به گزارش اقتصادنیوز، با طولانی شدن بنبست سیاسی میان ایران و آمریکا درباره رفع آخرین موانع توافق احیای برجام، دهها مقام سابق و کنونی از رهبران سیاسی تا چهرههای دیپلماتیک و آکادمیک شناخته شده غربی از طریق مقالهها و بیانیههای مطبوعاتی یا نامههای سرگشاده -که اغلب دولت و رئیسجمهوری آمریکا را خطاب قرار میدهند- خواستار سازش برای حل فوری مناقشه تهران و واشنگتن بر سر حذف سپاه پاسداران از لیست موسوم به FTO و دستیابی به توافق برای بازگشت به توافق هستهای ۲۰۱۵ شدهاند.
مقامات فعلی و سابق اروپایی و آمریکایی، چهرههای دیپلماتیک برجسته و کارشناسان منع اشاعه با ابراز ناامیدی و نگرانی فزاینده درباره آنچه که آنها «احتیاط سیاسی کاخ سفید بایدن در مورد یک موضوع عمدتا نمادین» میدانند، هشدار میدهند که تعلل ایالات متحده ممکن است منجر به شکست روند احیای برجام شود.
مقاله اخیر خاویر سولانا، دبیرکل سابق ناتو و اتحادیه اروپا، و کارل بیلد، نخست وزیر سابق سوئد در واشنگتنپست یکی از مهمترین این توصیهنامهها بود، تا آنجا که انریکه مورا معاون مسئول سیاستخارجی اتحادیه اروپا و هماهنگکننده کنونی مذاکرات هستهای ایران، ضمن انتشار لینک این مقاله در توئیتر خود، هیچگونه پنهانکاری نکرد که بیلد و سولانا به جای او صحبت میکنند.
وی این توصیهها را حاصل «انباشت تجربه دیپلماتیک» و «قضاوتی صحیحتر در سیاست خارجی» توصیف کرد و نوشت: «لطفا بخوانید. مملو از افشای حقیقت: هر دو مدتی پیش رئیس من بودند. و سولانا، خیلی بیشتر از یک رئیس.»
بنا به گزارش اکوایران، در همین راستا ۲ مقام سابق امور ضدتروریسم وزارت خارجه آمریکا در مقالهای برای واشنگتن پست با عنوان «بایدن باید سیاست تخیلی ترامپ درباره ایران را معکوس کند» خواستار اقدام رئیسجمهوری آمریکا برای حل مناقشه درباره درخواست ایران برای حذف سپاه پاسداران از لیست موسوم به FTO به عنوان پیششرط احیای برجام شدهاند و این پرسش را مطرح میکنند که «آیا درخشش این دستاورد سیاستخارجی شدیداً حیاتی، در مقابل حملات سیاسی تکراری و توخالی شاهینهای ضد ایران -که بهرحال قرار است به هر توافق احتمالی با ایران به شکل مشابه حملهور شوند- برجستهتر نیست؟»
دنیل بنجامین هماهنگ کننده مبارزه با تروریسم در وزارت خارجه آمریکا (دولت اول اوباما/ ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۲) و جیسون ام. بلازاکیس مدیر دفتر مبارزه با تروریسم وزارت خارجه (دولتهای اوباما و ترامپ/ ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۸) معتقدند که نامگذاری سپاه پاسداران ذیل لیست موسوم به FTO «تنها یک سیاست تخیلی توخالی دیگر ترامپ بود که اکنون ضرورت معکوس کردن آن در ازای دستیابی به یک توافق حیاتی که یک پیروزی بزرگ دیپلماتیک خواهد بود، کاملاً قابل درک است».
بنجامین و بلازاکیس در یادداشت خود برای روزنامه واشنگتنپست نوشتهاند: پس از فراز و نشیبهای بیشمار و آسیبهای مرگبار، به نظر میرسد مذاکرات برای از سرگیری توافق هستهای ایران بر سر یک اختلاف نهایی متوقف شده است: مطالبه پایان بازی تهران مبنی بر حذف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از فهرست [ادعایی] سازمانهای تروریستی خارجی (FTO) وزارت خارجه آمریکا.
احتمالاً آخرین فرصت برای محدود کردن برنامه هستهای ایران به این مطالبه بند است.
