در سالهایی نه چندان دور رسم بود که خانه سینما جمعی از سینماگران را در یکی از شبهای قدر راهی مشهد میکرد تا در جوار حرم امام رضا (ع) شبی را صبح کنند و برای اینکه روزه هم بتوانند بگیرند در عرض چند ساعت به خانه برمیگشتند. این سفر برای هنرمندانی که فیض حضور داشتند خاطرات زیادی به همراه داشته و شاید بعضیها را به فکر ساخت اثری با همان مضمون هم انداخته باشد، البته بعضیها نیز این را فرصتی میدانستند برای توشهاندوزی یک سال خود.
عبدالحسن برزیده یکی از آن سینماگرانی است که در آن سفرها حضور داشته و در این روزها که بیشتر مشغول نوشتن و خواندن است، درباره اینکه آیا پیش نیامده به ساخت فیلمی با موضوعی دینی فراتر از آثار کلیشهای که در تلویزیون نمایش داده شده، فکر کند، میگوید: «اول درباره آن سفر شب قدر به مشهد بگویم که آن زمان کوتاهی که آنجا بودیم بیشتر موقعیتی برای بازسازی خودم بود تا بدانم بقیه سال را چطور پشت سر بگذارم. شخصا خیلی به این فکر نکرده بودم که از این سفر برای خلق اتفاقی در سینما استفاده کنم و واقعیت این است که من در چنین موقعیتی به سینما حتی فکر هم نمیکردم. به نظرم ما نیاز داریم در مرحله اول به عنوان انسان از خودمان مراقبت کنیم و بعد اگر درست و «آدم» شویم آنوقت در همه جنبه های زندگی از آن انرژی به دست آمده میتوان استفاده کرد که قاعدتاً یک جنبه آن هم در زمینه شغلی خواهد بود. من همیشه فکر میکردم این تجربه در مجموع میتواند به زندگی من کمک کند.»
او درباره ساخت فیلم با مضامین دینی در سینما و سختیهای آن نیز میگوید: «اصولاً کار کردن در زمینه دینی بسیار سخت است بخصوص آنکه حکومت، دینی و جمهوری اسلامی است و همیشه ممکن است گاردی در مقابل این آثار وجود داشته باشد، یعنی حتی اگر با عشق و جان و دل هم کار کنید ممکن است از آن برداشت پروپاگاندایی و حکومتی شود به همین دلیل تفکیک این مسائل در ذهن مخاطب سخت میشود و اصلأ خیلی وقتها مخاطب اثر را پس میزند. البته او حق دارد چون تبلیغاتی که در این باره شده خیلی وقتها نصیحتگرایانه بوده، نه از جنس هنر. خیلی وقتها این نوع سینما (دینی) مثل واعظی بوده که روی منبر صحبت میکند، البته ممکن است که همه پای منبر بروند و به صحبتهای یک واعظ گوش دهند اما قرار نیست وقتی به سینما میروند هم پای منبر بنشینند. آنها توقعهایی دارند که اغلب برآورده نمیشود.»
کارگردان فیلم «مزار شریف» در ادامه خاطراتی را از یک معلم دینی با گرایشات مارکسیستی در دوران مدرسه خود در آبادان نقل میکند و میگوید: «متاسفانه از گذشته تا امروز این تصور بوده که مثلاً در کلاس درس دینی باید صرفا بر مسائلی مرتبط با دین تمرکز شود و هر چه به دین مربوط است فقط در کلاس درس دینی باید یاد داده شود و بقیه کتابهای آموزشی بویی از دین و دیانت نبردهاند. در صورتی که به نظرم اگر یک معلم به یک سری ارزشها و نیز تدین واقف باشد قطعا تراوشات مغزیای از او بروز خواهد کرد که «دینی» است و ما را «آدم» میکند.»
او تاکید میکند: «منظورم از دین به طور کلی است چون همه ادیان آمدهاند که ما را آدم کنند. من در کودکی در آبادان زندگی میکردم و آنجا تبعیدگاه آدمهای سیاسی بود و معلمهای ما هم اغلب تبعیدی و سیاسی، گروهی مذهبی و گروهی مارکسیست بودند. دبیر دینیام تعریف دیگری از درس داشت که مثلا نمازی طولانی را برای کلاسش باید حفظ میکردیم، اما از آن طرف یک معلم ریاضی داشتم که دینداری بیشتری از او یاد گرفتم. حرفم این است که الزاماً حرف زدن یا فیلم ساختن درباره مثلا شب قدر یا موضوعی دینی، به معنای دینداری و خود دین نیست. شاید آدمی را ببینی که خیلی هم نماز نخواند اما مدعی نباشد و اعمالش هم خیلی بروز و ظهور نداشته باشد و به جای آن رفتارش با مردم به گونهای است که باید او را دیندار دانست و خود او به تنهایی بتواند موضوع فیلمی در این باب باشد.»
۲۵۹۲۵۹