در سال ۱۹۹۰، بحران مشابهی وجود داشت. یکی دیگر از اراذل و اوباش، صدام حسین، به کویت حمله کرد و آن را اشغال کرد، کویت که به گفته وی، یک کشور واقعی نبود، بلکه فقط یک استان سرکش عراق بود. رئیس جمهور جورج اچ دبلیو. بوش اعلام کرد که "این وضعیت نمی ماند!" و سپس بیش از دوجین کشور را برای شرکت در یک کارزار نظامی برای بیرون راندن متجاوزان بسیج کرد.
آنها این کار را نکردند چون کویت دوست داشتنی، آزاد و دموکراتیک بود. آنها این کار را برای حمایت از دیدگاه بوش - یک دیدگاه اساسا آمریکایی - در مورد «دنیایی که در آن حاکمیت قانون، نه قانون جنگل، بر رفتار ملتها حاکم است» انجام دادند. و بله، آنها همچنین نمیخواستند که دیکتاتور عراق به نفت کویت دست پیدا کند، نفتی که برای حمایت از تروریسم و سایر اهداف پلید استفاده میکرد. صدام حسین تلاش کرده بود به سلاح هستهای دست یابد، اما زمانی که اسرائیل در سال ۱۹۸۱ یک رآکتور هستهای ناتمام عراق را در نزدیکی بغداد بمباران کرد، از این توانایی محروم شد.
در مقابل، ولادیمیر پوتین، حاکم روسیه، بزرگترین زرادخانه هستهای جهان را در اختیار دارد که شامل ۱۰ برابر بیشتر از ایالات متحده تسلیحات هستهای تاکتیکی است، بنابراین، خطرات حمله مستقیم به او بسیار بیشتر است. آمریکا و متحدانش در ناتو برای دفاع از اوکراین نیرو اعزام نکرده اند. رئیس جمهور آن، ولودیمیر زلنسکی، این درخواست را نکرده است. رهبر اوکراینی منتخب دموکراتیک فقط از او و هموطنانش میخواهد که ابزاری برای دفاع از سرزمین، خانوادهها و آزادیشان فراهم کنند. ما باید آن وسایل را در اختیار آنها بگذاریم - فوری و بی درنگ.
آنها با غیرت و موفقیتی الهام بخش مبارزه کرده اند. در آخر هفته، گزارش شد که یک ژنرال روسی دیگر کشته شده است - هشتمین ژنرال از زمان آغاز تهاجم. چند روز قبل، گل سرسبد ناوگان دریای سیاه روسیه، مسکوا، منهدم شد. مقامات روسی گفتند که این یک تصادف بوده است. به طور محتمل تر، این کشتی توسط دو موشک نپتون زمین به دریای ساخت اوکراین مورد اصابت قرار گرفت. الکسی رزنیکوف، وزیر دفاع اوکراین روز جمعه در توییتی نوشت: «ما اکنون یک نقطه غواصی دیگر در دریای سیاه داریم». آیا چنین تحولاتی آقای پوتین را ترغیب می کند تا به چیزی که دیپلمات هایی که متفاوت از جریان اصلی می اندیشند فکر کند؟ من گمان می کنم که او به جای آن به انتقام فکر می کند.
همزمان، فهرست طولانیتر جنایات جنگی او باعث میشود که میهنپرستان اوکراینی و حامیان آنها به این نتیجه برسند که راه حل دیپلماتیک وجود ندارد. پائولا دوبریانسکی، معاون سابق وزیر امور خارجه و ریچارد لوین، معاون اول دستیار وزیر نیروی دریایی، در آخر هفته در وال استریت ژورنال نوشتند: "اوکراین باید پیروز شود و هر ابزار صلح باید این واقعیت را مستند کند."
این قطعاً نتیجه ای است که عدالت می خواهد. آیا می توان به آن دست یافت؟ در حال حاضر، من پیروز شدن آقای پوتین را نمی بینم. اما من نمی بینم که او به طور قاطع شکست بخورد و از تمام اوکراین، از جمله کریمه و منطقه شرقی دونباس، جایی که او از سال ۲۰۱۴ نیروهای خود را حفظ کرده و مرحله جدیدی از جنگ در شرف آغاز است، اخراج شود.