دولت بایدن اعتراض کرده است که برجام صرفاً به موضوع برنامه هستهای ایران میپردازد و به دیگر مسائل مورد اختلاف همچون مسائل منطقهای و برنامه موشکی این کشور ارتباطی ندارد. هدف برجام همیشه برای رسیدگی به اضطراریترین مسئله مورد مناقشه تهران و غرب، یعنی برنامه هستهای پیشرونده ایران بود.
از آنجایی که این موضوع میتواند محتملترین عامل ایجاد یک رقابت هستهای در خاورمیانه با پتانسیل یک درگیری منطقهای -احتمالاً اتمی- است، و نیز به این دلیل که دستیابی به یک توافق جامع که با تمام مسائل مورد مناقشه سروکار دارد، بسیار دشوار ارزیابی شده، تمرکز مذاکرات همیشه محدود به همین موضوع بوده است.
اگرچه موضوع سپاه و FTO از نظر سیاسی بسیار سنگین شده، و با وجود اینکه شاهینهای ضدایران در هر دو حزب آمادهاند تا در صورت هرگونه سازش بایدن درباره سپاه، به کاخ سفید حمله کنند، در اینجا به یک دیدگاه بلندمدت آگاهانه نیاز است.
مناقشه سپاه پاسداران موضوعی جدی است، اما درج نام سپاه پاسداران در لیست FTO در وهله اول اقدامی فوقالعاده غیرجدی بود، تحریمی که هیچ فشار محسوسی بر این گروه یا ایران بهطور گستردهتر وارد نکرد.
در عوض، این یک اقدام تصنعی برآمده از رویکرد عجیب و غریب دولت گذشته است که مشخصههای آن عمدتاً شامل نمادگرایی توخالی، ژستهای قهرآمیز احمقانه و تظاهرهای کودکانه به منظور انتقال حداکثری دشمنی و انزجار است. این هیچ ربطی به پیشبرد منافع ایالات متحده نداشت.
چنین الگویی در زمینههای دیگر نیز مشهود بود: قطع تقریباً تمام کمکها به فلسطینیها، زیرا آنها از تصمیم دونالد ترامپ برای به رسمیت شناختن اورشلیم به عنوان پایتخت اسرائیل استقبال نکردند. یا کاهش کمک به کشورهای آمریکای مرکزی که نتوانستند جلوی جریان مهاجرت به سوی شمال را بگیرند.
و الصاق برچسب تروریستی بر نام سپاه پاسداران، تنها یکی دیگر از این سلسله تلاشهای آماتوری برای نمایش توخالی مجازات دشمن بود.
در واقع، ارزش عملی این اقدام دولت ترامپ در سال 2019 صفر بوده است. این اقدام به هیچ وجه فعالیتهای ایران را محدود نکرد. زیرا ایران از سال 1984 تحت تحریمهای مشابه مربوط به لیست [ادعایی] وزارت خارجه برای حمایت دولتی از تروریسم بوده است. همچنین نیروی قدس سپاه پاسداران از سال 2007 به دلیل [ادعای] کمکهایی که به گروههایی مانند حزب الله لبنان ارائه کرده بود، ذیل لیست مشابه وزارت خزانهداری موسوم به SDGT تحریم شد.
تحریمهای مربوط به نامگذاری FTO -همانند تحریمهای مربوط به فهرست حمایت دولتی و SDGT- حمایت از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را یک اقدام مجرمانه تلقی میکند و هرگونه دارایی این گروه که ممکن است در اختیار موسسات مالی ایالات متحده باشد را مسدود میکند. برچسب مربوط به FTO در سال 2019 نیز همین کار را میکند، نه بیشتر و نه کمتر.
گزارش وزارت خزانه داری به خوبی گویای واقعیت داستان و نتیجه قابل اندازهگیری آن را عیان می کند. در سال ۲۰۱۹، سالی که دولت ترامپ درج نام سپاه در فهرست مذکور را اعلام کرد، کل داراییهای مسدود شده سپاه یکمیلیون و ۱۲۱ هزار و ۷۶۰ دلار بود.
طبق گزارش وزارت خزانه داری، داراییهای بلوکه شده سپاه در سال بعد (۲۰۲۰) در واقع به یک میلیون و ۴۹ هزار و ۸۰۱ دلار کاهش یافت. (این گزارش درباره این کاهش حدوداً ۷۲ هزار دلاری منابع بلوکه شده سپاه سکوت کرده است).
