به گزارش خبرنگار مهر، این روزها ملت ایران در سوگ سه بزرگ نشسته اند و دشمنان خارجی و داخلی در سه شادی جشن گرفته اند: سالگرد شهادت سردار دلها سلیمانی، اربعین دانشمند شهید فخری زاده، و ارتحال اندیشمند فرزانه مصباح یزدی.
در گفتگو با محمد فناییاشکوری استاد فلسفه و عرفان تطبیقی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) به خدمات علمی و عملی آیت الله مصباح یزدی و همچنین دو شهید بزرگوار شهید سلیمانی و فخریزاده پرداختیم.
مشروح این گفتگو در ادامه می آید؛
ما سوگوار این عزیزان هستیم و جا دارد از ماتم فقدانشان اشک خون بریزم، اما هرگز مجالی برای یأس و نومیدی نیست. هر یک از این سه قهرمان نماینده و پرچمدار یک لشکر نیرومند و عظیم اند و این پرچم دست به دست میگردد و هرگز بر زمین نمیافتد
* چه ارتباطی میتوان میان سه نخبه عزیز از دست رفته یعنی شهید سلیمانی، شهید فخری زاده و علامه مصباح یزدی ترسیم کرد؟
این بزرگان سه ضلع یک مثلث و سه رکن رکین نظام اسلامی و مکمل یکدیگر هستند؛ رکن اعتقادی و ایدئولوژیک، رکن علمی و تکنولوژیک، و رکن دفاعی و استراتژیک. استاد مصباح معلم و نظریه پرداز مبانی نظری و اعتقادی و مربی معنوی است؛ شهید فخری زاده پیشتاز در علم و فناوری است و سلیمانی بزرگ قهرمان میدانهای حماسه و رویارویی سخت با دشمن است. این ارکان به هم مرتبط و متصل و به یکدیگر وابسته و مکمل یکدیگر هستند. اینها اساسیترین عناصری است که یک جامعۀ پویا و پیشرو انقلابی به آن نیازمند است. آن استاد فرزانه، معرفت و معنویت تعلیم میدهد؛ آن دانشمند با الهام از آن معرفت و معنویت، دانش و ابزار تولید میکند؛ و آن قهرمان با استفاده از آن معرفت و دانش پنجه در پنجه اهریمن میاندازد و دست نحس اش را قطع میکند.
*جوانان انقلابی این کشور چه وظیفهای در قبال این بزرگان دارند تا راهشان را ادامه دهند؟
هر یک از جوانان عاشق کشور باید خود را برای ایفای نقش در یکی از این صحنهها و نبرد در یکی از این جبههها آماده کنند. در جامعۀ انقلابی که اهداف الهی و عدالت خواهانه دارد و در برابر دشمنان ذلت تسلیم را نمیپذیرد، کار در هریک از این عرصهها جهاد و سربازی و دفاع است. جهاد و شهادت در هر سه عرصه مطرح است. دشمن هم این حقیقت را خوب درک کرده است، از این رو بین آنها فرقی قائل نیست؛ هر سه را هدف کینه و ترور قرار میدهد و به خاک و خون میکشد. هرکسی را که مفید به حال ایران سربلند تشخیص دهد عزم کشتنش را میکند، چه رزمنده میدان رویارویی نظامی باشد، مانند چمران و همت و سلیمانی، چه دانشمند هستهای و موشکی باشد مانند شهریاری و طهرانی مقدم و فخری زاده و چه متفکر و اندیشمند باشد، همچون مطهری و مفتح و بهشتی. اگر دستشان به ترور فیزیکی نرسد ترور شخصیت میکنند که بس دردناکتر و خسارتبارتر است و برای دشمن کم هزینه تر، مانند آنچه دشمن با آیت الله مصباح میکند، چنانکه در طول سالیان شاهد بوده ایم و این روزها از هنجره های شیطانی شبکههای ماهوارهای و فضای مجازی به دست ایادی استکبار شاهد هستیم.
