خبرگزاری فارس-همدان: کوچه پس کوچههای تاریخ را تورق میکردم تا به قیام ۱۵ خرداد رسیدم، قیامی که مسیر تاریخ را دگرگون کرد و آغازی شد بر بزرگترین اتفاق تاریخ. سنگینی برگهای کتاب تاریخ در نیمه خرداد را بر سینه حس میکردم، نیمه خرداد سال ۴۲ همان جنبش ماندگار بزرگمردی که شجاعت را تفسیر کرد و نقطه عطفی شد بر تحولات.
بیشک امروز تاریخ تمامقد در برابر نهضت ۵۹ ساله ایران خم میشود و به احترام آن کلاه از سر برمیدارد، نهضتی که خواب را بر چشم دشمن حرام کرد و ریشه در باور عمیق توده مردم داشت.
رد پای همدان و همدانی هم در قیام عاشورایی ۱۵ خرداد مسجل است، دلیرمردانی که ندای خمینی کبیر را لبیک گفتند و قاصد روحالله را ارج نهادند، از روحانی تا بازاری یا حتی مردم مستمع دلشان را گره زدند به حقایقی که تا آن روز افشا نشده بود و تُرکتازی ساواکیان را ناکام گذاشتند.
حالا میان صفحات تاریخ تفال میزنیم به واکاوی و بازخوانی قیام ۱۵ خرداد و پس و پیش این رویداد بزرگ در همدان تا روایت آنچه گذشته را از دریچه نگاه ابوالفتح مومن، پژوهشگر و تحلیلگر تاریخ معاصر ایران بنویسیم و بخوانیم.
اپیزود اول: سفر حجتالاسلام باهنر به همدان / سنگ تمام همدانیها
به گفته مومن با فرارسیدن ماه محرم ۱۳۸۳ قمری یا همان خرداد ۱۳۴۲ شمسی مبارزه مردم ایران علیه رژیم شاهنشاهی وارد مرحله جدیدی شد روحانیون به رهبری آیتالله خمینی سعی داشتند در این ماه، مردم را نسبت به فاجعه مدرسه فیضیه در نوروز همان سال و اقدامات رژیم آگاه کنند چراکه ماه محرم به دلیل حضور گسترده مردم در مساجد، بهترین ایام برای نشر حقایق و فعالیت علیه رژیم بود.
از طرف دیگر، رژیم به منظور جلوگیری از فعالیت روحانیون و انقلابیون اعلامیهای توسط شهربانی کل کشور صادر و اعلام کرد «انجام مراسم سوگواری مشروع که با موازین مقدس اسلامی منطبق است با رعایت نظم و ترتیب کامل انجام خواهد شد اما اعمال و تظاهراتی که شرع مقدس آنها را تجویز نکرده به کلی ممنوع است، به مأموران انتظامی دستور منع داده شد تا اگر اشخاصی مراسم مذهبی را وسیله اغراض شخصی قرار دهند شدیدا مجازات شوند».
آیتالله خمینی، در مقابل ارعاب و تهدیدات دستگاه، با صدور اعلامیهای خطاب به وعاظ، گویندگان دینی و هیئتهای مذهبی، از آنها خواست تا در ماه محرم مصیبت وارده بر اسلام و مسلمانان را برای مردم بازگو کنند.
همین طور با نزدیک شدن به ماه محرم، برای شهرستانها هم برنامه داشت تا طلاب و فضلای قم به گوشه و کنار کشور بروند و منبریهای دهه محرم، به خصوص روز هفتم را اختصاص دهند به بازگو کردن فاجعه فیضیه و آن مصائبی که در قم گذشته است همچنین از روز نهم هم دستههای سینهزنی و نوحهخوانی آنچه را که در مدرسه فیضیه اتفاق افتاده مطرح کنند تا عموم مردم ایران بدانند چه گذشته بود.
