عصر ایران؛ مهرداد خدیر- نویسندۀ این سطور با تمام علاقه به زبان پارسی، جانبدار پارسی «سره» نویسی نیست اگرچه هر جا بتوان پارسیتر نوشت باید نوشت.
شاید به این خاطر که اصرار بر پارسی سره (تمام پارسی بیهیچ واژۀ فرنگی و عربی) با الزامات کار رسانهای سازگار نباشد که اصل بر ارتباط و انتقال پیام است اما یک دلیل مهمتر دیگر هم دارد: این که بسیاری از واژگان پارسی شدهاند یا تلفظ آنها را به شکل دیگری به کار میبریم یا به معنی دیگر مانند شمال، جنوب و انقلاب که در عربی به صورت شِمال تلفظ میشود و ما میگوییم شُمال یا جَنوب که میگوییم جُنوب یا «انقلاب» که به معنی مورد نظر ما در عربی «ثوره» است و در ترجمۀ ثوره میگوییم انقلاب. یعنی یک کلمۀ عربی را با عربی دیگر توضیح میدهیم. چرا؟ چون دومی جامۀ فارسی پوشیده است.
با این همه رسانه نمیتواند خویشکاری [وظیفه] خود را فرونهد و زبان را به واژگان فرنگی بسپارد و وقتی میتوان به جای «اَدمین» از «تارگردان» و به جای «پُست» از «فرسته» استفاده کرد چرا که نه؟
رسانهها می توانند واژۀ جدید را جا بیندازند چندان که واژگانی چون «یارانه» و «سامانه» به جای «سوبسید» و «سیستم» به خاطر تکرار در رسانهها رایج شدند.
دربارۀ واژگان عربی هم هر چه پارسیتر بنویسیم مشکل فرزندان ما در املای کلمات حل میشود. نوآموز ما از کجا یک صدا را در چهار کلمۀ «حافظ، زمین، ذرت و ضبط» تشخیص دهد در حالی که در عربی حروف «ظ،ز، ذ و ض» مانند هم تلفظ نمیشوند.
به جای سر و کله زدن با بچهها بر سر این که ظلم با ظ است و انضباط با «ض» میتوان از واژه های «ستم» و «بسامانی» استفاده کرد تا بر سر این که با کدام ض یا ظ یا ط است دچار تشویش نشوند.
در آثار ادبیات ایران نمونههایی از پارسی سره نویسی را میتوان سراغ گرفت و به این قصد هم میتوان در این باغ گشت و گذار کرد:
از جمله در سعدی:
«دزدان، دست کوتاه نکنند تا دست شان کوتاه نکنند. نرود مرغ سوی دانه افراز/ چون دگر مرغ بیند در دام»
یا از خواجه عبدالله انصاری:
« اگر پای داری در بند او دار و اگر سر در کمند او آر. بندۀ آنی که در بند آنی!»
و این هم نمونه ای دیگر از منوچهری دامغانی:
زود شود چون بهشت گیتی ویران
بگذرد این روزگار سختی از ایران