و سنتهای خود در تقابل و تضاد نمیبینند. ما امروز بعد از چهل سال کارنامه درخشان نظام جمهوری اسلامی ایران را داریم که حضور دوباره زنان در عرصههای مختلف است. امروز زنان در دانشگاهها، شوراهای شهر، مجلس و دیگر عرصههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حضور فعال دارند. در عرصه فرهنگ و هنر نقش زنان بسیار برجسته است و ما کارگردانان بانو و زن ایرانی داریم که در جهان شناخته شده هستند. در عرصه تجسمی، خط و خوشنویسی لشکر عظیمی از هنرمندان زن ایرانی هستند که سفیران فکر و فرهنگ و اندیشه کشور عزیزمان هستند.
اگرچه شاید تصور بشود که موضوع برابری حقوق زنان، از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گرفته، ولی همچنان موضوع بسیار مهمیست و برای همه دستاندرکاران این همایش بینالمللی آرزوی توفیق دارم. اطمینان دارم نتیجه این همایش برای ایرانیها و به ویژه برای کسانی که در خارج از مرزهای ایران هستند و با دقت مسائل ما را مرور و نگاه میکنند شنیدنی و دیدنی خواهد بود».