خبرگزاری مهر - گروه بینالملل، حسن شکوهی نسب: کارزار فشار حداکثری که «دونالد ترامپ» رئیسجمهور ستیزهجوی آمریکا در فضای پساخروج از برجام با هدف فشار بر ایران به راه انداخت، امروز تنها در حد نام باقی است و نه تنها متحدان ایالات متحده بلکه مقامات مستقر در کاخ سفید نیز از اعتراف به بیهودگی آن ابایی ندارند.
چهارشنبه هفته گذشته (چهارم خردادماه) بود که «رابرت مالی» نماینده ویژه آمریکا در امور ایران طی جلسه استماعی که در سنای آمریکا درباره مذاکرات هستهای ایران برگزار شد، اعتراف کرد که «سیاست فشار حداکثری ترامپ منجر به محدودیتهای طولانی و قوی بر برنامه هستهای ایران نشد.» وی افزود: ما تلاش میکنیم به توافق بازگردیم زیرا این به نفع ماست اما اگر ایران سقف خواستههایی خود را بالا ببرد آن را رد خواهیم کرد و به توافق نخواهیم رسید.
فهرستی از اعترافات کاخ سفیدنشینان
این اولین اعتراف از سوی کاخ سفید نبوده و به احتمال قوی آخرین آن هم نخواهد بود. اگرچه بیشتر اعترافات در خصوص ناکارآمدی کارزار به طیف دموکرات برمیگردد اما مواردی نیز وجود دارد که نشان میدهد اعضای تیم ترامپ و حتی مقامات رژیم صهیونیستی به شکست فشار حداکثری علیه ایران اذعان میکنند.
ولی بیشترین حجم از اعترافات به شکست کارزار فشار حداکثری را مالی در کارنامه خود دارد. فروردین ماه امسال نیز «کریس مورفی» سناتور دموکرات از ایالت «کنتیکت» در پیامی توئیتری به اعلام جزئیاتی از جلسه مالی با اعضای کنگره در زمینه نشست وین پرداخت و نوشت: «حتی یک نفر از مخالفان توافق هستهای با ایران، پیشنهاد بهتری ندارند. تحریمهای فشار حداکثری [علیه ایران] کارساز نبود. خرابکاری و ترور کارساز نبود. جنگ با ایران هم کارساز نخواهد بود. دیپلماسی تنها راه عملی در قبال ایران است که زمان گریز هستهای این کشور را افزایش داده است.»
از دیگر موارد میتوان به اعتراف «ند پرایس» سخنگوی وزارتخارجه آمریکا اشاره کرد که در نشست خبری خود تاکید کرد: «دولت ترامپ ما را دربرابر مجموعهای از گزینههای وحشتناک قرار داد. کمپین فشارحداکثری یک شکست فاحش بود.»
پیشتر نیز در آستانه مذاکرات دور هشتم، شاهد اعتراف «آنتونی بلینکن» وزیر امور خارجه آمریکا نسبت به خطای راهبردی ترامپ علیه ایران بودیم و وی اظهار کرد: ما اکنون به خاطر یکی از چیزهایی که به گمانم از بدترین تصمیمات اتخاذ شده در سیاست خارجی آمریکا در یک دهه اخیر بوده است، در موقعیت فعلی قرار داریم و آن تصمیم خروج از توافق هستهای ایران، برجام بودهاست، توافقی که برنامه هستهای ایران را محدود کردهبود.
جالب است که حتی سران طیف جمهوریخواه پس از پایانیابی دولت ترامپ، دهان به نقد راهبرد فشار حداکثری گشودند که «مایک پمپئو» وزیر خارجه او از آن جمله به شمار میرفت.
پمپئو پس از شکست ترامپ در انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا به ناتوانی کاخ سفید در برابر ایران اذعان کرد و گفت «در خصوص وادار کردن ایران به کوتاه آمدن و وارد شدن شأن به توافقی که واقعاً مانع از دستیابی به سلاح هستهای شود، تمام آنچه که امیدوار بودیم بهدست میآوریم، حاصل نشد.»
