فرزند شهید حجازی: پدرم جای خالی برادر را برایم پر می‌کرد/ مسائل کاری پشت در خانه‌مان می‌ماند

خبرگزاری فارس شنبه 27 فروردین 1401 - 10:59
فرزند شهید حجازی: پدرم جای خالی برادر را برایم پر می‌کرد/ مسائل کاری پشت در خانه‌مان می‌ماند

خبرگزاری فارس اصفهان؛ با پیروزی انقلاب اسلامی، مردان این خاک غیرتمندانه به پای مرز و بوم خود ایستادند و اجازه ندادند یک وجب از این خاک به دست دشمنان قسم خورده‌مان بیفتد؛ مردانی که از روزهای پیش از شروع دفاع مقدس با حضور در کردستان و با شروع دفاع مقدس در مرزهای مقدس جمهوری اسلامی جانانه جنگیدند؛ تیر ماه ۱۳۶۷ مبارزه برای عده‌ای به پایان رسید اما در این میان این سبزپوشان غیور بودند که مظلومانه و بی نام و نشان هر کجا که نیاز به حضور بود، پای کار ایستادند و حتی میدان مبارزه را به مرزهای جمهوری اسلامی محدود نکردند و به کمک ملت‌های مسلمان شتافتند.

از این گمنامان سراپا افتخار کم نداریم اما زمانی آن‌ها را می‌شناسیم که خبر عروجشان به سمت یاران شهیدشان را می‌شنویم و پس از آن مشتاق می‌شویم تا به ابعاد وجودی‌شان در طول حیات پربرکت‌شان دست پیدا کنیم.

سردار شهید سید محمد حجازی یکی از این مردان بزرگ و قهرمان است؛ فرمانده‌ای که از روزهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی با مبارزه علیه رژیم ستم‌شاهی فعالیت‌های خود را آغاز کرد و تا آخرین لحظات حیات دست از مبارزه برنداشت و همواره دنبال بود تا در جبهه حق علیه باطل مبارزه کند و بهترین توصیف در وصف او را فرمانده‌اش بیان می‌کند: «عمری سراپا مجاهدت».

عده‌ای امثال شهید حجازی‌ را تنها به بعد کاری و نظامی‌اش محدود می‌کنند اما زمانی که پای صحبت‌‌های «سید علی حجازی»، فرزند سردار شهید سید محمد حجازی نشستیم، می‌شنویم که پدر در زندگی خود نیز عاشقانه به پای خانواده خود ایستاده بود و در ثانیه به ثانیه حضور خود تمام نبودن‌ها را جبران می‌کرد؛ آنچه در ادامه می‌خوانید حاصل گفت‌وگوی خبرنگار فارس با سید علی حجازی فرزند سردار شهید سید محمد حجازی به مناسب فرا رسیدن اولین سالگرد شهادت ایشان است.

 

 

فارس: سردار شهید سید محمد حجازی چند فرزند داشتند و شما فرزند چندم خانواده هستید؟

حجازی: ۳ خواهر و برادر هستیم؛ ۲ خواهر بزرگ‌تر از خودم دارم و فرزند آخر هستم.

 

 

**پدرم حتی در بحرانی‌ترین شرایط موازین اخلاقی را زیر پا نمی‌گذاشت

فارس: اولین تصویری که از پدرتان در ذهن‌تان نقش بسته را به یاد دارید؟ رفتار ایشان با شما به چه صورت بود؟

حجازی: حافظه بلند مدت قوی‌ای ندارم و صحنه خاصی در ذهنم نقش نبسته اما ویژگی که در مقاطع زمانی مختلف از پدرم به یاد دارم خنده‌‌رویی و خوش‌خلقی او در هر شرایطی بود؛ شرایط کاری یک مدیر در محیط نظامی ایجاب می‌کند جدیت داشته باشد به همین واسطه پدرم جدیت، اقتدار و کاریزمای خود در مباحث کاری را داشت اما هیچ وقت قواعد اخلاقی، خوش‌رویی و ظاهر خندان خود را  ترک نمی‌کرد.

 

 

تمام انسان‌ها زمانی که بحثی چالشی پیش می‌آید گاهی به نقطه‌ای می‌رسند که عصبانی می‌شوند اما ویژگی عجیب پدرم که نشأت گرفته از خودسازی و کار بر نفس خود بود این بود که در هیچ شرایطی حتی بحرانی‌ترین زمان‌ها مانند جنگ و... موازین اخلاقی را زیر پا نمی‌گذاشت، آرامش خود را از دست نمی‌داد و شتاب‌زده عمل نمی‌کرد و همیشه بر حرف‌هایی که می زد فکر می‌کرد.