از همین رو حجتالاسلام محمدجواد باهنر به همدان اعزام شد، او در این باره میگوید: «سال ۱۳۴۲ اوج مبارزه در آن زمان بود و ما از آن تعداد روحانیونی بودیم که از قم به شهرهای مختلف اعزام شدند تا محرم آن سال را به محرم حرکت و قیام تبدیل کنیم و من آن سال به همدان مأمور شدم و رفتم، خاطرم هست دستور این بود که از روز ششم محرم سخنرانیها اوج بیشتری پیدا کند و مبارزه شدت گیرد، علتش هم این بود که گفتند؛ بگذارید جلسات پرجمعیت باشد؛ والا اگر بخواهید از اوایل محرم شروع کنید قبل از اینکه اجتماعی از مردم جمع شود شما را دستگیری میکنند.»
حجتالاسلام باهنر همراه آقای وافی به همدان آمد و به وسیله نامه سیدمحمد باقر موسوی که آن زمان در قم مشغول تحصیل بود، به سیدحاجی حسینی(دباغ) معرفی و به منزلشان وارد شد.
آقای باهنر ابتدا در مسجد میرزاتقی که توسط سیدمصطفی هاشمی از روحانیون همدان اداره میشد؛ شبها بعد از اقامه نماز به منبر میرفت البته علاوه بر سخنرانی در مسجد میرزا تقی، خطابه مفصلی هم در سرای میرزاکاظم ایراد کرد که مردم از آن استقبال بیسابقهای کردند و همین سخنرانی موجب دستگیری او شد.
حجتالاسلام فخرالدین راحمی در این باره میگوید: «سخنرانی شهید باهنر راجع به نظارت ملت بر دولت برای ما عجیب بود چراکه این حرفها را نشنیده بودیم و برایمان خیلی تازگی داشت اصلا محل گفتوگوی ما شد تا آن زمان متوجه نبودیم که باید ملت هم بر دولت نظارت داشته باشد و ببیند دولت چه میکند، این جور نیست که هر چه بخواهد انجام دهد.»
روز نهم، هنگامی که حجتالاسلام باهنر همراه آقای وافی عازم مدرسه زنگنه برای سخنرانی بودند، حول و حوش ۱۰ صبح، در بین راه مدرسه و بازار دستگیر شدند. به محض انتشار خبر دستگیری او روحانیون همدان، از جمله سیدفاضل حسنی مردم را برای حرکت به سوی شهربانی و آزاد ساختن آقای باهنر و وافی آماده کردند.
محمدابراهیم درفشی در این باره یادآور میشود: «سیدفاضل حسنی در مدرسه زنگنه منبر رفته بود به او گفتم که آقای باهنر که از طرف مراجع اینجا فرستاده شده، توسط مأموران بازداشت شد؛ شما که بالای منبر هستید و صدایتان را میشنوند با آن روحیه حسینی، باید امروز کار را یک طرفه کنید.
یا باید دستگاه اعلام کند که عزاداری قدغن است و یا باید آقای باهنر را آزاد کند؛ ما نمیگذاریم امشب در بازداشت باشند ولو که از دیوار شهربانی بالا برویم. سید هم سنگ تمام گذاشت و بالای منبر، همین حرفها را زد و بعد، از مردم خواست وقتی که منبر تمام شد، بدون قیل و قال به طرف شهربانی بروند و حرف خود را بزنند.»
حجتالاسلام سید فاضل حسنی هم راجع به دستگیری آقای باهنر و تلاش برای آزادی او میگوید: «وقتی حجتالاسلام باهنر دستگیر شد، بنده و مرحوم حاج سیداحمد حسینی با عدهای از بازاریان از جمله سیدحاجی حسینی(دباغ) و محمدابراهیم درفشی بنا شد جمعیت را بکشانیم به مقابل شهربانی.
