به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، محمدعلی اسلامی ندوشن روز پنجم اردیبهشتماه در سن 97 سالگی جهان را بدرود گفت. او که دانشآموخته رشته حقوق بود، به واسطه پژوهشها و علاقهای که به حوزه فرهنگ و ادبیات ایران داشت، در همین زمینه در دانشگاه تهران مشغول به تدریس شد.
اسلامی ندوشن را میتوان از حلقههای واسط میان نسل امروز و فرهنگ گذشته دانست. «فرهنگ» و «ایران» پررنگترین دغدغه او در تمام سالهایی بود که صرف پژوهش شد. آثار و گفتارهای او از این حیث پراهمیتاند؛ او نسل امروز را که گاه دچار سردرگمی هویتی در جهانی پرهیاهو قرار دارد، به سرمنزلی رهنمون میکند که محل آمد و شدهای بسیار بود، اما با تکیه بر فرهنگ خود توانست بایستاد و مقاومت کند:
«ما در روزگاری زندگی میکنیم که دنیا نشانههای بحران از خود نشان میدهد. بنابراین هر اقدامی که بتوانی «آگاهی ملی» را در مردم بیدار کند، باید از آن غافل نماند. هر کشوری قائمههایی دارد که برای ادامه حیات خود بر آنها تکیه میکند. قائمه ایران فرهنگ اوست. در صدر پاسداران این فرهنگ میرسیم به ابوالقاسم فردوسی».
برای او «ایران»، کشوری با مرزهای جغرافیایی مشخص نبود؛ ایران در نظر اسلامی ندوشن، وطن فارسی است که در آن اقوام مختلف با سنتها و آیینهای گوناگون زندگی میکنند اما یک چیز همه آنها را همانند نخ تسبیح به یکدیگر پیوند میدهد: زبان فارسی.
«فرهنگ بومی را باید زنده نگه داشت. ولی آنچه وجه مشترک و سرمایه بزرگ ایرانی است، زبان فارسی است. مسئله قومیت در ایران یک مسئله جدید است و رنگ سیاسی دارد. زبانهای محلی از قرنها پیش بودند و کسی به فکر نمیافتاد که در آنها اختلافی ببیند.»...
وقتی از او سؤال میشود که اهمیت زبان فارسی در چیست؟ چنین پاسخ میدهد: اهمیت زبان فارسی در آن است که ادامه حیات ملی کشور را تضمین کرده. در سرزمینهای دیگر زبان عمدتاً وسیله تفهیم و تفهم است و برای فکر به کار میافتد اما زبان فارسی از این فراتر میرود. موجودیت ایران را به عنوان یک کشور آزاد نگهبانی میکند.
او مهمترین رکن ایران را «تاریخ» و «فرهنگ» آن میداند؛ فرهنگی که توانسته در فراز و فرودهای هزارتوی تاریخ، دست ایرانی دردمند را بگیرد و او را از مهلکه نجات دهد: به آسانی میتوان تصور کرد که اگر شاهنامه پدید نیامده بود، ایران به گونهای که هست نبود؛ مستهلک شده در عرب و ترک(مغول)، گم شده در گرداب تاریخ جهان. هرگاه ایرانی میرفت تا بلرزد، یک دست نامرئی زیر بالش را میگرفت و آن دست شاهنامه بود، در دوره مغول، در دوره صفویه، با تهاجم عثمانیها و بعد فشار استعمار غرب.
اسلامی ندوشن با بازتعریفی از آثار کلاسیک، تلاش دارد به ایرانی امروز تلنگری بزند و همچون پدری مشفق، میراث گذشتگان را به او یادآور شود. اهمیت کار او در همین است که به خواندن و شرح و تعلیقات یک اثر هنری از ادبیات کلاسیک فارسی بسنده نکرد، او با نقبی به گذشته فرهنگ را با دریچهای جدید همراه و توأمان با دغدغه نسل و نیاز امروز باز تعریف کرد: با همه افت و خیزها، برای ما افتخار کوچکی نیست که در آب و خاکی زندگی میکنیم که انسانهای شاهنامه در آن زیسته و مردهاند. و همین هزار سال پیش کسی چون ابوالقاسم فردوسی در آن زیست و مُرد. وقتی نگاه به عقب برمیگردانیم، باید به فکر فرو رویم و با خود بگوییم: ما کم مردمی نبودهایم.
درگذشت اسلامی ندوشن به عنوان مردی که خود را پاسدار فرهنگ ایران میدانست، بازتابهای فراوانی در میان اهالی فرهنگ و ادب و تحقیق داشت. صفحه محمدرضا شفیعی کدکنی در فضای مجازی، ضمن یادی از استاد نوشت:
با همه علاقهمندان، دلبستگان و فرزندان ایران به سوگ خاموشی خادم بزرگ فرهنگ ایران مینشینیم.
دیر شد، آری
دیر و همه رنج ناگزیر شد آری
چهرِ وطن سالخورد و پیر شد آری
با همه اینها به یاد آر که گیتی
در دل دیرینگی هماره جوان است
سوی هزاران هزار چهره دیگر
رود زمان نغز و پر سرود روان است
ایران را از یاد نخواهیم برد استاد ندوشن!
میلاد عظیمی، استاد دانشگاه تهران، نیز در وصف زندهیاد اسلامی ندوشن نوشت: آمیزهای از فرهنگ ایران و غرب. با ریشههایی در اعماق و شاخههایی در آسمانهای نو. حساس به آنچه در جامعه میگذرد و برکنار از سیاستبازی و سبکسری هوشمند. اصیل. با اصول. اسلامی ندوشن عمری دراز و با برکت یافت. آثارش رنگارنگ است. در تمام آثارش بر مدارا ایران و فرهنگ و خرد و اعتدال بوده است. هرچه نوشته معلمی است برای نوشتن نثر فصیح و بلیغ و زنده و زاینده و زیبا. نثر او فصلی روشن از کتاب تاریخ نثر فارسی است.
به گفته شیرین بیانی، همسر استاد اسلامی ندوشن، قرار است مراسم خاکسپاری او به آداب اسلامی در کانادا و به صورت امانت انجام شود؛ مردی که مرگ را تراژدی نمیدانست. اویی که آرزو داشت «سخنگوی وجدان ایران» باشد.
انتهای پیام/