شخصی که حتی مجموعه‌ای خصوصی را مدیریت می‌کند کامل متوجه این موضوع است که هر روز با چالش‌ها و مسائل مختلف مواجه است و این موضوع بر اخلاق و اعصاب او تأثیرگذار است اما هیچ‌‌وقت ندیدم پدرم وارد خانه شود و مسائل کاری و درگیری‌های ذهنی را وارد خانه کند و همیشه فکر می‌کردیم همه مسائل روبه‌راه است و پدرم تحت فشار نیست در صورتی‌که همیشه صبح زود از خانه بیرون می‌رفت و دیر وقت به خانه می‌آمد و این موضوع نشان‌دهنده حجم کار او بود اما از اخلاق او نمی‌شد این موضوع را تشخیص دهیم و این هنر را داشت که تمام مسائل را پشت در خانه بگذارد و به داخل خانه بیاید؛ زمانی هم که در خانه بود پدری تمام عیار بود و با هر کدام از ما با توجه به ویژگی‌های شخصیتی خودمان رفتار می‌کرد.

 

 

در حال حاضر که به سنی رسیدم که درگیر کارهای متعدد هستم متوجه می‌شوم کار سختی است زمانی که وارد خانه می‌شوی تمام مسائل را گوشه ذهنت بگذاری و در ظاهر بروز ندهی.

**هیچ‌گاه نداشتن برادر را حس نکردم

من از داشتن نعمت برادر محروم بودم اما پدرم جای همه‌چیز را برایم پر می‌کرد و با وجود خستگی با خوش‌اخلاقی و خوش‌رویی با من بازی‌های مختلف می‌کرد؛ با وجود اینکه سرش همیشه شلوغ بود، هیچ‌گاه کمبود و خلأ حس نکردم و در کنار پدر بودن نقش برادر را برایم ایفا می‌کرد و این موارد تنها از انسانی بر می‌آید که اهل نظم و برنامه‌ریزی باشد و تمام این ویژگی‌ها، ویژگی‌های شخصیتی یک انسان حکیم است.

 

 

تعبیری که دوستان پدرم از او یاد می‌کنند این است که در زندگی‌اش همه چیز سر جای خودش بود؛ اگر حرفی می‌زد، بهترین حرفی بود که می‌توانست بیان شود، اگر تصمیمی می‌گرفت پیش از آن تمام مشورت‌ها را انجام می‌داد و همه را در فرایند آن دخیل می‌کرد اما زمانی که تصمیم را می‌گرفت قاطعانه به پای آن می‌ایستاد.

فارس: از دوستان و همکاران شهید شنیده‌ایم که ایشان در محیط کاری در عین اخلاق‌مداری جدیت لازم را داشتند؛ آیا این جدیت و روحیه فرماندهی در خانه هم وجود داشت؟

حجازی: پدرم اهل حرف زدن صرف نبود و فقط نمی‌گفت این کار را انجام بده یا نه؛ تمام وجود پدرم الگو بود و زمانی که او را می‌دیدیم متوجه می‌شدیم چه کاری باید انجام دهیم.

اصطلاحی است که بیان می‌کند «دوصد گفته چون نیم کردار نیست» و پدرم کاملاً برعکس این موضوع بود و تنها عمل بود به همین واسطه چون خودش عامل بود نیاز نبود چیزی بیان کند البته که در حد یک پدر موعظه می‌کرد اما همان‌ها به موقع، با فکر بود و  قابل پذیرش بود.

زمانی که شخصی در جمع فرماندهان و خانواده شخصیتی حکیم و خودساخته باشد مورد رجوع دیگران قرار می‌گیرد و دیگران صبر می‌کنند تا جمع‌بندی‌ها توسط آن شخص انجام شود؛ گاهی اوقات این فضا با امر و نهی ایجاد می‌شود و حاصل این مورد این است افرادی که اطراف شخص قرار دارند انگیزه‌ای برای هم‌فکری، کمک و رشد ندارند اما در مقابل در عده‌ای به‌دلیل دقت‌نظر، پختگی و شنیدن صحبت دیگران این مورد رخ می‌دهد و شخص مورد مراجعه قرار می‌گیرد که در پدرم به همین صورت بود.