آقایان امر کردند بنده منبر بروم؛ مدرسه زنگنه که الان حوزه عملیه است، روضه سادات بود و جمعیت زیاد، یعنی آنجا همیشه حدود سه هزار نفر مردم اجتماع میکردند. بنده منبر رفتم و یک مقدمه تند چیدم البته با گوشه و کنایه؛ بنا گذاشته بودیم من بالای منبر بگویم «مهمان عزیزمان آقای باهنر تشریف میآورند که همان موقع اطلاع میدهند آقای باهنر زندانی شده»؛ من هم بگویم توطئه است. همین شد و مردم غیرتمند و مذهبی همدان با فریاد نصر من الله و فتح قریب، به سوی شهربانی حرکت کردند.»
پیشاپیش جمعیت حاج سیدهادی حسینی و پدرش سید حاجی حسینی(دباغ) و میرزا محمد کوثری که معمر و مسن بودند، حضور داشتند و مردم عقب سر آنها، عدهای از بازاریان هم حرکت مردم را از اطراف و عقب سر کنترل میکردند تا مشکلی پیش نیاید و افراد مشکوک وارد جمعیت نشوند.
همین که مردم به شهربانی رسیدند، آن را محاصره کردند و عدهای از انقلابیون چون محمدابراهیم درفشی برای جمعیت سخنرانی و نوحهسرایی کرد. پس از چندی، رئیس شهربانی از آنها خواست که نمایندگان خود را برای مذاکره معرفی کنند؛ از سوی جمعیت، حجتالاسلام سیدفاضل حسنی، احمد حسینی و سید حاجی حسینی به عنوان نماینده انتخاب شدند.
بالاخره پس از مذاکرات طولانی، حجتالاسلام باهنر و آقای وافی آزاد شدند و همراه سیدحاجی حسینی به عنوان مهمان به منزل او رفتند و قرار شد همدان را ترک کنند؛ اما از رئیس ساواک که «کبیری» نام داشت، خواستند تا اجازه دهد از مردم همدان خداحافظی کنند.
کبیری پذیرفت از همین رو شب دهم محرم، در مسجد میرزاتقی که مملو از جمعیت بود، آقای باهنر منبر رفت در حالی که رئیس ساواک در مسجد حضور داشت، رو به مردم میکند و خطاب به ساواکیها میگوید: «این چه کاری است شما میکنید؛ از پشت ویترینها عکس امام خمینی را برمیدارید و احساسات مردم را تحریک میکنید؟ این چه کاری است؟ خب این عکس را چه کار دارید؟»
پس از آن، کبیری و مأموران ساواک که متوجه اشتباه خود شده بودند، درصدد برآمدند از حضور و سخنرانی او ممانعت کنند؛ انقلابیون هم به منظور جلوگیری از دستگیری آقای باهنر را از خانه سیدحاجی دباغ به منزل خلیلیان منتقل کردند حتی برای احتیاط بیشتر، شبانه به جای دیگری فرستادند در نهایت حجتالاسلام باهنر شب را در منزل محمدزاده سپری کرد.
مردم برای پیشگیری از دستگیری شهید باهنر، در مسجد آقای آخوند اجتماع کردند و قرار شد همگی به منزل آیتالله آخوند بروند تا چارهای اندیشیده شود از سوی دیگر، مسجد توسط مأموران ساواک و شهربانی به طور کامل در محاصره بود.
در این میان، حاج محمد شریفی که رئیس انجمن شهر همدان بود، واسطه شد تا قضیه را به نحوی حل کند؛ به ویژه اینکه شریفی درویشمسلک بود و کبیری رئیس ساواک هم در خانقاه رفت و آمد داشت به همین دلیل، او نزد کبیری میرود و اظهار میکند: «دست خود را به خون مردم آلوده نکن، روز تاسوعاست بعدها در تاریخ بر تو لعنت خواهند فرستاد، کار را به مصالحه بگذران چراکه این افراد منبری هستند؛ چه کار میخواهند بکنند؟»
پس از گفتوگو حاج محمد شریفی با کبیری، بنا شد حجتالاسلام باهنر و آقای وافی در همدان بمانند و شبها در مسجد کمالآباد منبر بروند به شرطی که منبر مسجد میرزاتقی و دیگر منابر آنها در شهر تعطیل شود، به این ترتیب، آقای باهنر شبها در مسجد کمالآباد سخنرانی میکرد.
