مهسا بهادری: هنوز یک هفته از مصاحبه پُرحاشیه هما سرشار با فائقه آتشین (گوگوش) نمیگذرد. مصاحبهای که بیشتر انتظار میرفت به زندگی هنری گوگوش توجه کند اما در نهایت و پس از یک ساعت و ۵۰ دقیقه، آنچه مطرح شد، حواشی زندگی شخصی او بود. او که پیش از انقلاب در حوزه خوانندگی و بازیگری فعالیت میکرد، پس از انقلاب تا سال ۱۳۷۹ در ایران ماند و در این مدت هیچ فعالیتی انجام نداد.
فائقه آتشین (گوگوش) تاکنون چهار بار ازدواج کرده است؛ ازدواجهایی که به طلاق ختم شدهاند. همسر اول او، محمود قربانی و عمر زندگی مشترکشان ۵ سال و حاصل آن یک پسر به نام کامبیز بود. بهروز وثوقی همسر دوم او بود و تنها یک سال در کنار هم بودند. همایون مصداقی همسر سوم گوگوش بود و ۱۲ سال کنار یکدیگر زندگی کردند و ازدواج آخر او با مسعود کیمیایی بود که ۶ سال طول کشید. در مصاحبهای که آتشین با سرشار داشت بیشتر به پشت پرده این ازدواجها پرداخته شد. در بخشی از این گفتوگو گوگوش میگوید در طول زندگیاش دو اشتباه خیلی بزرگ انجام داده است، یکی ازدواج با محمود قربانی و دیگری همکاری با مهرداد آسمانی به مدت پنج سال. او همکاری با آسمانی را ضعیفترین دوران کاری خود اعلام کرد و مهرداد آسمانی، خواننده و نوازنده ایرانی ساکن لسآنجلس در پاسخ به این اظهارنظر در اینستاگرام خود چنین نوشت: «امیدوارم چند سال بعد از امروز خود پشیمان نباشید. من، مهرداد آسمانی بهخاطر ساختن چهار آلبوم برای خانم آتشین و ترانههایی که گمان کنم میشناسید اول از خانواده خودم که باعث رنج فراوان آنها شدم و سپس از مردم خوب و دنبالکنندگان موسیقی فاخر پوزش میطلبم. تاریخ موسیقی در غربت را نه هما سرشار مینویسد و نه من… تاریخ موسیقی در غربت را مردم ایران مینویسند… شهیار قنبری و زویا زاکاریان مفاخر ادبی کشورمان هستند و از اینکه شانس ساخت و اجرای ترانههایشان را داشتم به خود میبالم.»
به گفته گوگوش اشتباه دیگرش ازدواج با محمود قربانی بود که اگر به گذشته باز میگشت هیچگاه آن را انجام نمیداد، پس از این دعا، قربانی پستی را در اینستاگرامش منتشر کرد و گفت: «من و کامبیز این مدت سعی کردیم احترام مادر بودن گوگوش را حفظ کنیم و همیشه حمایتش کنیم اما میبینم هنوز هم همان حالت جوانیاش و زمانی که میخواست از من جدا شود را دارد. همان زمان هم به مقامات گفته بود که من او را کتک میزدم اما من به شرف خاک مادرم و ایران قسم میخورم که اصلا دست روی او بلند نکردم و او با این شگرد معصومبازی، من را دیو و خودش را محبوب کرد و ما حرفی نزدیم ولی من به احترام عشق به فرزندم او را حمایت کردم.»
گوگوش در این مصاحبه درباره همسر دوم خود، بهروز وثوقی هم صحبت و ادعا کرد که به خاطر پوری بنایی با او قهر بوده است اما یک روز اتفاقی، او را در فرانسه میبیند و رابطه آنها شکل میگیرد. رابطهای که پس از یک سال به جدایی ختم میشود.
او همچنین گفت در دورهای تریاک مصرف میکرده و این اتفاق به خاطر همسرش، همایون مصداقیان بوده، چون مصداقیان به تریاک اعتیاد داشته است.
