میتوان گفت تا نیمه دوم قرن۱۹ شکل ظاهری خصوصیات ایران و ژاپن تا حدودی یکسان و مشابه است.
۱- تحمیل حق کاپیتولاسیون و حقوق گمرکی اندک برای کالاهای خارجی - که «باعث برتری اقتصادی شد».
۲- گسترش تجارت خارجی- «باعث ورود سرمایه خارجی و گرفتن وام شد».
۳- بخش اصلی اقتصاد «کشاورزی » بود.
۴- عدم استقلال نهاد اقتصاد از ساخت سیاسی.
یکی از مهمترین عواملی که باعث شده بود کشورهای خارجی توجهشان به ژاپن معطوف شود، بنادر این کشور بود که محل بسیار مناسبی برای ذخایر غذایی و استراحت کشتیهای خارجی بود که از آنجا عبور میکردند.
با وجود تمام منافعی که کشورهای غربی از ژاپن برای خود و به سود خود بهره جستند، بهطور کلی ژاپن نیز در نوسازی کشورش، غرب را سرمشق خود قرار داد و تمامی اصلاحاتی که طی دوره میجی در این کشور روی داد، بهمنظور برابری با غرب صورت گرفت.
امپراتوری و شوگون دو نیروی اصلی بودند که ساختار سیاسی ژاپن در دست آنها بود.
شوگونها که فرماندهان نظامی امپراتور بودند که دورانشان به دوران شوگونات یا سپهسالار معروف بود؛ چون اختیار حکومت ژاپن بهدست آنها بود.
در واقع امپراتوری ژاپن به وسیله یک خانواده اداره میشد؛ درحالیکه با آمدن شوگونها قدرت سیاسی در دست آنها قرار گرفت و امپراتوری نقش تشریفاتی پیدا کرد.
دوارن میجی از سال ۱۸۶۸ تا ۱۹۱۲ ادامه داشت و شعار اصلیاش برگرداندن قدرت امپراتوری بود و در واقع تحولی شگرف در از بین بردن فئودالیسم و آغاز صنعتی شدن کشور بود. در ژاپن طبقهای که منشأ سامورایی داشتند یا چنین ادعا میکردند و قدرت را برای حکومت کردن به ارث میبردند از اعتبار زیادی برخوردار بودند و آمادگی پستهای مدیریتی را داشتند و در سال ۱۸۶۸ دو قبیله از ساموراییهای چوشو و ساتسوما و قبایل توزا - هایزن و کوتی با تغییر نام پایتخت از دوا به توکیو به توافق رسیدند.
امپراتور در سال ۱۸۶۸ مواردی ۵ گانه را که به نام میثاق معروف میجی بود، چنین اعلام کرد.
۱- سیاست دولت بر مبنای مشورت نهاده میشود.
۲- مردم در بیان خواستهای خود آزادند.
۳- بالاتر از همه چیز، منافع ملی است.
۴- عادتهای زشت گذشته باید نسخ و شیوههای مترقی اخذ شود.
۵- مردم در جستوجوی دانش در سراسر جهان هستند.
دولت میجی به اصلاحاتی چون محو موانع افقی و محو موانع عمودی نوسازی دست زد.
درمحو موانع افقی که اولین قدم سیاست فوری مرکزیت بود، پرپایی نهاد قدرتمند دولت امپراتوری در توکیو بود که در نهایت، کلیه واحدهای دولتی به وسیله یک حکومت مرکزی اداره میشد.
در محو موانع عمودی که دولت باید از وجود مردان با استعداد یک ملت متحد میساخت که همگی خود را اول یک ژاپنی و بعد خدمتگزار امپراتوری برای افتخار و خوشبختی کشور و ملت میدانستند که برای تحقق این اهداف، دولت به اصلاحات سیاسی دست زد از جمله اجباری کردن تحصیلات ابتدایی و اجباری کردن خدمت وظیفه.
مفاهیمی چون عدالت و حقوق یکسان از جمله حقوق غربی بود که خود از برگرفته از فلسفه یونانی بود. در مقابل، در جامعه ژاپن این مفاهیم بیگانه مینمود و تنها به خیرخواهی فرودستان و وفاداری آنان تکیه داشت. بنابراین با وجود برپایی چنین شرایطی در ژاپن (نبود عدالت و حقوق یکسان) یاری گرفتن از یک مدل خارجی (...) احتساب میشد و آن قوانین ناپلئونی با ویژگیهای متمرکز آن بود. از طرف دیگر، حکومت میجی با کمک گرفتن از حقوقدان فرانسوی بنام گوسا و امیل بوسیندوکه به نوشتن قوانین مدنی و جزایی ژاپن پرداخت و سعی در فراگیری و آشنایی با حقوق غربی را داشت. بهطور کلی میتوان گفت: قانون مدنی۱۸۹۸ که دربرگرفته از لوایح قانونی آلمان و ارزشهای سنتی سامورایی بود، همراه با قوانین ویلهِلمی، سازمان حقوقی میجی را پایهریزی کرد.
آنچه باعث شده ژاپن از کشورهای عقبمانده و ایران جدا شود، پیوستگی و مداوم بودن سیاستهای دولت این کشور بوده است. تحول دولت میجی شامل ۴ مرحله بوده است.
۱- (۱۸۸۸ - ۱۸۶۸م.) بحث بر سر شروع جنگ با کره بود که گروهی مخالف و گروهی موافق آن بودند؛ اما دولت جنگ با کره را رد کرد؛ اما ساموراییان که موافق جنگ با کره بودند و در ارتش جایگاه بالایی داشتند، با دولت به مخالفت پرداختند و دست به شورش زدند. شورش ساموراییان با مرگ رهبرشان خاتمه یافت و بعد از این واقعه امنیت در دولت میجی حکمفرما شد.
۲- (۱۸۸۹ -۱۸۸۱م.) در این دوره قانون اساسی و مجلس ملی بهوجود آمد. در این دوره آموزش ابتدایی تحت نظر کامل دولت قرار گرفت این دوره را دوره «سرمایهگذاری بوروکراتیک» نامیدهاند؛ زیرا در آن، سرمایهداری خصوصی رشد کرد؛ درحالیکه تا قبل از این دوره، کنترل وسایل تولید کاملا در دست دولت بود.
۳- (۱۸۹۴ -۱۸۸۹م.) طی این دوره اولین انتخابات انجام گرفت و قانون اساسی مدون شد که در این انتخابات ۵۰۰ هزار نفر با وجود جمعیت ۴۰میلیونیاش، حق رای داشتند.
بهطور کلی در این دوره، اصلاحات داخلی بر توسعه طلبی خارجی ارجحیت داشت.
۴- (۱۹۱۲-۱۸۹۴م.) (دوران توسعهطلبی) در سال ۱۸۹۴ بین ژاپن و چین جنگ درگرفت که با پیروزی ژاپن به خاتمه رسید. در سال۱۹۰۰ ژاپن شورش در کشورهای چین و کره را با اتحاد با کشورهای خارجی خاتمه داد. در سال۱۹۰۴ پیروزی ژاپن در جنگ با روسیه جهانیان را شگفت زده کرد.
منبع: پایگاه جامعهشناسی مرتون، اسکات، تاریخ و فرهنگ ژاپن، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران، نشرپیام