به گزارش دفتر منطقهای خبرگزاری تسنیم، در بیش از چهل سال اخیر افغانستان همواره توسط رهبران و زرمندان محلی آن هم با تکیه بر قدرت قوم و قبیله اداره شده است و این رهبران و به نقلی این جنگسالاران در طول حیات خود همواره با همین قوت توانسته بودند در جنگهای مسلحانه و سیاسی امتیازات مالی فراوانی را به نفع خود جلب وجذب کنند.
در همین دو دهه گذشته و پس از اشغال افغانستان توسط آمریکاییها باز میبینیم همین افراد توانستند با اهرم قومیت و تکیه بر توان افراد مسلح خود امتیازات و باجهای زیادی بگیرند و بتوانند در صحنه سیاست افغانستان به حیات خود ادامه دهند.
اما از حدود یک دهه قبل، کشورهای غربی به این جمعبندی رسیدند که میتوانند راه جدیدی پیدا کرده و با تطمیع مالی و تسلیحاتی رهبران افغانستانی از ظرفیت و نفوذ آنها برای پیادهسازی اهداف خود بهره ببرند. پس شاهد آن بودیم که در نقاط مختلف دنیا و در جنگهای تحمیلی غرب بر ملتهای منطقه، همواره رد پایی از برخی شبهنظامیان افغانستانیها دیده میشد.
حضور شبهنظامیان افغانستانی در صف تروریستهای داعش در سوریه و عراق، حضور شبهنظامیان افغانستانی در همکاری با سعودی علیه مردم یمن، حضور برخی شبهنظامیان افغانستانی در نبردهای آذربایجان و ارمنستان تنها بخشی از این بازی غرب با رهبران افغانستانی بود تا بتوانند جنگ نیابتی خود را در منطقه و حتی در داخل افغانستان پیش ببرند.
از زمانی هم که پای داعش به افغانستان باز شد در همان ابتدا رد پای برخی رهبران افغانستانی در حمایت از داعش در افغانستان علیه مردم مظلوم این کشور نمایانبود و آنها در بدل پول و امتیازات خارجنشینی برای خود، فرزندان و اطرافیانشان حاضر به ریختن خون مردم افغانستان میشدند.
از این سخنان که بگذریم، با روی کار آمدن طالبان و فرار اکثریت این رهبران به خارج از افغانستان همواره یک موضوع مطرح میشد؛ «اکنون این رهبران آلوده به پولهای خارجی آیا آرام خواهند نشست یا بار دیگر به اجاره درخواهند آمد؟»
در روزهای اول تصور این بود که کشورهای خارجی با جمعکردن این افراد و تقویت آنها، پروژه به اصطلاح مقاومت را در افغانستان آغاز خواهند کرد و با رسیدن فصل بهار مقاومت این رهبران با پول کشورهای خارجی و مستقیم علیه طالبان آغاز خواهد شد، اما کمکم این سناریو رنگ باخت؛ «خارجیهای نمیخواستند با حمایت مستقیم از این افراد خود را با طالبان درگیر کنند» پس باید چارهای جدید میکردند.
و اما چاره جدید؛ « اجاره رهبران افغانستانی برای پیشبرد پروژههای جدید ضدامنیتی علیه محور روسیه - چین - ایران»
رهبران فراری از افغانستان از این موضوع استقبال میکردند زیرا هم همچنان میتوانستند به حیات خود ادامه دهند و هم پولی به دست آورده و اطرافیان همیشه آویزان به خود را پشتیبانی کنند.
جنگ اوکراین نقطه آغاز این ماجرا بود؛ روسها چند ده افغانستانی را به اسارت در آورده و گزارشها نشان میداد صدها جنگجوی افغانستانی در کنار نیروهای اوکراینی علیه روسیه میجنگند.
موضوع به همینجا ختم نمیشود؛ یک تروریست افغانستانی در حرم مطهر رضوی به سه روحانی حمله کرده و دو تن از آنها را به شهادت میرساند و این هنوز شروع ماجراست.
چند روز خبری دروغ و کذب در صدر اخبار افغانستان قرار میگیرد؛ «داعش از خاک افغانستان به نیروهای مرزی ازبکستان حمله میکند». و تا اینجای کار یک بمب خبری دیگر لازم است؛« سه انفجار همزمان در سه مدرسه پسرانه شیعیان در کابل اتفاق میافتد».
و اما ارتباط این موضوعات با هم چیست؟
فرد حمله کننده در حرم رضوی ازبکتبار است، حمله داعش از خاک افغانستان برای اولین بار علیه یک کشور خارجی به سمت ازبکستان است و عوامل این حمله ازبکستانی معرفی میشوند، کمکم ویدئوهایی از داعشیهای ازبکتبار در فضای مجازی منتشر میشود، در جنگ اوکراین نیز رد پای شبهنظامیان ازبک مشهود و در نهایت منابع محلی میگویند در انفجارهای امروز کابل باز ردی از شبهنظامیان ازبک هویدا بوده است.
اینها را میگذاریم کنار سه خبر مهم انتشار یافته در هفته گذشته:
1- سرمایهگذاری 250 میلیون دلاری بر روی دوستم برای ایجاد ناامنی در شمال افغانستان
2- انتشار تصاویر دیدار صمیمی دوستم با مفتی نعمتالله رهبر داعش در شمال افغانستان و فرد شماره دو این گروه
3- دستگیری «هاشم رئیس» از نزدیکان دوستم در ایران به جرم سربازگیری برای نبرد در اوکراین و احتمالا پروژههای خرابکاری دیگر در منطقه
به نظر میرسد اینبار دوستم به مانند سال 2001 که رسما به بازوی نیابتی آمریکا در افغانستان برای پیشبرد امور واشنگتن درآمد، اینبار خود را به اجاره ملکه درآورده و مجری پروژه داعشسازی و ناامنسازی منطقه شده است.
دوستم با این کار و با استفاده از ظرفیت ازبکهایی که همراه او از افغانستان خارج شده و همه دارای ارتباطاتی هم با ازبکهای داخل افغانستان، هم با تروریستهای ازبکستانی متصل به طاهر یولداش و هم با تروریستهای مقیم ترکیه هستند میخواهد طرح انگلیسی برای آینده افغانستان ومنطقه را اجرا کند.
دوستم پیش از این و در سالهای گذشته با استفاده از روابط بسیار نزدیک خود با ترکیه، دهها جنگجوی اطراف خود را روانه ترکیه و از آنجا به سوریه و عراق اعزام کرد و پیش از این نشان داده که در این خوشخدمتیها کم نخواهد گذاشت.
او در طول دوران رهبری خود در افغانستان نیز اثبات کرده که در مسیر مشخص و محکمی حرکت نمیکند و در ازای پول و امکانات حاضر منافع کشور پشتیبان را تأمین کند حال آن کشور یک روز میتواند آمریکا باشد، یک روز ترکیه و حالا هم انگلیس.
در آینده نیز دور از انتظار نیست که سایر رهبران فراری از افغانستان نیز به اجاره چنین پروژههایی درآیند. قرابت برخی تروریستهای آسیای مرکزی به اقوام داخل افغانستان از جمله تاجیکها میتواند جرقه همکاری سرویسهای منطقه برای بازی نیابتی ناامنی در افغانستان باشد.
انتهای پیام/.