محباهری دو سال پیش و در چنین روزهایی بعد از سالها مبارزه با سرطان با زندگی خداحافظی کرد. رضا فیاضی، بازیگر و کارگردان تئاتر و تلویزیون که سابقه رفاقت دیرینه با او داشت، دربارهاش گفته است: «آخرین خاطرهای که از او به یاد دارم سفری است که باهم به همدان داشتیم و پس از پایان فعالیتمان، من و رضا رمضانی تصمیم به بازگشت گرفتیم، قرار شد حسین محباهری نیز همراه ما باشد و یادم هست که حسین آن زمان وضعیت جسمانی مساعدی نداشت و در همان روزها نیز حالش بار دیگر وخیم شد. تا آخرین لحظه زندگیاش کار کرد و لبخند هیچگاه از لبش برچیده نشد. خیلی خوب بود و انرژی بسیاری داشت، همه هنرمندان نیز او را دوست داشتند و حتی بهخاطر زندگی پرتلاطمی که داشت همه علاقهمند بودند تا با او کار کنند. خانم مریم کاظمی تئاتری را روی صحنه داشتند و قرار بود که حسین در آن به ایفای نقش بپردازد اما حال او وخیم شد و امکان حضور روی صحنه برایش مهیا نبود. سپس من را دعوت کردند تا به جای او روی صحنه بروم. جالب اینکه که یک بار هم حسین به جای من روی صحنه رفت. قرار بود نمایش «یاجوج و ماجوج» را روی صحنه ببرم و مشغول تمرین بودم که یک روز سر صحنه حالم بد شد و نتوانستم دیگر ادامه دهم و شبهای دیگر روی صحنه بروم او نقش پادشاه را در این نمایش به جای من بازی کرد.»
در اوج بیماری و در حالی که شرایط سختی را میگذراند گفته بود: باید برای هر مشکلی روزنهای پیدا کرد، آن موقع اسـت کـه نوری میتابد و بر تاریکیای کـه آدم را فراگرفته چیره میشود؛ همه اینها زمانی اتفاق میافتد کـه بـه زندگی امیدوار باشیم و احساس خوب بـه زندگی را در خودمان تقویت کنیم. مـن بیماریام را به بوکس تشبیه کردم و در میدان مسابقه با تمام وجود سعی کردم، آن را شکست دهم. اگر نجنگی و بخواهی شکست را بپذیری ضربه تـو را از پای درمیآورد و نابود میکند. بـه نظرم اشخاصی کـه در زندگی مسوولیتپذیرند در مقابل بیماری عکسالعمل بهتری از خودشان دارند. امید اسـت کـه هدف را شکل میدهد و افرادی کـه شکست میخورند بـه نظرم اشخاصی هستند کـه احساس خوبی از زندگی در خودشان تقویت نمیکنند. آنها نسبت بـه زندگی و نعمات آن متواضع و شکرگزار نیستند. خیلی ساده اسـت؛ مـن زندگی را خیلی دوست دارم، آدمها، طبیعتش و همه وجوه و ابعاد آن کـه خدا خلق کرده را دوست دارم. زندگی هیچ وقت تازگیاش را برای مـن از دست نمیدهد، با اینکه سن و سالم از این حرفها گذشته اما هیجان و شور و شوق زندگی در من وجود دارد و بـه همه چیز شگفتانگیز و تازه نگاه میکنم. همین موضوع باعث میشود، همیشه برای زندگی کردن امید داشته باشم.