ما سوگوار این عزیزان هستیم و جا دارد از ماتم فقدانشان اشک خون بریزم، اما هرگز مجالی برای یأس و نومیدی نیست. هر یک از این سه قهرمان نماینده و پرچمدار یک لشکر نیرومند و عظیم اند و این پرچم دست به دست میگردد و هرگز بر زمین نمیافتد. هر یک از اینان میراثی گرانقدر از خود بر جای گذاشته و شاگردان بسیاری را پرورش داده اند که این راه را با همت و قدرت ادامه خواهند داد. از این رو به دشمن هم باید گفت خیلی شادی و پایکوبی نکنید که هنوز هزار باده ناخورده در رک تاک است.
*شاگردان و همفکران ایشان چه وظایفی دارند؟
از شاگردان و همفکران ایشان انتظار میرود که راه آن بزرگوار را در ابعاد مختلف ادامه دهند: در بعد علمی که فهم و عرضه اسلام اصیل به صورت عقلانی و کار آمد است؛ در بعد معنوی که خودسازی و بسط اخلاق و معنویت و دینداری در جامعه است؛ و در بعد سیاسی که حمایت و پشتیبانی از حق در هر جا به ویژه در پیشبرد اهداف نظام اسلامی و دفاع از آن در برابر تهاجم دشمن است. وظیفۀ دیگر دوستان و شاگردان استاد مصباح، معرفی شخصیت و اندیشههای ایشان و دفاع از ایشان در برابر شبهات و هجمهها و تهمتهای ناجوانمردانه است.
کسانی که استاد فقید آیت الله مصباح (رضوان الله تعالی علیه) را میشناسند و با او به نحوی ارتباط داشته اند، چه ارتباط زنده و حضوری و چه از راه مطالعه آثار یا شنیدن سخنان ایشان، در چند دسته قرار میگیرند: بی طرفان، دوستان، منتقدان و دشمنان
*آیت الله مصباح موافقان و مخالفان زیادی داشتند، چگونه باید با مخالفان برخورد کنیم و چه پاسخی به ایرادات آنها بدهیم؟
کسانی که استاد فقید آیت الله مصباح (رضوان الله تعالی علیه) را میشناسند و با او به نحوی ارتباط داشته اند، چه ارتباط زنده و حضوری و چه از راه مطالعه آثار یا شنیدن سخنان ایشان، در چند دسته قرار میگیرند: بی طرفان، دوستان، منتقدان و دشمنان.
گروه بینظر و بیطرف: به نظر میآید جمع زیادی را در بر نگیرد، چون شخصیت و منش و اندیشه و سلوک استاد چنان بود که بعید است کسی با ایشان آشنا باشد، اما هیچ موضعی نسبت به ایشان نداشته باشد.
دوستان و ارادتمندان: اغلب کسانی که با استاد حشر و نشر بیشتری داشته اند در این دسته قرار میگیرند و دستههای دیگر معمولاً کسانی هستند که یا اساساً با ایشان حشر و نشری نداشته اند و یا ارتباطشان بسیار کم بوده است. این گروه طیف گستردهای را در بر میگیرد، از هم دورهها و دوستان و شاگردان که از محضرش استفاده علمی و معنوی برده اند تا علاقمندان عامی که به نحوی از سخنرانیهای عمومی و مواعظ و مواضعشان بهرمند بوده اند.