تنها پمپئو نبود که بر ناکارآمدی تحریم و فشار بر ایران مُهر تأیید زد، چندی پیش مدیر تحقیقات انستیتو واشنگتن نیز در این زمینه گفت که «تحریمها اقتصاد ایران را به سمت غیرنفتی شدن برده. هر چه اقتصاد ایران از نفت فاصله بگیرد تحریم آن سختتر شده و حمایت بینالمللی از آن کمتر میشود! قابلیتهای موشکی و پهپادی ایران تهدیدی حیاتی برای دشمنان این کشور است. خبر بد این که در فناوریهای مختلف هم خیلی خوب دارند پیشرفت میکنند!»
ناکارآمدی این کارزار آمریکایی زمانی مسجلتر میشود که مقامات ارشد رژیم صهیونستی نیز بر طبل شکست آن میکوبند. چند روز پیش پایگاه خبری «اکسیوس» به جریان سفر اخیر ژنرال «درور شالوم» رئیس دفتر سیاسی وزارت جنگ این رژیم به آمریکا اشاره کرد.
به نوشته این تارنمای آمریکایی، شالوم در دیدار با مقامات کاخ سفید، خروج آمریکا از توافق هستهای را یک اشتباه دانستهبود چرا که نه تنها ایران را به ساخت سلاح هستهای نزدیک ساخته بلکه بر وخامت اوضاع نیز افزودهاست.
نشانههای آشکار شکست کارزار
از همان اردیبهشت ۱۳۹۷ که ترامپ دستور خروج از توافق هستهای را امضا کرد، تحریمهای ضدایرانی البته با شدت بسیار بیشتر از قبل از سر گرفته شد. ترکیب کابینه آمریکا نیز طوری چیده شد که با تسط بر اقتصاد و یافتن راههای دور زدن تحریم، ایران را تحت فشاری فزاینده قرار دهند.
بنابراین از سال ۲۰۱۸ که «برایان هوک» در وزارت امور خارجه آمریکا نقشی کلیدی با هدف فشار بر ایران را بر عهده گرفت، در کنار خروج آمریکا از توافق، تهران را زیر شدیدترین تحریمهای کاخ سفید قرار داد؛ فشارهایی که برای کشاندن تهران پای میز مذاکراه و انعقاد توافقی بود که ترامپ بتواند از آن برای انتخابات ۲۰۲۰ بهره گیرد.
ناکامی آمریکا علیه ایران در جبهههای مختلف که متعاقباً به آن اشاره خواهدشد، قربانیهای زیادی در کاخ سفید گرفت که هوک نیز آخرین قربانی ترامپ در آستانه انتخابات بود که از شکست سیاست تحریمی آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران نشان داشت. در نهایت ترامپ نیز با شکست در برابر بایدن، از نادر رؤسای جمهوری آمریکا بود که تنها برای یک دوره چهار ساله توانست در کاخ سفید بماند.
حال این پرسش به ذهن میرسد که چطور ترامپ با این همه هیاهو در نهایت بازی را به طرف ایرانی واگذار کرد تا اینک کاخ سفیدنشینان به شکست کارزاری که با نام خود ثبت کردهبود، اعتراف کنند؟
در پاسخ به این پرسش نکته مهمی به ذهن میرسد و اینکه تحریم و اعمال فشار اقتصادی تنها یک ابزاری برای دستیابی به هدف است اما تحریم ایران در دولت ترامپ و حتی بایدن تنها در سطح فشار اقتصادی و یک اقدام تنبیهی باقی ماند و هیچ یک از مطالبات اصلی آنها تحقق نیافت.
ضمن اینکه آمریکا در جبهههای مختلف سیاسی و بین المللی نیز با شکست مواجه شد. رد شدن طرح کاخ سفید برای تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران از جمله رسواییهای آمریکا به شمار میرفت؛ تحریمهایی که برپایه قطعنامه ۲۲۳۱ برای آن محدودیت پنجساله درنظر گرفته شدهبود و در نهایت به رغم توطئه آمریکا برداشتهشد.
