خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و اندیشه: کتاب «کشکول میرزاجواد آقا» روایتی است از زندگی شهید مدافع حرم جواد کوهساری. این کتاب حاصل ۴۲ ساعت مصاحبه با خانواده، دوستان و آشنایان شهید کوهساری، از اهالی شهر مشهد مقدس است که ۲۶ تیر سال ۱۳۹۴ در نبرد با تروریستهای داعش در اطراف شهر فلوجه به شهادت رسید.
«کشکول میرزا جواد آقا» که تحقیق آن برعهده محمدمهدی احمدیان و زهرا احسن مقدم بوده و تدوین آن توسط محمدمهدی احمدیان صورت گرفته، در ۲۱۶ صفحه و با قیمت ۴۰ هزار تومان توسط انتشارات راه یار منتشر شده است.
مریم حنطهزاده فعال فرهنگی، به معرفی اینکتاب پرداخته است. اینیادداشت برای انتشار در اختیار مهر قرار گرفته است.
در ادامه مشروح یادداشت موردنظر را میخوانیم؛
باید یاد داشته باشی
«برای تشییع شهدا میرفت. هر دفعه میگفت: «میخوام برم تشییع شهدا، اگه میآی بیا بریم.» یکی دوبار رفتم. دیگر نشد که بروم. همان دفعاتی هم که میرفتم رفتارهای عجیبی از جواد میدیدم. جواد به هرکسی که فکر میکرد میتواند کاری برایش انجام دهد التماس میکرد. میگفت: «تو رو به خدا من رو ببرین.» به جواد میگفتم: «چِته؟ چرا این کارها رو میکنی؟» جواب داد: «آقای آقا مصطفی، در [جهاد] باز شده، باید یاد داشته باشی که چطوری از در رد بشی».
اینجا قرار است یادداشت کتاب «کشکول میرزا جوادآقا» باشد و من نمیخواهم خارج از کتاب از خودِ شهید کوهساری بگویم؛ چه بسا چند کلمهای که به زبانِ من بیاید، اشتیاق خواندن کتاب را در کسی کور کند. حتی نمیخواهم به سبکِ نویسنده، برایش دلنوشتهای بنویسم و بگویم خواندن کتابِ زندگیاش، چه چیزهایی را در وجودم تکان داده است؛ گرچه اولین کاری که بعد از تمام شدن کتاب کردم همین بود! بیشتر میخواهم بنویسم که نویسندهی این کتاب چطور توانست با روایتگری ویژهاش، مَنِ خواننده را در تجربهی حس جستجوگرانهاش شریک کند و به یک مواجههی نفسگیر با شهیدی برساند که رسم شهادت را خوب بلد شده بود.
رسیدن به فرمی نو
«کشکول میرزا جواد آقا» خیلی جاها، برخلاف کلیشههای رایج زندگینامهنویسی مدافعان حرم حرکت کرده است و به نظرم در مجموع این انتخابهای نو، توانسته یک الگوی جدید و موفق خلق کند. در نگارش کتابهای زندگی شهدا (نه آنها که از زبان همسر یا مادر شهدایند و راوی واحدی دارند)، معمولاً دو رویکرد اصلی وجود دارد: مجموعهای از خاطرات که بهصورت تکتک یا بر حسب تعدد راویان تدوین شدهاند، یا زندگینامه داستانی. «کشکول میرزا جوادآقا» هردوی اینها هست و هیچیک هم نیست!
در حالی که اغلب، نویسندگانی که خاطرات زیادی از شهید در دست دارند متمایلند تا برای ایجاد خط سیر زمانی و یکدست کردن روایتها (و گاهی پر کردن خلأها و رنگ دادن به اتفاقات معمولی)، سوژهشان را از زاویه دید دانای کل توصیف کنند؛ اینجا از تِکهخاطرات مستند به نام و نشان راویان استفاده شده است. تدوین کتاب طوری است که انگار همهی راویان گرد نشستهاند دور همدیگر و با روایتهای قطعهقطعهشان زندگی جوادآقا را تکمیل میکنند و کمکم منِ خواننده را هم در حلقهی خودشان وارد میکنند تا بهجای تماشای از دور، همانند آنان با شهید روبرو شده و با زندگیاش بیشتر درگیر شوم.