در زمان این اقدام، برایان هوک، مقام وزارت امور خارجه اظهار داشت که این امر منجر به پیگرد قانونی کسانی می شود که از سپاه پاسداران حمایت مادی می کردند. اما این نامگذاری منجر به هیچ پیگرد قانونی موفقی نشده است.
و در حالی که کاخ سفید وعده یک کمپین فشار حداکثری علیه ایران را داده بود، این نامگذاری تنها یک سیاست تخیلی دیگر ترامپ بود که اکنون ضرورت معکوس کردن آن در ازای دستیابی به یک توافق حیاتی و یک پیروزی دیپلماتیک مهم کاملاً قابل درک است.
آیا درخشش این دستاورد سیاستخارجی شدیداً حیاتی، در مقابل حملات سیاسی تکراری و توخالی شاهینهای ضد ایران -که بهرحال قرار است به هر توافق احتمالی با ایران به شکل مشابه حملهور شوند- برجستهتر نیست؟
همچنین منصفانه است که بپرسیم: اگر این اقدام تأثیری ندارد، چرا ایران بر لغو آن اصرار میورزد؟ پاسخ ساده ای وجود ندارد. ایران ممکن است بر این باور باشد که نهادهای ذیل سپاه پاسداران و شرکتهای ایرانی مرتبط با آن از لحاظ مالی سود خواهند برد. اما اگر ایالات متحده سیاست اجرای دقیق سایر تحریمهای موجود را حفظ کند، چنین نخواهد شد.
بدون شک، تهران میخواهد هر مقدار که میتواند از مزایای کاهش تحریمها، قبل از چرخش سیاسی احتمالی که ممکن است در صورت پیروزهای انتخاباتی جمهوریخواهان متمایل به ترامپ (یا خود او) در سال 2024، به دست آورد. و یا شاید این اصرار رهبران ایران تنها یک آزمون غیرقابل توضیح یا یک ضرورت حیثیتی برای نشان دادن ارزش افزوده توافق کنونی نسبت به دستاورد دولت میانهرو قبلی باشد.
به هر حال، تاکتیکهای مذاکرهای ایران، با اصرار بر این خواسته، منافعی را تهدید میکند که میتواند با لغو تحریمها علیه اکثر کسبوکارهای قانونی که تحت کنترل سپاه پاسداران نیستند، به دست آورد و به نوبه خود ممکن است اقتصادی را که از تحمیل مجدد دیوار به دیوار تحریمها پس از خروج دولت ترامپ از برجام آسیب دیده، احیا کند.
اما لازم به ذکر است که داستان روابط ایران و آمریکا برای دههها با سوء تفاهمها و سیگنالهای از دست رفته، آلوده شده است و شناسایی معنای مواضع و انگیزهها به طور دقیق، اگر ناممکن نباشد، دشوار است.
با نزدیک شدن به انتخابات میان دوره ای 2022، حذف سپاه پاسداران از لیست تروریستی مطمئناً به عنوان یک خنجر سیاسی علیه دموکرات ها به کار گرفته می شود. این تهدید یکی از دلایلی است که دولت بایدن درخواست ایران را رد می کند.
این تصمیم در کوتاه مدت منطق سیاسی دارد، اما تصمیم نهایی درباره موضوعی با پیامدهای جدی برای آینده خاورمیانه، باید مبتنی بر دیدگاهی بلندمدت و هوشیارانه باشد.
به هر حال ترامپ گفت خروج ایالات متحده از برجام اولین گام برای پایان دادن به برنامه هسته ای ایران است. در واقع نتیجهای که حاصل شد برعکس بود. ایران جلوتر رفته و زمان گریز هستهای خود را از یک سال تحت برجام به تنها چند هفته کاهش داده است.
این ۲ مقام ارشد سابق آمریکایی در پایان مقاله خود نوشتهاند: اگر ایران در مذاکرات بر موضع خود همچنان اصرار کند، نباید به خود اجازه دهیم که در گروگان توهمی باشیم که ترامپ درباره اهمیت این سیاست تخیلی توخالی خود القا میکرد. بدون شک واقعیتی که اکنون به فوریترین و ضروری ترین شکل ممکن حائز اهمیت است، پیشروی ایران به سوی آستانه هستهای نه چندان دور است.