آمریکا همچنین در زمینههای سیاسی و از طریق مجامع اثرگذار بینالمللی نیز تلاش زیادی را به کار بست ولی هر بار نمایندگان این کشور دست خالی برگشتند؛ مجامعی همچون شورای امنیت سازمان ملل که آمریکا در فضای پساجنگ دوم جهانی از بانیان ایجاد آن بود.
همچنین یکی از رسواییهای سیاسی آمریکا که خود یک زمانی بانی تصویب همه قطعنامههای ضدایرانی در شورای امنیت بود، وقتی رقم خورد که تنها یک کشور کوچک «جمهوری دومینیکن» با آمریکا همراهی کرد. ۱۱ نماینده حاضر در نشست به قطعنامه رأی موافق ندادند و به رأی ممتنع بسنده کردند و همان طور که انتظار میرفت نمایندگان چین و روسیه با آن مخالفت کردند.
در دولت بایدن نیز نتایج شکست کارزار فشار حداکثری بیشتر خود را نشان داده که نمونه آن را میتوان در افزایش چشمگیر مبادلات تجاری ایران با همسایگان و کشورهای غیرهمجوار، عضویت ایران در اتحادیههای اقتصادی، انعقاد توافقات راهبردی، رهایی تهران از بند نوسانات قیمت در داخل کشور ناشی از مذاکرات وین، عدم اتکا به صادرات نفت و تک محصولی و غیره یافت. ضمن اینکه در زمینه هستهای نیز شاهد افزایش توان ایران با غنای ۲۰ و ۶۰ درصدی هستیم.
چرا بایدن به کارزار شکستخورده وفادار است؟
در اینکه چرا به رغم اعتراف برخی مقامات عالی رتبه محور غربی- عربی به شکست کارزار فشار حداکثری اما همچنان بایدن در عمل به تداوم آن اصرار دارد، دیدگاههای مختلفی وجود دارد؛ برخی فشار مخالفان منطقهای ایران و شماری نیز فشار کنگره بر کاخ سفید را در این زمینه اثرگذار میدانند.
اما بیشتر انتقادات متوجه شخص بایدن و سردرگمی او در مواجهه با ایران است. در این زمینه تارنمای شبکه تلویزیونی «ام.اس. ان.بی.سی» به تازگی گزارشی با عنوان «آیا بایدن نقشه ایران را گم کردهاست؟» منتشر کرده و به همسنجی رویکرد رؤسای جمهوری آمریکا به ویژه «جو بایدن» و «دونالد ترامپ» پرداختهاست.
به نوشته تارنمای مذکور، بایدن فردی «منفعل» است که حتی متحدان اروپایی نیز از عملکرد وی به ستوه آمدهاند. حتی صبر و شکیبایی برخی متحدان قدرتمند آمریکا در اروپا نسبت به سیاستهای بایدن به پایان رسیده همانند «کارل بیلت» نخستوزیر سابق سوئد و «خاویر سولانا» مسئول سیاست خارجی قبلی اتحادیه اروپا که در گفت وگو با «واشنگتن پست»، بایدن را به «انفعال در برابر ایران» متهم کردند و دیپلماسی کُند کاخ سفید را برای بازگشت به توافق به باد انتقاد گرفتند.
افزون بر موارد ذکر شده، بایدن به دلیل هراس از تبعات سیاسی ناشی از احیای برجام و اثرگذاری آن بر انتخابات میان دوره کنگره آمریکا، همچنان در مسیر ترامپ قدم برمیدارد؛ انتخاباتی که هشتم نوامبر امسال برگزار خواهد شد تا تکلیف تمام کرسیهای مجلس نمایندگان، ۳۵ کرسی مجلس سنا و فرمانداری ۳۶ ایالت مشخص شود.