در گفتوگوی گوگوش با سرشار و زمانی که نوبت به همسر چهارم او رسید، نام مسعود کیمیایی، همسرش گیتی پاشایی و فرزندشان پولاد کیمیایی به میان آمد. او در ابتدا گفت پایش به واسطه گیتی پاشایی به خانه مسعود کیمیایی باز شده است و بعد از فوت پاشایی، کیمیایی فرزندش، پولاد را به خانه او آورده و از آن به بعد همه با هم در آن خانه زندگی کردهاند.
او در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: «در آن سالها پیشنهاد خوانندگی و بازی در فیلم به من ارائه شد و من تازه خودم را پیدا کردم و فهمیدم هنوز هم آن جایگاه را دارم. مسعود کیمیایی به من کمک کردم در خارج از کشور کنسرتی برپا کردم بعد هم من را همانجا رها کرد و با پولهایم به ایران بازگشت، چون پولاد میخواست که به ایران بازگردند.»
آتشین همچنین ادامه داد: «من برای این که کنار آنها باشم دوباره پای منقل کیمیایی شروع به کشیدن تریاک کردم.»
پولاد کیمیایی در واکنش به این صحبتها، با انتشار ویدئویی بر مزار مادرش چنین نوشت:
«۱۷ اردیبهشت سالروز مرگ مادرم که از سرطان در گذشت ولی واقعیت این است که کشته شد از شکست روحی ولی زمان این رسیده است که چهره واقعی کسی دیده شود که ستاره است که شما ساختیدش، با آهنگهایش خاطره دارید ولی این دلیل چشم بستن نیست بر واقعیت. همه چیز را خواهم گفت فقط به خاطر مادرم، همین. اگر با من مصاحبه نکنند نشان از دروغ کلیه مجموعه آنها است. بتها را باید شکست!»
پولاد کیمیایی همچنین در ویدئو ضبط شده بر مزار مادرش چنین گفت:
«درود به شما هموطنان عزیزم و همه کسانی که این ویدئو را میبینند. امروز ۱۷ اردیبهشت است، سالگرد مادرم، گیتی پاشایی تهرانی که ۲۷ سال پیش به خاطر ابتلا به سرطان درگذشت. به نام خداوند که جان و خرد را آفرید و همه چیز به او بازمیگردد و همه چیز از این جایی که ایستادهام آغاز میشود. امروز میخواهم در مورد یک مادر با شما حرف بزنم. یک مادر ساده، کسی که همه عمرش را برای فرزندش و همسرش گذاشت و در بدترین شرایط از این جهان رفت. بماند که او یک خواننده، یک موزیسین و شخصی معروف بود، امروز میخواهم در مورد او به عنوان یک انسان حرف بزنم.
همهچیز از اینجا آغاز و همینجا تمام میشود و اکنون شاید دوباره آغاز شود. چیزی که من میدانم این است که من از کودکی، از ۱۷ سالگی باید میآموختم که عزیزترین چیز و کسی را که در این جهان دارم به «او» بسپارم و بیاموزم که ترسی از مرگ نداشته باشم. حقیقت شاید تلخ باشد اما باید گفته شود. دروغ را ما انسانها آفریدیم و این غده سرطانی که در جهان حاکم است به خاطر دروغگویی ماست.
من نه میخواهم ایجاد ترحم کنم و نه میخواهم بیخود و بیجهت به باز کردن چیزی بپردازم. من ۲۷ سال است که میتوانستم بسیاری چیزها را باز کنم و نکردم چون محکوم بودم. ما فرزندان آدمهای بزرگ قربانی هستیم، نگو مبادا آبروی پدر و مادرت برود و پشت آن درهای بسته و آن نورهای زیبا و آن لبخندهای دروغین و اکتهایی چون این که «ما چهقدر شما را دوست داریم» حقایقی تلخ نهفته است.