برای مثال زمانی که قصد داشتیم به سفر برویم همه دور هم جمع می‌شدیم و هر شخصی نظر خود را می‌گفت؛ پدرم حرف همه را می‌شنید و پس از آن نظر خود را ارائه می‌داد و به گونه‌ای نظر خود را به‌صورت پخته ارائه می‌داد که هیچ شخصی نمی‌توانست بر آن حرفی بزند.

 

 

به‌واسطه همین ویژگی‌ها میان همکارانش نیز شخصیتی محبوب بود و همه دوست داشتند با او کار کنند همچنین ما به‌عنوان خانواده مشتاق بودیم نظر پدرم را بشنویم زیرا می‌دانستیم بهترین نظر را ارائه می‌دهد و تمام این موارد نشأت گرفته از این بود که به عقل بها می‌داد.

دوستان پدرم چندین سال است که در جمعی در خصوص مسائل شهر اصفهان صحبت می‌کنند و از نظر فکری و عملی کمک می‌کنند؛ آن افراد نیز بیان می‌کردند سردار حجازی در این جمع پخته‌ترین نظر را ارائه می‌داد.

**سردار حجازی به جایگاه اعتبار می‌داد نه برعکس

فارس: طبق صحبتی که داشتید و مواردی که شنیده‌ایم، می‌دانیم که سردار حجازی به مسائل اصفهان توجه ویژه‌ای داشته‌اند اما شاید به این بعد شخصیتی ایشان توجه کم‌تری شده است؛ در این باره توضیحی بفرمایید.

حجازی: پدرم نقش مؤثری در ساخت آزادراه شرق اصفهان که به نامش است داشت، زیرا در آن بخش برخی از زمین‌ها مورد مناقشه بود و برای جاده‌سازی آزاد نمی‌شد اما با توجه به اینکه پدرم شخصیتی موجه میان تمام بخش‌ها بود و یکی از دلایل این موضوع این بود که با فکر، حکمت و کیاست با همه برخورد می‌کرد، این موضوع را حل کرد.

به این صورت که در ۱۰ سالی که فرمانده نیروی مقاومت بسیج بود به اذعان همکارانش درخشان‌ترین دوره بسیج بود و آن دوره با دولت اصلاحات هم‌زمان بود، اما پدرم با تعامل خوبی که با مجموعه دولت داشت، در عین اینکه بسیج به مؤثرترین شکل ممکن در صحنه حاضر بود، کم‌ترین مناقشه و اصطکاک را با دولت داشت.

پدرم در آن زمان به نوعی مدیریت کرد که بهترین بسیج ادوار شکوفا شد؛ زمانی که شخصی در مجموعه‌ای مدیر است چالش‌هایی پیش می‌آید که جلوی کار را بگیرد اما با وجود این موضوع در آن زمان اتفاقات خوبی رقم خورد و نه تنها تنش ایجاد نشد بلکه در برخی موارد با مجموعه دولت و مجلس همراهی شکل گرفت؛ او به‌دلیل وجهه‌ای که داشت هرگاه می‌خواست صحبتی با شخصی داشته باشد به آن شخص بها می‌داد و نکته قابل توجه این است که شخص سردار حجازی موجه بود و کاری به جایگاه نداشت و چندین نفر بیان کرده‌اند که سردار حجازی به جایگاه اعتبار می‌داد نه برعکس. همچنین در موضوع آب و سند چشم‌اندازی که در بنیاد نصف‌جهان تصویب شده است نظرات مؤثری را داشت.

 

 

فارس: ارتباط و رفت‌وآمد ایشان با خانواده چگونه بود؟

حجازی: پدرم پیش از رفتن به لبنان برای مأموریت، در حال تردد میان اصفهان به تهران بود و حدود ۲-۳ ماه یک‌بار به اصفهان می‌آمدیم و زمانی که در لبنان بود هر وقتی که به ایران می‌آمد حتما به اصفهان سری می‌زد، به سراغ مادربزرگ‌هایم می‌رفت و به فامیل توجه داشت.

اگر کاری از دست پدرم برای آشنایان و حتی دیگر مردم برمی‌آمد دریغ نمی‌کرد یعنی اگر انجام کاری در جهت قانونی ممکن بود تلاش خود را می‌کرد تا انجام دهد اما مواردی که به لحاظ قانونی ممکن نبود و یا پارتی بازی محسوب می‌شد را خیلی سریع رد می‌کرد.

