عصر ایران؛ سجاد بهزادی- (دانشجوی دکتری جامعه شناسی سیاسی) تورم افسارگسیخته جامعه ایران را به شدت دو قطبی کرده است. طبقه ای بسیار فقرزده و طبقه ای بسیار ثروتمند پیش چشم ما قرار دارد. در این میان دیگر خبری از طبقه متوسط نیست تا محرک موتور توسعه کشور باشد و به باور بسیاری از صاحب نظران، حیات این طبقه مورد تهدید جدی قرار گرفته است.
اما پرسش اساسی این است که آیا ماهیت طبقه متوسط ایران مبتنی بر درآمد است و حالا که فقر گلوی این طبقه را سخت فشرده است باید پایان حیات این طبقه را اعلام کنیم؟
برای پاسخ به این پرسش مهم باید به آرا و نظریات ماکس وبر و آنتونی گیدنز، دو جامعه شناس سرشناس جهانی برگردیم.
در نظریات این دو صاحبنظر از سه ملاک ثروت، منزلت و قدرت (موقعیت اقتصادی، اجتماعی در کنار توانمندی و تخصص) برای طبقه متوسط استفاده شده است.
بر اساس این نظریه، زمانی حیات طبقه متوسط جامعه ایران رو به تهدید است و یا می توان سقوط این طبقه را اعلام کرد که علاوه بر فقر شدید، منزلت و قدرت طبقه متوسط نیز در تنگنا باشد و به دنبال فشارهای اقتصادی، هیچ اعتنایی به منزلت طبقه متوسط نشود.
باز پرسش دیگری مطرح است. آیا طبقه متوسط جامعه ایران با کاهش شدید درآمدهایش، همچنان درصحنه و عرصه عمومی فعال است که برایش حق منزلت و قدرت متصور باشیم یا خیر؟
روزنامه شرق چندی پیش در سرمقاله خود طی یادداشتی به وضعیت طبقه متوسط پرداخت و نوشت: "طبقه متوسطی که در سیاست از آن سخن میگوییم بیش از هر چیز طبقهای است مبتنی بر درآمد نه خودآگاهی و این طبقه با افزایش و کاهش درآمد معنای وجودیاش را از دست میدهد و غیرقابل اتکاست؛ همان موقعیتی که اصلاحطلبان را گمراه کرد.
«طبقه متوسط ایران، طبقهای در خود است و بعد از ناکامیهای سیاسی به زندگی روزمره و تغییرات تقدیری دل خوش کرده است. دست بر قضا در این اواخر طبقه کارگر نشان داده طبقهای برای خود است و درصدد است اوضاع را به نفع همه طبقات تغییر دهد. این اراده را باید قدر دانست و اگر دولتهای انقلاب درصدد بازگشت به حیات سیاسی خود هستند باید این طبقه را به معنای واقعی دریابند، چراکه بهانفعالکشاندن این طبقه، پایان قطعی سیاست در ایران خواهد بود."
روشن است که طبقه متوسط بدان معنی که در غرب وجود دارد در ایران نیست و این طبقه در ایران از جنبش مشروطه و به دنبال فضای باز سیاسی دوره های مختلف بعد از مشروطه تقویت شده است. پس چرا باید حیات این طبقه و ماهیت وجودی آن را فقط و فقط به مقوله اقتصاد، فقر وتورم گره بزنیم.
طبقه متوسط جامعه ایران هرگز در شرایط ایده ال اقتصادی و رفاه دلخواه نبوده است و همیشه با اندکی بالا و پایین، دچار چالش های معیشتی بوده و با نداری دست به گریبان.
در سال های گذشته اگر چه طبقه متوسط رو به پایین، درآمدش نزدیک به درآمد فقرا بود دست کم در عرصه عمومی دیده می شد و تلاش می کرد سبک زندگیش مانند فقرا نباشد.
طبقه متوسط رو به بالا هم، اگر چه درآمدش مانند اغنیا نبود اما در بسیاری از موارد سبک زندگیش مثل ثروتمندان بود. به سفر خارجی می رفت، ماشین خوب سوار می شد وروزنامه و کتاب می خواند و دارای منزلت بود و برای تغییر، مدام کنشگری می کرد.
اما امروز که وضعيت اقتصادي کشور به سمت افزایش نرخ تورم، کاهش رشد اقتصادي و افزایش بيکاري رفته است، طبقه متوسط بالا و پایین جامعه زندگی مشابه ای دارند، در جستجوی نیازهای نخستین خود هستند و شانه به شانه طبقه پایین جامعه نجابت مدارانه ای نیز با فقر دارند.
کاری کرده ایم که به قول سی رایت میلز، "طبقه متوسط به جای آن که حاملان برنامه عمل اصلاحات اجتماعی در جامعه باشد به توده ای بی خاصیت و غیرسیاسی بدل شده است."
به اعتقاد من آنچه امروز حیات طبقه متوسط ایران را تهدید می کند، تنها فقر و کاهش درآمدها نیست. این طبقه بر اساس آنچه که ماکس وبر به آن پرداخته، منزلت اجتماعی خود را از دست رفته می داند و برای کنشگری در حوزه عمومی نیز انگیزه ندارد.
طبقه متوسط امروز ایران اگر چه دیگر ثروتمند نیست اما دارای پتانسل اجتماعی در کنار تخصص و توانمندی است؛ اما در این زمینه نیز مهجور مانده است و احساس غربت می کند و با همه تنگناهای معیشتی که دارد قرار در کشور را بر فرار ترجیح داده است.
دولت ها و لایه های قدرت باید بدانند در وضعیت سخت کنونی نیز که معیشت لایه های مختلف جامعه به خطر افتاده است، ضرورت داشتن یک طبقه متوسط فربه، برای امید بخشی و رهایی از این وضعیت بسیار ضروری احساس می شد؛ ظرفیتی که باید آن را از دست رفته قلمداد کرد.
طبقه ای که با فعال کردن سمن های مختلف، کنشگری می کند و به هم نوع خود احساس امنیت می دهد. طبقه متوسط در این شرایط سخت اگر به منزلت او توجه شود حاضر هست با همه مشکلات اقتصادی که دارد، برای جامعه خود فداکاری کند و حتی راضی به گذشت باشد.
برای عبور از بحران ها هیچ راهی جز داشتن یک طبقه متوسط برخوردار وجود ندارد و لایه های قدرت می بایست منزلت و رفاه را به این طبقه باز گردانند.
هزاران دریغ و افسوس که جامعه امروز ما به جای برخورداری از طبقه متوسط، شاهد طبقهای هست که میخورد و کار نمیکند و طبقهای که کار میکند و نمیخورد و حتی منزلتاش، لگدمال شده است.