به گزارش اقتصادنیوز به نقل از خبرآنلاین، برنامه «خندوانه» با اجرای رامبد جوان، شب گذشته (یکشنبه ۱۸ اردیبهشت)، میزبان داریوش فرضیایی یا همان عموپورنگ بود.
در این برنامه عموپورنگ باذکر خاطرهای از گذشته، تفاوت بچههای نسل جدید و قدیم را مطرح کرد و گفت: «پانزده سال پیش قرار بود از بچههای اساتید دانشگاه تقدیر شود و یک مراسمی برگزار کرده بودند و من قرار بود لوح را به بچهها بدهم.
از شانس خوب یا بدمان یک میز گذاشته بودند گوشه صحنه که افطار کنم. در میان همه این بچهها یک کودک چهارساله، خیلی چابک، شیطان، ناقلا و بازیگوش حضور داشت و یک جا بند نمیشد. رفتم دستانم را بشورم که افطار کنم که کاش این کار را انجام نمیدادم، بچه پشت سر من بود و من حواسم به او نبود.
امیر محمد هم کوچک بود و نشسته بود. یک لحظه میخواستم بنشینم، صدای پاره شدن شلوارم آمد، بچه با نیم وجب قدش گفت اوه و من با صدای او متوجه شدم و گفتم امیر شلوارم پاره شد.»
او درباره اینکه کودک متوجه پارگی شلوارش شده است، گفت: «این کلمه را که گفتم، بچه متوجه ماجرا شد و رفت بین جمعیت و به همه گفت شلوار عموپورنگ پاره شده است.
نه یک بار، نه دوبار، به همه میگفت شلوارش پاره شده، امیر محمد خندید، گفتم امیر نخند اعصابم به هم میریزد میخندی او هم بل میگیرد. خانوادهها میگفتند زشت است این حرف را به عمو پورنگ نگو، حالا نمیدانستند این بچه واقعیت را میگوید.»
فرضیایی ادامه داد: «هر طرف بر میگشتم، به من میگفت شلوارش پاره شده است. خلاصه، این بچه ول کن ماجرا نبود، برنامه را اجرا کردم و میخواستم با بچهها عکس بگیرم که این بچه آمد پشت سرم و من را چرخاند، رئیس دانشگاه در گوشم گفت شما مثل اینکه متوجه نیستید اما شلوارتان پاره شده، گفتم چرا میدانم، اما الان نمیتوانم کاری کنم، گفت برنامه را اجرا کن کسی متوجه ماجرا نشده است.»
این مجری درباره تیر خلاص آن کودک به خودش گفت: «خلاصه پدرش آمد بچه را بغل کرد و گفت بیتربیت اصلا بیا برویم بیرون اما بچه دم در راهرو تیر خلاص را بهم زد و گفت:
«شلوار پاره». آقا این رفت ولی پیش خودم گفتم دیگر هیچ کلمه این چنینی پیش بچه نمیگویم. واقعا بچههای الان کامپیوتر هستند. »
دارویش فرضیایی در پایان گفت: «من فکر کنم آن بچه، الان ۱۹ یا ۲۰ سالش است، مانی اگر این برنامه را میبینی خدا سرت بیاورد، چون من ۱۵ سال پیش یک استرسی به هم وارد شد که اصلا نفهمیدم آن برنامه چیست و آن افطاری چیست؟ مخصوصا وقتی رئیس دانشگاه بهم گفت شلوارم پاره شده است.»