چیزی که ما از پوتینیست ها می شنویم نشان نمی دهد که آنها در حال تجدید نظر در اصرار خود بر اینکه اوکراینی ها شورشیان و خائنان امپراتوری استعماری نو هستند، تجدید نظر می کنند. ریانووستی، یک آژانس رسانه ای دولتی روسیه، در این باره می گوید: «اوکراینیسم یک سازه مصنوعی ضد روسی است که محتوای تمدنی خود را ندارد، عنصری تابع تمدن بیگانه است».
برخی از مقامات روسیه نیز اکنون اصرار دارند که جنگ سرد هرگز پایان نیافته است. اولگا کویتیدی، سناتور روسی اهل کریمه، حتی فراتر رفت و به مصاحبهکنندهای گفت که «جنگ جهانی دوم پایان نیافته است». او افزود که "این مار نازیسم (سرش را) دوباره در اوکراین بلند کرده است". او افزود که آلمان نیز همچنان یک رژیم نازی است.
چنین تبلیغاتی بی وقفه توسط رسانه های متعدد کرملین منتشر می شود. اگر بتوان نظرسنجیها را باور کرد، بسیاری از روسها آن را می پذیرند. این ممکن است باعث جسارت بیشتر آقای پوتین شود که ظاهراً نامه ای به بایدن ارسال کرد و در مورد «عواقب غیرقابل پیش بینی» هشدار داد اگر او «نظامی سازی غیرمسئولانه» «رژیم کیف» را متوقف نکند.
به عبارت دیگر، پوتین به ایالات متحده، یک کشور مستقل، دستور می دهد که به اوکراین، یک کشور مستقل کمک نکند تا از خود در برابر وحشی گری او دفاع کند. به طور مشابه، شی جین پینگ، متحد کلیدی پوتین و حاکم امپراتوری قدرتمند چین، اخیراً هشدار داده که اگر ایالات متحده تعاملات رسمی با دولت منتخب دموکراتیک در تایوان که او آن را استان سرکش چین می نامد را متوقف نکند، "اقدامات قوی" اتخاذ خواهد کرد.
انزوا طلبان آمریکایی در چپ و راست از بایدن می خواهند که عقب نشینی کند و به روسیه و چین "حوزه نفوذ" خود را بدهد. اگر ظالمان در سراسر جهان فراتر و دور از سواحل ما پیش می روند، چرا باید آن را برای آمریکایی هایی که بین دو اقیانوس قرار دارند، مهم بدانیم. چیزی که آنها نتوانسته اند از تاریخ بیاموزند این است که مماشات هرگز اشتهای جاه طلبان برای تسخیر و انقیاد دیگران را سیر نمی کند. زمانی که مردانی مانند پوتین و شی به این باور رسیدند که الگوریتمی برای عقب نشینی و تسلیم کردن آمریکا و دیگر کشورهای آزاد دارند، بارها و بارها از آن استفاده خواهند کرد. به تعبیر وینستون چرچیل: مهم نیست چقدر به کروکودیل غذا می دهید، در نهایت دسر شما خواهید بود.
نه، ما نمیخواهیم جنگ سرد جدیدی که اکنون توسط مسکو، پکن و متحدان آنها - بهویژه جمهوری اسلامی ایران و کره شمالی - علیه ما به راه انداخته میشود، داغ شود. اما تلاش برای اینکه خودمان را نسبت به متجاوزانی که ما را تحقیر می کنند و می خواهند ما را نابود کنند بی خطر نشان دهیم، راه حل نیست. بنابراین، همانطور که اشاره شد، ما روی زمین خطرناکی قدم می زنیم. نیاز به یک رهبر غیرمعمول عاقل و شجاع دارد که بر روی طناب باریک استراتژیک قدم بگذارد و گزینه های سیاستی که کمترین بدی را دارند انتخاب کند. بیایید همچنین اذعان کنیم که مدتی اینگونه بود؛ وقتی رهبری داشتیم که با این ویژگی ها مطابقت داشت.
*بنیانگذار و رئیس بنیاد دفاع از دموکراسی ها و ستون نویس واشنگتن تایمز
*منبع: واشنگتن تایمز
۳۱۱۳۱۱