**برای حل مشکلات دیگران تلاش می‌کرد اما نه با امضا و دستور

اگر کاری راه‌حل قانونی داشت و خلاف قانون نبود مشکل را حل می‌کرد و این مورد هم در اقوام هم در دوستان بود البته با امضا و دستور کار را پیش نمی‌برد.

در دوران جوانی‌ام اعضای پایگاه بسیج را به راهیان‌نور می‌بردم و همان زمان پدرم فرمانده نیروی مقاومت بود؛ در آن زمان درخواست اتوبوس کردم اما پدرم این کار را نکرد که تماس بگیرد و بگوید یک اتوبوس بدهید تا علی برای اردو ببرد بلکه تماس گرفت و گفت بچه‌های بسیج قصد رفتن به راهیان‌نور دارند و بررسی انجام دهید و اگر ماشین هست و مشکلی نیست در اختیارشان قرار دهید.

پدرم هر زمانی با هر شخصی، حتی زیرمجموعه خود کار داشت با خواهش این کار را می‌کرد و توجه زیادی به این ظرافت‌ها داشت؛ برخی افراد هستند که هرگاه درخواستی از آن‌ها می‌شود سریع رد می‌کنند اما او با ظرافت و در نظر گرفتن جوانب، گره‌گشایی می‌کرد و توجه می‌کرد مسائل قانونی پیش برود و حق‌الناسی رخ ندهد.

 

 

فارس: سردار حجازی از دوران پیش از دفاع مقدس تا آخرین لحظات عمرشان به مأموریت‌های زیادی رفتند؛ حال و هوای اعضای خانواده در این دوری‌ها چگونه بود؟

حجازی: پدرم از پیش از جنگ، زمانی که غائله کردستان اتفاق افتاد جزء اولین گروهی بود که از سپاه اصفهان به کردستان اعزام شد؛ خانواده از ابتدا با شرایط کنار آمده بودند و جزئی از مجاهدتش این بود که خانواده را خیلی نبیند اما زمانی که حضور داشت جبران تمام نبودن‌ها را می‌کرد.

زمانی که پدرم برای لبنان مأموریت پیدا کرد برای ما فرزندان اتفاق سختی بود و در آن زمان هر ۳ ازدواج کرده بودیم؛ این مأموریت در زمانی پیش آمد که نیازمند حضور و راهنمایی پدر و مادرمان بودیم اما خدا چنین امتحانی از ما گرفت و امیدوارم سرافراز بیرون آمده باشیم؛ در آن مأموریت مادرم همراه پدرم در لبنان حضور داشت اما باید دوری بچه‌ها را تحمل می‌کرد؛ زمانی که آن‌ها به لبنان رفتند فقط یک نوه داشتند اما زمانی که بازگشتند ۶ نوه داشتند و در این مدت ۵ سال ندیدن بچه‌ها برای آن‌ها هم سخت بود اما گذشت.

 

 

**تحمل دوری مأموریت‌ها مقدمه‌ای برای تحمل این روزها بود

خواهرم می‌گوید تحمل آن دوری و ندیدن‌ها زمینه‌ای بود که امروز پس از گذشت یک‌سال از شهادت پدرم، در حد کمی بتوانیم فقدان پدرم را تحمل کنیم.

زمانی که پدرم لبنان بود و چند وقت یک‌بار در حد یک هفته به ایران بازمی‌گشت، ما تشنه دیدار او بودیم اما همان لحظه اولی که او را می‌دیدم تمام غم و غصه‌هایم کنار می‌رفت و پس از آن می‌نشستیم و حرف می‌زدیم و بی‌قراری که در دلم بود با دیدن یک لحظه او تمام می‌شد و این مورد به این علت بود که انسان باطن‌داری بود و روح بزرگی بود که انسان را فرا می گرفت.

در حاضر که یک‌سال از شهادت پدرم می‌گذرد آن روح بزرگ را همچنان حس می‌کنم اگر چه چشم ما از دیدن روی خندان او محروم است و این موضوع سخت است اما روح او همیشه حضور دارد و این موضوع را حس می‌کنم؛ این موضوع هم به این دلیل است که به شهادت رسیده‌ است و هم اینکه روح بزرگی داشت.

فارس: درباره روضه‌های خانگی شهید حجازی هم زیاد شنیده‌ایم؛ در این باره توضیحی بفرمایید.

حجازی: پدر بزرگم حاج حسین حجازی روضه‌ای خانگی داشت و میدان‌دار اصلی آن حاج مجید حجازی، عمویم بود که ۴ ماه بعد از شهادت پدرم فوت کرد که مصیبتی بزرگ برای خانواده بود زیرا خلأ وجودی هر ۲ برادر را برای خانواده پر کرده و ستون خانواده بود.

 

 

روضه پدربزرگم حدود ۲۰ سال با زحمات عمویم برپا بوده و هنوز هم برپا است؛ این روضه دهه سوم محرم برگزار می‌شود که تا مدتی در منزل برگزار می‌شد اما در ۲ سال اخیر به‌واسطه شلوغی زیاد به مسجد جامع منتقل شد.

در کنار آن، پدرم روضه‌ای داشت که حدود ۱۷ سال در ایام فاطمیه برگزار می‌شد و هیچ‌گاه وقفه‌ای در آن اتفاق نیفتاد به جز سال گذشته که آخرین سال حیات پدرم بود اما به‌دلیل شرایط کرونا به‌صورت عمومی برگزار نشد؛ پدرم به حضرت زهرا(س) علاقه وافری داشت.

**نظر حضرت آقا ملاک اصلی سردار حجازی برای هر کاری بود

فارس: سردار حجازی چطور مسؤولیت حضور در سپاه لبنان و نیروی قدس را قبول کردند؟

حجازی: پدرم همیشه می‌گفت انسان نباید خود را از حضور در جبهه و جهاد محروم کند و به همین واسطه زمانی که حاج قاسم پیشنهاد حضور در لبنان را به او داد جواب داد که از نظر شخصی به این موضوع علاقه دارم زیرا لبنان پیشانی مبارزه و مجاهدت در برابر رژیم غاصب صهیونیستی است اما نکته قابل توجه این بود که او برای هرکاری نظر حضرت آقا را ملاک قرار می‌داد و در همین راستا تأکید داشت در این مسؤولیت هم تابع نظر رهبری هستم و در نهایت ایشان هم با توجه به لطفی که نسبت به پدرم داشتند با این موضوع موافقت کردند.

پدرم سال‌ها در لبنان حضور داشت و ارتباط عمیقی با حزب‌الله ایجاد شده بود؛ اگر بخواهم در بعد کاری به ۲ ویژگی اصلی پدرم اشاره کنم اول ویژگی‌های اخلاقی او بود که همه را جذب می‌کرد و دوم اینکه با توجه به اینکه اهل تفکر بود از نظر کاری مورد تأیید همه قرار داشت و به همین واسطه در لبنان مورد لطف سید حسن نصرالله بود؛ در جلسه‌ای که نزد سید حسن نصرالله رفتم تعابیر عجیبی برای پدرم به کار بردند که باعث تعجبم شده بود؛ سید حسن نصرالله می‌گفت شهید حجازی بسیار متفکر، مدبر، مدیر، خلاق، متدین، اخلاق‌مدار و... بود.

 

 

پایان مأموریت لبنان با شهادت سرار عزیزمان حاج قاسم سلیمانی رقم خورد و پس از آن به تهران آمد و تصمیم بر این شد که در سمت جانشین نیروی قدس به سردار قاآنی عزیز کمک کند تا نیروی قدس را قوی‌تر از گذشته پیش ببرند اما دست تقدیر اینگونه رقم خورد که سردار قاآنی بار دیگر یکی از یارانش را از دست بدهند.

ما همیشه دعاگوی سردار قاآنی هستیم و امیدواریم با دعای مردم ایران و تلاش تمام رزمندگان راه حاج قاسم و سید محمد ادامه پیدا کند و خدا خلأ وجودی آن‌ها را پر کند.

فارس: در تصاویر و خاطراتی که دیده و شنیده‌ایم متوجه علاقه رهبر معظم انقلاب به سردار حجازی شده‌ایم؛ در پایان توضیحی در این باره بفرمایید.

حجازی: در پیام حضرت آقا بیان شده است که سردار حجازی در مسؤولیت‌های مختلف سپاه پاسداران خدمت کرده و در تمام آ‌ن‌ها موفق و سربلند بوده است؛ این پیام نشان‌دهنده این است که ولی امر مسلمین از پدرم رضایت دارند و این موضوع بهترین مدال افتخاری است که ایشان به شهید دادند.

 

 

انتهای پیام/۶۳۱۲۵/آ/ی

منبع خبر "خبرگزاری فارس" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.