گروه منتقدان: منتقدان کسانی هستند که اندیشهها و مواضع استاد را منصفانه و عالمانه نقد و بررسی میکنند. منتقد ممکن است ارادتمند استاد باشد، یا پژوهشگر بی طرفی باشد که به دور از دوستی و دشمنی در مقام بررسی علمی دیدگاههای ایشان است و یا حتی ممکن است مخالف و دشمن ایشان باشد، ولی فعلاً در مقام بحث علمی با رعایت اصول نقد علمی است. هرگز نباید منتقد به معنایی که گفتیم را با دشمن و مخالف یکی انگاشت. منتقد هر کسی باشد در مقام انتقاد محترم است و باید با او مواجهه علمی محترمانه داشت و کاری به نیت و انگیزه اش هم نداشت. ممکن است کسی به یک نظریه فلسفی استاد مصباح نقدی داشته باشد و بنده که شاگرد و مرید آن استاد هستم آن نقد را بپسندم و بپذیرم، چنانکه ممکن است در موردی اشکال را وارد ندانم و محترمانه آن را پاسخ دهم. مقتضای حقیقت جویی و سلوک علمی این است. خود استاد مصباح نقاد اندیشه بودند بطوری که نظریات محبوب ترین استادش را نقد میکردند و نه تنها هرگز از نقد علمی آرا خودشان ناراحت نمیشدند، بلکه از نقد علمی استقبال میکردند.
گروه دشمنان و مخالفان: از اینکه شخصیتی مثل آیت الله مصباح دشمنان بسیاری دارد نباید هرگز تعجب کرد. دشمنی واقعیتی است که وجود دارد و گریزی از آن نیست. نمیتوان توقع داشت که کسی عمری از حق دفاع کند و با باطل بجنگد اما دشمن نداشته باشد. این محال است. آدمهای بی خاصیت دشمن ندارند. انبیا و اولیا بدترین و بیشترین دشمنان را داشتند. گاهی چنان است که هرچه شخص بهتر و شایستهتر باشد دشمنان بیشتر و بدتری خواهد داشت. درباره امیرالمؤمنین (ع) گفتند: قتل فی المحراب لشدة عدله. مدتها او را بر منابر و در خطبهها لعن میکردند.
کار دشمن تهمت و هتاکی و فحاشی و تحریف و جعل و ترور فیزیکی و شخصیتی است. اقتضای طبیعتش این است و اگر جز این باشد جای تعجب دارد. باید افزود که بیشتر دشمنیها با استاد مصباح در واقع دشمنی با نظام اسلامی و رهبری است و کسانی که به آن استاد فرزانه هتاکی و جسارت میکنند در حقیقت عقدهها و کینههای خود را نسبت به انقلاب و رهبری اظهار میکنند، چرا که او از برجستهترین مدافعان این نظام و رهبری و خار چشم دشمنان بود. هرکس که مدافع انقلاب باشد در هر سنگری که باشد هدف تیر غضب و غیظ دشمن است، چه سردار رشید سلیمانی باشد، چه دانشمند شهید فخریزاده باشد و چه حکیم فرزانه استاد مصباح. و ترور شخصیتی بسی ناجوانمردانه تر از ترور فیزیکی است و خسارتش برای انقلاب بیشتر است. دشمن گمان میکند که با بدنام کردن و ایجاد شبهه میتواند از نشر اندیشهها و تأثیر کلام و جاذبۀ شخصیت او بکاهد.
دشمن غیر از منتقد است و تهمت و هتاکی و بی ادبی غیر از نقد است. بنابراین آنچه در این روزها در بوقهای تبلیغاتی دشمن و در فضای مجازی علیه آن حکیم فرزانه گفته میشود هرگز از جنس نقد نیست
*چگونه میتوان منتقد را از دشمن تشخیص داد؟ وظیفه ما در مقابل دشمنیها و در مقابل نقدها چیست؟
باید توجه داشت که دشمن غیر از منتقد است و تهمت و هتاکی و بی ادبی غیر از نقد است. بنابراین آنچه در این روزها در بوقهای تبلیغاتی دشمن و در فضای مجازی علیه آن حکیم فرزانه گفته میشود هرگز از جنس نقد نیست. منتقد براساس منطق و به طور مستند آرا و مواضع را نقد میکند. آن کس که هتاکی میکند و تهمت میزند و کلیپهای تبلیغاتی در فضای مجازی منتشر میکند منتقد نیست، دشمن است. منتقد در پی کشف حقیقت است، اما دشمن به دنبال عقده گشایی و نفرت انگیزی و انتقام گیری است. نقد علمی دشوار است و کار هر کسی نیست، اما بدگویی و هتاکی و هیاهو و شانتاژ و پروپاگاندا به راه انداختن بسیار آسان است. بعضی در این فنون استادند.
