عصر ایران؛ مهرداد خدیر- اسدالله بادامچیان دبیر کل کنونی حزب مؤتلفۀ اسلامی و از چهرههای پر سابقۀ جریان موسوم به راست در ایران، بار دیگر به نقل خاطراتی پرداخته و سخنانی را به امام خمینی و آیتالله بهشتی نسبت داده که این نوشته در تأیید و تکذیب آنها نیست اگرچه بر اساس گفتههای دیگر او میتوان دریافت که تا چه اندازه قرین صحت است.
در یک فقره البته سخن او مصداق افترایی آشکار است و زشتترین تهمت که در دنیای سیاست، میتوان به کسی وارد ساخت.
او در حالی آخرین نخستوزیر ایران را «مهرۀ خارجی» دانسته که اهل تاریخ دربارۀ کسانی چون محمد علی فروغی هم تجدید نظر کرده و جانب احتیاط را میگیرند آن وقت دربارۀ کسی که همچنان به «نخستوزیر امام» مشهور است و شخص مقام معظم رهبری دو بار در دوران ریاست جمهوری او را به عنوان نخستوزیر معرفی کرده (بار دوم اگرچه به رغم تمایل قلبی اما با امضای ایشان و از سر اطاعت از نظر امام و همسویی با اکثریت مجلس و حزب جمهوری اسلامی) و از خرداد 58 تا خرداد 60 سردبیر ایشان در روزنامۀ جمهوری اسلامی بوده است.
لازم است توضیح داده شود این گفتار در دفاع از میرحسین موسوی چه قبل از 88 و چه بعد 88 نیست. نه این که نویسندۀ این سطور موضع و نظری دربارۀ کارنامۀ او چه در دوران نخستوزیری و چه سکوت 20 ساله و چه انتخابات 88 ندارد بلکه در این فضا قابل طرح نیست.
در تقبیح و زشت شماری گفتار و رفتار آقای بادامچیان است چرا که سخن او اهانت به شورای نگهبان هم هست که در سال 88 میرحسین موسوی را مصداق رجل سیاسی و مذهبی و مدیر و مدبر تشخیص داده و این یعنی نقطۀ تاریکی در زندگی سیاسی او دست کم تا آن موقع نیافته بودند.
اصلا تصور کنید آخرین نخستوزیر ایران در اردیبهشت 88 در گرماگرم انتخابات یا یک حادثه از دنیا رفته بود. آیا نام او بر بزرگراهی در تهران نمینشست و فرهنگستان هنر تندیس او را در مقابل چشم مردم قرار نمیداد؟
از 25 بهمن 1389 تا کنون نیز در حصر است. مگر این که در فاصله خرداد 88 تا بهمن 89 مهرۀ خارجی شده باشد!
شاید بهترین کسی که بتواند در این باره موضع بگیرد همسر شهید رجایی باشد که نظر روشنی دربارۀ میزان صداقت بادامچیان دارد و اتفاقا خاطراتی از او در دوران نمایندگی مجلس دارند.
یک نمونه از ادعاهای مورد مناقشۀ آقای بادامچیان عضویت شهید رجایی در مؤتلفه است. حال آن که همه می دانند مرحوم رجایی در دروان فعالیت سیاسی عضو دوتشکل بوده ابتدا مجاهدین خلق و بعد یا همزمان نهضت آزادی و البته در تیر 58 از نهضت استعفا کرد و به عضویت حزب جمهوری اسلامی هم در نیامد و اگر عضو مؤتلفه بود چگونه دبیر کل این تشکل در تابستان 60 کاندیدای ریاست جمهوری شد تا با رجایی رقابت کند؟ مگر دبیر کل با عضو رقابت میکند؟
ادعای بادامچیان دربارۀ آخرین نخست وزیر ایران یادآور اتهامات سید حمید زیارتی (روحانی) به دکتر شریعتی دربارۀ ارتباط با ساواک است و نقل میکنند در جلسه مؤسسۀ متبوع تاریخپژوهی مقام معظم رهبری صراحتا به او گفتند: آقای روحانی (حمید روحانی)، این اتهامها به مرحوم دکتر نمیچسبد.
علاقۀ آیتالله خامنهای به دکتر شریعتی آشکار است و ابراز میکنند و مشخص است که رابطۀ ایشان با مهندس موسوی در سالهای پس از انتخابات مانند دوران نخستوزیری نیست اما اتهام «مهرۀ خارجی» به قدری سخیف است که شاید تنها با اتهام حمید روحانی به علی شریعتی قابل قیاس باشد.
هر چند وزن سیاسی اسدالله بادامچیان به اندازۀ آرای کاندیدای اختصاصی حزبشان درسال 96 است و اساساً موتلفه از بازی اصولگرایی کنار گذاشته شده و احمدینژاد هم نه تنها تحویلشان نمیگرفت و حتی به مراسم ساگرد شهدا در خرداد هم نمیرفت و نزدیکان او در دوسال آخر در روزنامۀ ایران به تندی به مؤتلفه میتاختند اما چون نشانگر یک بیماری سیاسی است باید هشدار داد.
این لحن، جفا در حق سلف خودشان مرحوم عسگراولادی هم هست که نه تنها اواخر عمر برای رفع حصر میکوشید و مرد اخلاق گرایی بود در دهۀ 60 وزیر بازرگانی دولت مهندس موسوی هم بود و اگر استعفا کرد در مخالفت با دخالت دولت در تجارت و توزیع کالا (به اقتضای جنگ) بود نه بر پایۀ چنین ادعای سخیف و مهوّعی.