در عین حال، «کشکول میرزا جوادآقا» مهمترین نقطه قوت فرم داستانی یعنی خط سیر منظم و یکدستی در روایت زندگی شهید و پرهیز از تکرار را، با انتخاب شیوهی بدیعی از تدوین تکهخاطرات که ترکیبی از موضوع و ترتیب زمانی است، حفظ کرده است. کار دشواری که نتیجه آن اثری خوشخوان و در عین حال مستند است که حرارتِ سخن راویان و ضربآهنگ حوادث را با خود دارد و از این نظر، میتواند خواننده را تا حد زیادی در زمانه و فضای زندگی جوادآقا قرار دهد.
ترسیم یک شخصیت چندوجهی
متفاوت بودن «کشکول میرزا جوادآقا»، تنها در فرم متوقف نمیشود و در محتوا خودش را بیشتر نشان میدهد. محمدمهدی احمدیان، آشکارا سعی کرده است با پرهیز از پرداختن بیش از حد به موضوعات کلیشهای مرسوم، در انتخاب برشهای خاطرات بهگونهای عمل کند که حقِ شخصیت چندوجهی شهید را ادا کند؛ بنابراین همچنانکه به خلقیات و شخصیت و برخوردهای دوستانه و خانوادگی شهید پرداخته است، فعالیتها و دیدگاهها و شخصیت اجتماعی او را نیز بهخوبی ترسیم میکند. در نتیجه ما در مواجه با شهید، با یک شخصیت کامل و آگاه نسبت به زمانهاش روبرو میشویم، مختصات اندیشه و تصمیمش را میفهمیم و در عین حال از اتمسفر و آدمهای اطراف و رویکرد و نگاه آنها به تصمیم او نیز باخبر میشویم.
نویسنده، در نپرداختن به برخی موضوعات نیز دست به انتخاب زده و نوعی حریم برای خلوت شهید قائل شده است. قطعاً جوادآقا به عنوان یک مشهدیِ هیئتی که عضو گروه چک و خنثای حرم امام رضاست، رابطه حسی و اعقادات و آداب زیارت خاص خودش را در رابطه با امام رضا (ع) دارد؛ ولی در مجموع خاطرات کتاب، نویسنده به اشارات کوچک و سادهای بسنده کرده است: اینکه «جوادآقا برای خریدن موتور نذر کرده تا یک سال نماز صبح را در حرم بخواند» یا اینکه از زبان خانوادهاش میشنویم که «هر وقت پیدایش نمیکردیم، میدانستیم در حرم است». خاطرات کوتاهی که گرچه مشخصاً نویسنده در پیِ توصیف بیشتر کیفیت و چگونگی آنها برنیامده و نخواسته بهاصطلاح دراماتیزهشان کند. به شناخت ما از جوادآقا عمقی ویژه میدهند.
گر عاشق صادقی ز کشتن نگریز *
شخصیت شهید کوهساری و روایت موجز و روان کتاب از زندگی او، «کشکول میرزا جوادآقا» را برای طیف گستردهای از مخاطبان خواندنی میکند. برای نوجوان و جوانی که به دنبال رسم مردانگی شهدای مدافع حرم است، شخصیتِ شوخ و فعال و لوطیمنش جوادآقا، قطعاً جذاب و دستیافتنی است. برای دیگرانی همچون من نیز، در زندگی و تلاش سرسختانه جوادآقا برای رسیدن به میدان نبرد و حضور کوتاه و شهادت زودهنگام او، تذکرهای بسیاری وجود دارد از باب چگونه شهید «شدن» و فهمیدن اینکه «کسی که فقط برای رضای خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص و بندگی نهاده است، حوادث زمان به جاودانگی و بقا و جایگاه رفیع آن، لطمهای وارد نمیسازد».(از پیام امام خمینی (ره) در قبول قطعنامه)
* بخشی از نوشتههای شهید کوهساری