نویسنده این یادداشت «علیرضا شهبازی»، کارشناس روابط عمومی گروه مالی فیروزه است.
احتمال زیادی وجود دارد که نام «محمود خلیلی»، بنیانگذار گروه بوتان را شنیده باشید اما قطعاً تا زمانی که زندگینامهاش را نخوانید نمیتوانید با ابعاد مختلف زندگی او و نقش مهمی که در پیشرفت ایران داشت آشنا شوید.
زندگینامه این کارآفرین شهیر که توسط «منصوره خلیلی» دختر وی به نگارش درآمده به خوبی جزییات مختلف و تازهای را از نقش مهمی که او برای کشور ایفا کرده را به تصویر میکشد؛ از اجرای طرح برقرسانی به تهران و توزیع برق در کشور تا مدیریت سیستم آبرسانی به تهران تا مهمترین دستاورد وی که گازرسانی بود و ما امروز شعلههای گرمابخش منازل خود را مدیون وی هستیم.
هر کس با توجه به جایگاهش میتواند برداشتی شخصی و قطعاً مفید از این کتاب داشته باشد. مطالعهی «از دامنه تا قله» برای من هم درسهای بسیاری داشت و در این متن سعی کردهام تعدادی از آموختههای خود را به اشتراک بگذارم:
۱. تابآوری: محمود خلیلی از مشکلات هراسی نداشت. سختترین صدمات روحی و جسمی را طی سالها متحمل شد بدون آنکه گلایهای به زبان آورد از زندانی شدن توسط تودهایها تا از دست دادن نزدیکترین عزیزان در مدتی کوتاه. در بخشی از کتاب آمده که چندین سال محمود خلیلی بینایی یکی از چشمان خود را از دست داده بود اما به دلیل اهمیت پروژههای کاری و لزوم پیشبرد آن این موضوع را با کسی درمیان نگذاشت و سالها بعد خانواده از روی اتفاق متوجه این موضوع شدند. خستگی ناپذیری وی زبانزد عام و خاص بود.
۲. جرات و شهامت: مواجه شدن با مشکلات و مبارزه با آنها و مرد میدان بودن در محمود خلیلی بسیار مشهود بود، زمانی یکی از انشعابات برق تهران دچار مشکل فنی شده بود و محمود خلیلی شخصا برای تعمیر آن اقدام میکند که ایجاد جرقهای باعث سوختگی و جراحت شدید وی میگردد.
۳. اعتقاد به توان و تولید داخل و میهن دوستی: قبل از ملی شدن صنعت نفت محمود خلیلی درخواستی از مدیران انگلیسی شاغل در صنعت نفت ایران مبنی بر آموزش ساخت سیستم اجاق گاز میکند که با جواب منفی آنها رو به رو میشود اما وی با اتکا به توان داخل و نیروی ماهر کار ایرانی گاز را به خانههای ما آورد و امروز با افتخار از تجهیزات گازی داخلی به جای گزینههای خارجی استفاده میکنیم.
عشق به وطن و ایران در محمود خلیلی موج میزد و این روحیه در بین فرزندان وی هم نهادینه شد. اعضای خانواده خلیلی پس از تکمیل تحصیلات خود در خارج از کشور و کسب تجارب بینالمللی جهت انتقال دانش و تجارب به ایران بازگشتند و این موارد را به صنعت کشور منتقل نمودند.
محمود خلیلی عاشق ایران و ساخت کشورش بود و اتکا زیادی به توان داخلی داشت وی همیشه این جمله را تکرار میکرد: «دلم میسوزد که این مملکت کمبود عاشق دارد». محمود خلیلی موفق شد با این دید و نگاه یکی از برندهای محبوب ایرانی را در سطح بینالملل بسازد.
۴. مهربانی، خانوادهدوستی و بلند نظری: محمود در زمان جوانی توله سگی بیمار را در جوی آب میبیند و آن را نگهداری و درمان میکند، چندی بعد برای محسن پسرش در خانه اتفاقی میافتد و از حادثهای خطرناک در امان میماند آنجا محمود خطاب به پروردگار میفرماید توله سگی را نجات دادم و تو هم فرزندم را از حادثه حفظ نمودی. زمانی هم یکی از کارگران وی حین کار از بلندی سقوط مینماید و فوت میکند، محمود خلیلی طی نامهای بلند بالا و احساسی خطاب به همه کارکنان ضمن عذرخواهی و ابراز تاسف از بروز این حادثه پوشش کامل خانواده وی را برعهده میگیرد و مقرر میکند هر دوماه با خانواده کارگر متوفی دیدار نماید تا از حمایتهای لازم مطمئن گردد.
این بیت شعر خلاصه و عصاره این کتاب برای من بود: «تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز.»