آیت الله مصباح آثار متعدد در زمینههای گوناگون فلسفی، کلامی، قرآنی، سیاسی و اخلاقی دارند. صدها مقاله و پایان نامه در شرح و بسط اندیشههای ایشان نوشته شده است و از اثرگذارترین متفکران معاصر در ایران است. مطالعه این آثار و بررسی و نقد آنها کار هرکس نیست، اما تهمت و ناسزاگویی و دشنام دادن و کاریکاتور کشیدن آسان است. نه نیازمند فکر است و نه نیازمند مطالعه؛ تنها چیزی که نیاز دارد خباثت و حماقت است. این گونه رفتارها کار متفکران و اندیشمندان نیست، کار اراذل و اوباش است. نقد اندیشه چیز دیگری است و نیازمند علم و معرفت و حکمت و ادب است. کسی که میخواهد نقد کند اول باید ادب نقد را بیاموزد بعد نقد کند.
وظیفه ما در قبال دشمنیها روشنگری و رفع شبهه است، نه درگیر شدن با آنها و به سطح آنها تنزل یافتن و با زبان آنها سخن گفتن. بسیاری از کسانی که در صف مخالفان آن استاد فرزانه قرار گرفته اند قربانیان فریب و بمباران تبلیغات دشمن هستند. از این رو برخورد منطقی و اخلاقی ما در آگاهی بخشی به آنها میتواند اثرگذار باشد.
در مواجهه با مخالفان و دشمنان استاد مصباح و ناجوانمردیهای آنها نباید دست به مقابله به مثل زد و پا را از مرز اخلاق و منطق بیرون نهاد. اگر آنها نسبت به آن بزرگوار جسارت و بی ادبی میکنند ما نباید در مقام دفاع از او چنین کنیم. حق آن بزرگوار بر ما و ارادت ما به او هرگز مجوز شکستن مرزهای اخلاقی نیست، بلکه خلاف خواست آن استاد معنوی است. بدون افتادن در دام خشم و هیجان و با رعایت کامل منطق و اخلاق میتوان پاسخ مخالفان را داد. هرگز منتقدان استاد مصباح را با مخالفان و دشمنان او یکسان نگیریم،
لازم است که سعی کنیم استاد را از راه اندیشهها و آثار نوشتاری و گفتاری و سیره عملی او بشناسیم و در همان چارچوب ایشان را معرفی کنیم. ما نسبت به حضرات معصومین (ع) هم نباید غلو کنیم، چه رسد به شاگردان مکتب آنها. از به کارگیری تعابیر غلوآمیز و یا حتی تعابیر حقی که ممکن است موجب سو فهم یا سو استفاده دشمنان و بیماردلان شود باید اجتناب کرد.
*در پایان اگر نکته خاصی دارید بفرمائید؟!
آیت الله مصباح آن قدر کمالات علمی و عملی آشکار و محسوس دارد که هیچ نیازی به نقل کرامتها و خوابهای این و آن نیست. بیان این گونه مطالب با صرف نظر از صحت و سقم اش، اگر به زیان نباشد قطعاً سودی ندارد. بالاترین معرف استاد مصباح کارنامه درخشان علمی و عملی هشتاد ساله ایشان است. مطمئناً مخاطب با بصیرت هرگز آنچه گفتیم را به معنای انکار کرامت بندگان خالص و مخلص خدا یا تردید در آن تلقی نخواهد کرد.