ما در عصری هستیم که همهچیز باید باز شود. انسان به دنبال عدالتخواهی است. انسان عدالتخواه هست و بوده است. اگر میخواهیم جهانی بهتر و زیبا بسازیم باید بدانیم گاهی اوقات ناچاریم کسانی را قربانی کنیم که با آنها بزرگ شدهایم و دوستشان داشتهایم اما باید بپذیریم که انسان خطا میکند و این مهم نیست. مهم این است که گناهش را بپذیرد. این مهم است. پشت درهای بسته، هماهنگشده با نورهای سفید روی صورتها و روحهای سیاه چیزی پنهان نمیماند. شما، مردم از همه آگاهترید و شما میدانید حقیقت کجاست. اگر من این فیلم را میگیریم فقط به این خاطر است که موضوعاتی باز شد که ناچارم کرد حقایق را بگویم. این من نبودم که خواستم حقایق گفته شود. آنها بودند که خواستند و شاید سرنوشت اینگونه بود که دقیقا ۱۷ اردیبهشت، همزمان با سالمرگ مادرم حقیقت را بگویم.
برایم سخت است ولی ما باید یاد بگیریم که مثل جوامع غربی و دیگر نقاط، بزرگانمان را به چالش بکشیم و چیزی جدید خلق کنیم. هر فردی، هر چه قدر هم که بزرگ باشد باید روزی در مورد اشتباهاتش و گناهش پاسخگو باشد، به خصوص اگر ادعا کند که میخواهد حرف برند.
زمانی که من ۱۷ سالم بود و همینجا ایستاده بودم، چهره خندان مادرم را دیدم که در خاک گذاشتندش. او لبخند میزد. او با بدترین دردها از این دنیا رفت. دردی که نمیشود گفت. دردی که فقط در یک فیلم سینمایی میتوان نشانش داد. من اینجا وسط باران و طبیعت، برای شما فیلم میگیریم، بدون موسیقی سوزناک و بدون نورهای زیاد و بدون تلویزیونهای آنچنانی تا شما حقیقت را بدانید. فقط به خاطر این که از حق مادرم دفاع کنم. او در قید حیات نبود که شما در موردش صحبت کردید و اگر بود، اگر بود، اگر بود، جوابی میداد خانم گوگوش که اولا با پسرش چه کردید. خواهم گفت، کمی صبر کنید، تمام اتهاماتی که در طول این سالها به من و پدرم زده شد. اگر پدرم هم گناهکار است باید پاسخگو باشد. هر کسی اگر گناهکار باشد باید در درگاه خدا و عدالت جهانی زانو بزند و حقیقت را بگوید.
این گونه نمیشود از حقیقت عبور کرد، کسی را بیاوریم که هماهنگ باشد و یک سری سوال بپرسیم و او از کنارش زد شود. همین؟! یک زن چهطور درد کشید، من آنجا بودم، من این درد را چشیدم. در مقابل این همه آدم که اینجا به خاک سپرده شدهاند، شاید قصهای ساده باشد، همین الان در جنگ میلیونها نفر کشته میشوند، در روز هزاران آدم به خاطر کرونا میمیرند یا به دلایل متعدد اما چرا این را میگویم؟! چرا بازش میکنم؟! دلیلش این است که ما باید یاد بگیرم کسانی را که دوستشان داریم محاکمه کنیم و چیزهایی را که دوستشان داریم کنار بگذاریم، اگر میخواهیم جامعهای جدید داشته باشیم، اگر میخواهیم از اول شخم بزنیم و بسازیم، اگر دنبال عدالت هستیم، اگر عدالتخواه هستیم باید حتی تکهای از تنمان را هم بِکَنیم و حقایق را بگوییم. چیزی جز حقیقت وجود ندارد. ما برای کسانی دست میزنیم و از آنها خاطره داریم، میفهمم، من برای طرفداران سرسخت خانم گوگوش اینها را خواهم گفت ولی برای یک بار هم که شده، چشمتان را باز کنید و منی را که یک قربانیام ببینید. من قربانیام، هیچچیز دست من نبود، اعمال پدر و مادرم و اتفاقاتی که بر من گذشت دست من نبود. فرزندی بودم که به دنیا آمده بودم و هیچگونه اختیاری دست من نبود و جنگیدم. آدمها تاوان چیزهای دیگری را میدهند، برخی تاوانِ اشتباه میدهند، برخی گناهکارند و برخی بیگناهند اما ما فرزندان گناهی نکردهایم، کامبیز که نامش رویش است، کامبیز قربانی، راجع به من و پدرم چیزهایی گفت که من به دل نمیگیرم، مهمانش بودم و میدانم چگونه آدمی است، بچه بسیار خوبی است، درد کشیده است و تنها و تنها.
من از خانم هما سرشار و تلویزیون «من و تو» میخواهم که حق من را برای دفاع از طرف گیتی پاشایی برای باز کردن حقایق محفوظ بدارند و آن چیزی که در طول این ۸ سال بر من گذشت و نامادریای که دیدم و چرا مجبور شدم برگردم و چرا برگشتیم و چراهای را پاسخ دهم. آیا ما از کنسرتهای گوگوش پول دزدیدیم؟! جواب خواهم داد. جواب خواهم داد که چه اتفاقی بر ما گذشت. فقط کمی صبر و میخواهم که در جایی بیطرف و بدون یک کلمه سانسور این اتفاق بیفتد و حقایق گفته شود و خانم هما سرشار موضوع را وسط حرف من منحرف نکند. مردم ببینند. یک ماه فرصت میدهم که این اتفاق بیفتد و در غیر این صورت با تلویزیون دیگری گفتوگو خواهم کرد و برملا خواهم کرد و پدرم هم باید جوابگوی همه این سوالات باشد. حرفهای بسیار زشتی علیه او زده شد، خودش خواهد گفت. درود بر شما.»
واکنش پولاد کیمیایی به توضیحاتی است که گوگوش در مصاحبه با هما سرشار درباره چگونگی آشناییاش با گیتی پاشایی تهرانی و شکلگیری رابطهاش با مسعود کیمیایی داد. او گفت رابطه صمیمانهای با گیتی پاشایی نداشته و بعد از بازگشت او از آلمان به خانهاش دعوت شده و حتی آدرس خانهاش را هم بلد نبوده است. همان شب بعد از این که با گیتی پاشایی گپ زده، مسعود کیمیایی به خانه آمده و خیلی صمیمیتر از همیشه با او رفتار کرده است. نیمهشب گیتی پاشایی از کیمیایی خواسته تا گوگوش را به خانهاش برساند. کیمیایی در راه خانه از او پرسیده که آیا فیلمهای بعد از انقلابش را دیده است یا نه؟ گوگوش گفت که از فردای آن روز کیمیایی مدام به او سر میزده و برایش فیلم میبرده است. این مسئله مصادف شده با سفر گیتی پاشایی به آلمان. گوگوش گفت که پاشایی موقع خداحافظی به او گفته مواظب مسعود باشد و همدیگر را تنها نگذارند. در ادامه هم توضیح داد که چند روز بعد از رفتن پاشایی، کیمیایی از او خواسته که همراهش به خانه فریبرز لاچینی برود و آن جا بعد از مدتها موفق شده است پشت میکروفن برود و بخواند. این تجربه آنقدر برایش خوشایند بوده که ارزش کیمیایی را پیش او بیشتر کرده و رابطهاش با او صمیمیتر شده است. گوگوش گفت وقتی پاشایی به ایران برگشته حالش بسیار بد بوده و حتی کیمیایی ماشین او را برای اینکه بتواند اکسیژن و سایر وسایل درمانی پاشایی را به خانه ببرد قرض گرفته است. چند روز بعد هم وصیتش را گفته و فوت کرده است. همان روزی هم که از دنیا رفته، کیمیایی دست پولاد را گرفته و به خانه او برده و از آن به بعد با هم زندگی کردهاند.
در انتهای مصاحبه، سرشار از گوگوش درباره ارتباط با فرزندش، کامبیز میپرسد و در پاسخ میشنود: «رابطه ما اصلا خوب نیست کامبیز من، خودش، همسر و فرزندانش را بسیار اذیت میکند و من مادر خوبی برای او نبودم، هر قدر تلاش میکنم که روابطمان را بهتر کنم نمیشود.»
