به گزارش رکنا، ماجرای دزدی را که کلاهبردار شد از زبان خودش بخوانید:
فرزند طلاق بودم اما غرورم اجازه نمی داد سربار بستگانم باشم به همین دلیل در 14 سالگی درس و مدرسه را رها کردم تا به طور مستقل زندگی کنم ولی خیلی زود مسیر خلاف را در پیش گرفتم و بعد از دستبرد به اموال داخل یک خودرو در کارواش، از محل کارم اخراج شدم و ...
از دوران کودکی چیزی جز درگیری و فحاشی های پدر و مادرم را به یاد ندارم اما 8 ساله بودم که بالاخره آن ها از یکدیگر جدا شدند و با رها کردن من و خواهر و برادرانم به دنبال سرنوشت خودشان رفتند. پدرم خیلی زود با زنی معتاد مثل خودش ازدواج کرد و مادرم هم بعد از 2 سال با مردی جوان ازدواج کرد که از خودش چند سال کوچک تر بود من و خواهر و برادرانم هم چند روزی در منزل مادر بزرگ ،چند روز خانه عمه و مدتی هم نزد عمو روزگار می گذراندیم. من هم تا ۱۴ سالگی با همین شرایط زندگی می کردم ،اما دیگر در آستانه جوانی غرورم اجازه نمی داد تا هر رفتاری را تحمل کنم ، نمی توانستم سربار دیگران باشم . به همین دلیل درس و مدرسه را رها کردم وتصمیم گرفتم سر کار بروم .در کارواشی به عنوان کارگر مشغول به کار شدم و شب ها هم همان جا می خوابیدم در آن جا با چند جوان بزرگ تر از خودم آشنا شدم که خانه مجردی در حاشیه شهر داشتند ، بعد از گذشت مدتی تصمیم گرفتم با آن ها هم خانه شوم و قرار شد مبلغی از اجاره منزل را هم من پرداخت کنم تا بتوانم با آن ها زندگی کنم. اوضاع بدی نبود و آن ها هم پسرهای سالمی بودند که از شهرستان آمده بودند، اما عقده های دوران کودکی و کمبود محبت خانوادگی از یک سو و نداشتن راهنما از طرف دیگر موجب شد تا برای رسیدن زودهنگام به خواسته هایم مسیر خلاف را در پیش بگیرم. آن زمان خودروهای لوکس را که تمیز می کردم گهگاهی چشمم به وسایل گران قیمت می افتاد و وسوسه می شدم . تا این که اولین بار از خودروی مدل بالایی که در حال تمیز کردنش بودم یک چک پول ۱۰۰ هزار تومانی برداشتم .آن روز اموال دیگری هم مانند فلش ، عینک آفتابی و لوازم مختلف را سرقت کردم اما نمی دانستم دوربین مخفی هم در کارواش وجود دارد.همیشه بدون فکر،به عاقبت کارم خیلی عجولانه تصمیم می گرفتم و عمل می کردم .این بار هم همین طور شد و همان شب صاحب کارم عذر مرا خواست و مرا از آن جا بیرون کرد حتی دوستانم هم مرا از آن منزل بیرون انداختند. دیگر نه جایی برای خواب داشتم و نه پولی که هزینه های زندگی را تامین کنم این بود که تصمیم گرفتم به منزل مادرم بروم و از او درخواست پول کنم. مادرم مستاجر منزلی بود که صاحب خانه پولداری داشت ، به آن جا رفتم ، وقتی درخواستم را مطرح کردم مادرم به تندی مرا از خودش راند و گفت من پولی ندارم که به تو بدهم .
نا امید و عصبانی در حال پایین آمدن از پله ها بودم که متوجه شدم در خانه صاحبخانه که خانمی پیر بود باز است ، دور و برم را پاییدم وقتی متوجه شدم کسی آن جا نیست با احتیاط وارد شدم و چشمم به دو گوشی تلفن همراه داخل منزل افتاد یکی روی میز بود و دیگری روی جاکفشی قرار داشت. آن ها را برداشتم و به سرعت از آن جا خارج شدم . می خواستم با آن گوشی ها کارهای زیادی انجام دهم ، از شدت عصبانیت از دست مادرم و همسرش نمی دانستم چه می کنم . می خواستم این سرقت به پای شوهر مادرم نوشته شود تا از او انتقام بگیرم. دوباره بدون در نظر گرفتن عواقب کارم و بدون هیچ فکر قبلی افکار پوچم را عملی کردم چند آگهی فروش خودروی لوکس در سایت دیوار گذاشتم و پس از تماس افراد درخواست بیعانه می کردم. شیوه کلاهبرداری راحت و خوبی بود اما دوباره خیلی همه چیز را ساده تصور کرده بودم . از طرف دیگر نیز صاحبان گوشی های سرقتی با شکایت به پلیس پیگیر پرونده شدند و طولی نکشید که نیروهای کلانتری احمد آباد با رد یابی های اطلاعاتی مرا شناسایی کردند .هنوز یک روز از شروع کار جدیدم نگذشته بود که خود را در چنگال قانون دیدم و اکنون بسیار پشیمانم .
بنا بر این گزارش، به دستور سرگرد علی عسگری( رئیس کلانتری ۱۶ احمد آباد ) بررسی های بیشتر این پرونده در دایره تجسس کلانتری آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی