به گزارش همشهری آنلاین، رذوزنامه کیهان نوشت:
پس از خلع خاندان قاجار از ادامة سلطنت، در پی مصوبة مجلس شورای ملی، و در آستانة برپایی مجلس مؤسسان برای انتقال سلطنت به رضاخان، وزارت جنگ کوشید روز، ماه و سال تولد او را که اکنون نزدیک به ۵۰ سال از تولدش میگذشت بازیابی کند. نزدیکترین و شاید آگاهترین فرد، چراغعلی خان امیراکرم پسرعموی رضاخان، حاکم وقت مازندران بود.
به او نوشتند: «قدغن فرمایید روز مولود مسعود ذات اقدس اعلی حضرت پهلوی ارواحنا فداه را صحیحاً و سریعاً اطلاع دهند».۱
اینچنین هویتسازیهایی تنها در مورد تولد و پیشینه و تبار رضاخان مطرح نبود. بلکه زندگی نظامی او که وجه غالب زندگی قبل از سلطنت او بود را نیز در بر میگرفت. برای نمونه، در حالی که خودش در زمان پادشاهی گفت که تا سال ۱۳۲۳ق همچنان یک سرباز ساده، و در پی ۱۶-۱۵ سال خدمت، یک نظامی بیدرجه و مقام بوده است،۲ دربارة او نوشته شد که رضا در ۱۳۱۷ق جزو ملتزمان مخصوص عبدالمجید میرزا عینالدوله، راهی مرکز و جنوب غربی ایران شد و پس از حدود دو سال خدمت در آن نواحی به تهران بازگشت و به درجه وکیلباشی/ گروهبانی رسید.۳ و یا نوشتهاند که در ۱۳۲۰ق به خراسان منتقل شد و حدود دو سال در آن ناحیه خدمت کرد و به درجه معین نایبی/ استواری رسید.۴
اکنون که رضاخان «ذات اقدس» شده بود، وزارت جنگ نمونة دستوری را که به حاکم مازندران برای تعیین روز «مولود مسعود» او صادر کرده بود، به دیگر واحدهای نظامی برای استخراج سوابق و مدارج نظامی وی نیز صادر کرده بود. این بدان معناست که بسیاری از اسناد مربوط به هویت شخصی یا سلسله مراتب نظامی رضاخان که اکنون در مراکز سندی ایران موجود است، در دورة پس از کودتا و سلطنت او تهیه و تنظیم شده و اِعمال هر نوع دخل و تصرف در آنها محتمل و در مواردی مشخص است.
بنابراین، بسیاری از روایتهای این دوره دربارة رضاشاه، حتی آنچه که به نقل از وی گفته شده و حتی گفتههای خود او باید با سنجة قرائن و شواهد تاریخی متقن مورد ارزیابی و داوری قرار گیرد.
در منابع تاریخی و سندی ایران معاصر، درجة نظامی رضاخان سرتیپ عنوان شده است اما در این باره به دو نکتة مهم باید توجه داشت. یکی چگونگی تدوین و تهیه و تنظیم این منابع و اسناد در دورة حکومت پهلوی؛ و دیگر روایتهای متعارضی که این روایت رسمی را به چالش میکشاند. یکی از این موارد، روایت ژنرال آیرنساید در این باره است. آیرنساید خود یک نظامی است و نظامیان معمولاً در گفتههای خود برای به کار بردن عناوین و درجات نظامی دقت و توجه میکنند. آیرنساید چند روز پیش از کودتای اسفند ۱۲۹۹ رضاخان را احضار و او را مأمور کودتا کرده بود. او در همان روزها از رضاخان به عنوان کسی یاد میکند که «اکنون سرهنگ دوم» شده است. اصل عبارت آیرنساید چنین است:
Reza Khan had now become a Lt- Colonel.۵ غنی این روایت روشن آیرنساید را دیده اما ظاهراً چون پیشاپیش در ذهن خود به رضاخان درجة سرتیپی داده، سخن آیرنساید را نادیده گرفته و مینویسد: «آیرنساید در یادداشتهایش به رتبة رضاخان بیاعتناست و با عناوین گوناگونی به او اشاره میکند ولی هیچ کجا سرتیپ نمیگوید».۶
آیرنساید در متن انگلیسی کتاب شاهراه فرماندهی (High Road to Command)، ۵ بار از رضاخان (در صفحات ۱۴۹، ۱۶۰، ۱۶۱، ۱۶۶، ۱۷۸ متن انگلیسی) نام برده که ۴ بار با عنوان رضاخان و یکبار با عنوان سرهنگ دوم از او یاد میکند. در دستنوشتههای آیرنساید نیز در ۶ پاراگراف از رضاخان اسم برده میشود که دو بار با عناوینی چون «سرهنگ رضاخان» و «رضاخان که یک سرهنگ است»، دو بار «رضاخان» و چند بار هم کلمة «رضا» را به کار میبرد.
اینکه آیرنساید در آستانة کودتا، دستکم ۳ بار از رضاخان به عنوان سرهنگ یاد میکند، و در این ۳ بار، یک بار به سرهنگ دوم بودن او تصریح میکند، محکمترین دلیل بر این است که رضاخان در آستانة کودتا در چشم آیرنساید سرهنگ تمام و یا سرتیپ دیده نشد.
درجات نظامیان بر روی دوش آنان نصب شده و در منظر هر بینندهای قرار دارد، نمیتوان گفت که آیرنساید در جریان ملاقاتهای مکرر با رضاخان درجة نظامی او را ندید.
همچنین، نمیتوان گفت که وی در نگارش مطلب دچار اشتباه شده است، زیرا مطلب را تکرار میکند. افزون بر این، نمیتوان گفت آیرنساید با شخصی که او را برای رهبری آیندة ایران در نظر گرفته و برگزیده بود، خصومت داشته و برای تحقیر از ذکر درجة واقعی او خودداری کرده است.
برعکس، درجه و عنوان بالاتر رضاخان، انتخاب او را موجّهتر مینمود. بنا براین، اگر رضاخان از نظر آیرنساید یک سرهنگ تمام یا سرتیپ شناخته میشد، او میبایست عبارت Colonel یا
Second Brigadier General را به کار میبرد.
چگونگی شناسایی رضاخان به وسیلة انگلیسیها و معرفیاش به آیرنساید در روشن کردن ماهیت سیاسی و پیوند وی با انگلیس، اهمیت بسزایی دارد.
از این رو، طبیعی است که پهلویستایان بکوشند این موضوع را نیز در جهت مطلوب توجیه و تفسیر کنند. غنی در این باره مینویسد:
«موضوع همکاری او [رضاخان] با افسران انگلیسی پیش از کودتای ۱۲۹۹ و معرفی او به آیرنساید، موضوع چندین تفسیر و گزارش در طول بیست و پنج سال گذشته بوده است.
در هر حال جای تردید نیست که دستگاه نظامی بریتانیا در ایران رضاخان را پیش از کودتا هم میشناخت و این نهتنها به لحاظ رتبه و سوابق برجستة ارتشی، بلکه به خاطر همکاری او با افسران ژنرال دیکسن، که در جریان قرارداد ۱۹۱۹ به ایران آمده بودند، و البته، نقش بارز او در برکناری کلرژه و نیز درگیری بعدی او با استاروسلسکی بود. و اما اینکه چه کسی اول بار رضاخان را به آیرنساید معرفی کرد؛ در این زمینه حرفهای متضاد و ادعاهای خودخواهانهای که گاه خندهآور است فراوان وجود دارد.
نخستین و معتبرترین روایت در یادداشتهای خود آیرنساید است که به صراحت میگوید کلنل اسمایس ابتدا رضاخان را به او معرفی کرد. از مجموعة شواهد موثق چنین برمیآید که ژنرال جسور انگلیسی در رضاخان شهامت و اراده و میهندوستی میبیند و او را برمیگزیند. از ایرانیان حاضر و ناظر وقایع دوم و سوم اسفند ۱۲۹۹ گزارشهای چندانی به ما نرسیده
است.
افراد معدودی قدرت درک تصویر بزرگتر را داشتند، و فقط سالها بعد اهمیت آن رویداد را فهمیدند. روایتهای زیر موثقترین به نظر میرسد.»۷
پانوشتها:
۱- اسناد مؤسسة مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
س ۱۳۰۴، پ ۱۱، ص ۱۸.
۲- عبدالحسین اورنگ. «تو سلطان مقتدر این مملکت خواهی شد». سالنامه دنیا. شماره ۲۲، ۱۳۴۵ش، صص ۲۱۶ تا ۲۲۰.
۳- ایرج رودگرنیا. ایران از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ تا سقوط رضاشاه. تهران: پردیس دانش، ۱۳۹۳ش، ص ۳۳.
۴- رضا نیازمند. رضاشاه از تولد تا سلطنت. تهران: حکایت قلم نوین، ۱۳۸۷ ش، ص ۸۹.
۵- Major General Sir Edmund Ironside, High Road to Command, The Diaries of Major General Sir Edmund Ironside ۱۹۲۰-۱۹۲۲, Edited by Lord Ironside, London, ۱۹۷۲. P. ۱۶۰.
۶- سیروس غنی. پیشین. ص ۱۸۹.
۷- همان. صص ۱۹۰-۱۹۱.