در واکنش به این صحبتها، پدر کامبیز در پستی اینستاگرامی که منتشر کرد گفت: «امروز، روز جهانی مادر است و من این روز را به تمام مادران با احساس و با محبت که عاشق فرزندانشان هستند تبریک میگویم ولی متاسفم که فرزند من مادری دارد که عاطفه، احساس و شخصیت ندارد. خانم گوگوش شما دروغ گفتید و شخصیت خودتان را زیر سوال بردید برای اینکه بتوانید کارهای شیک شبکه ورشکسته را پیش ببرید. حتی برای این کار از کامبیز مایه گذاشتید، کسی که اتفاقا پدر خوبی برای بچههایش است و شما را بسیار دوست دارد و وقتی نامتان میآید اشک در چشمانش جمع میشود اما شما هیچگاه مادری کردن در حق او را بلد نبودید. کامبیز فرزند خوبی است، شما مادر خوبی نیستید.»
قربانی در پایان گفت: «کامبیز به من میگوید پدر جواب این همه بیمهری را چگونه بدهم، در پاسخ به این حرفها چه جوابی بدهم؟ میگویم هیچ چیز مادرت است و احترامش واجب، نباید حرفی بزنی.»
در واکنش به تمام این حواشی، روزنامه کیهان متنی را منتشر کرد و نوشت: «فائقه آتشین که به قول هما سرشار، مشهورترین هنرمند سینما و موسیقی دوران شاه محسوب شده، به عنوان خاطرات خود، ناخواسته مجموعهای از فساد و فحشاء و تباهی عرصههای به اصطلاح هنری دوران خود را شرح داد که چگونه از کودکی به میدان فساد کشیده شد و مورد سوءاستفاده قرار گرفت تا زمانی که خود از دیگران همین سوءاستفادههای نامشروع و مفســدهآمیز را انجام داد. کسی که به قول خودش در منجلاب کابارهها و کافهها رشــد کرد و در همان مراکز فساد، عنوان «شاه ماهی هنر ایران» را دریافت نمود! اعتیاد به مواد مخدر از تریاک تا کوکایین و آلوده کردن افراد دیگر، روابط نامشروع، اشاعه فحشــاء و ابتذال بر پرده سینما و بر صحنههای کنسرت در کابارهها و مراکز فســاد و... از جمله اعترافات فائقه آتشین درباره کلیت هنر و هنرمندان شاهنشاهی بود. هنری که امروز از سوی رسانههای بیگانه تبلیغ شده و متأسفانه توسط گروهی از عناصر داخلی نیز مورد حمایت قرار میگیرد.
سالهاســت که عدهای در داخل کشور سعی دارند با تطهیر سینما و موسیقی قبــل از انقلاب و عناصر اصلیاش، پای آنها را به میادین هنر دوران انقلاب باز کنند. آنها با ادعای این که هنر و ســینمای امروز، دنباله همان دوران ستمشــاهی است، با کپیبرداری از نمونهها و الگوهای پوسیده طاغوتی، از یک سو بیسوادی و از دیگر سو، خودباختگی و وادادگی و نوکرمآبی خود را به نمایش گذاشته و میگذارند. نمونهاش بازماندهای از همان دوران اســت که سالها مورد حمایت و پشتیبانی جناحهــای مختلف قرار گرفته و علیرغم هشــدار و انذار دلســوزان و علاقهمندان انقــلاب و علیرغم اظهارات صریح مبنی بر مخالفت با ارزشهای مردمی و انقلابی، اما همچنان برایش فرش قرمز گسترانده و در جشنوارههای مختلف روی سر جایش داده و جایزه به پایش ریختهاند! حالا بار دیگر و این بار پتهاش از زبان همین مظهر فســاد شاهنشاهی و البته یار و غار و همسر سابقش بر آب افتاده که چگونه راه او را برای ادامه مفسدههایش باز کرد، چگونه برایش تدارک کنسرت و فیلم دید و چگونه حتی پولهایش را بالا کشید!»
۲۵۹۲۴۵