به محض پخش خبر منبر رفتن باهنر در مسجد مردم به آنجا هجوم بردند؛ به طوری که مسجدی که ده یا پانزده نفر بیشتر آنجا نمیرفتند، به یکباره مملو از جمعیت شد و حتی داخل صحن هم مردم حضور داشتند در واقع کانون مبارزه و مرکز فعالیت انقلابیون، از مسجد میرزاتقی به مسجد کمالآباد منتقل شد.
حتی منزل حاج محمد شریفی در محله کمالآباد که از فضای زیادی برخوردار بود، محل تجمع و فعالیت انقلابیون شد هر چند مأموران ساواک با حضور در مساجد و مجالس، سعی در کنترل و شناسایی افراد داشتند.
سخنرانی و منبر حجتالاسلام باهنر تا روز عاشورا و یازدهم محرم ادامه یافت تا اینکه تلفنی اوضاع تظاهرات مردم و شعارهایی را که ضد رژیم میدادند، به اطلاع انقلابیون همدان از جمله محمدابراهیم درفشی رسید و آنها را از اوضاع سیاسی کشور و تهران مطلع کرد به همین دلیل، روحانیون و انقلابیون همدان تصمیم گرفتند که به نوعی حجتالاسلام باهنر و آقای وافی را از مهلکه نجات دهند و به تهران منتقل کنند.
حاج محمدابراهیم درفشی در این باره تأکید میکند: «منزل محل سکونت شهید باهنر و آقای وافی را تا سه منزل تغییر دادیم و بعد عمامه برداشتند و به ترتیب خاصی برای آنها ماشین گرفتیم و دست آخر در کوریجان سوار شدند و رفتند چون اگر در اینجا مانده بودند، حتما بازداشت میشدند.»
بدین ترتیب، حجتالاسلام باهنر بدون آنکه با مشکلی مواجه شود به تهران رفت؛ او پس از رسیدن به تهران نامهای تحت عنوان «اهالی محترم همدان» مینویسد و از پذیرایی و فداکاری مردم همدان تشکر میکند و وعده پیروزی حق بر باطل، را قطعی میداند و میگوید: «متوجه باشید که مقدمات پیروزی انقلاب شروع شده، ... و انشاءالله روزی در آینده نه چندان دور به پیروزی خواهیم رسید.»
اپیزود دوم: توزیع نوار سخنرانی امام در همدان
محرم سال ۱۳۴۲ شمسی، همه جا در هر منبر، نام خمینی کبیر بر زبانها جاری میشد و سخن از ظلمی میرفت که بر گُرده مردم سنگینی میکرد بنابراین ذهن مردم در طول دهه محرم، انس بیشتری با نهضت و رهبر آن گرفت، مردم همدان هم حضور گستردهای در مجالس سخنرانی، روضه و منابر روحانیون داشتند.
تا اینکه مردم اطلاع یافتند مرجع و رهبر آنها عصر عاشورا سخنان مهمی در مدرسه فیضیه ایراد خواهد کرد پس سیل علاقمندان برای حضور در آن مجلس که خالی از خطر نبود به سوی قم به حرکت درآمد و تعداد زیادی در این مجلس پرشکوه و الهامبخش شرکت کردند.
ساواک در این باره چنین گزارش میدهد: «عصر عاشورا، خمینی به مدرسه فیضیه آمد، جمعیت تمام صحن مدرسه، صحن بزرگ، میدان جلوی صحن و صحن مسجد اعظم را گرفته بود، تمام پشت بامها پر از جمعیت بود که غالبا از شهرستانها آمده بودند و تعداد جمعیت را در حدود دویست هزار نفر اعلام کردند تا جایی که در تاریخ قم چنین جمعیتی دیده نشده؛ دوازده بلندگو در مسجد اعظم و مدرسه فیضیه در صحن بزرگ جلوی میدان نصب کرده بودند البته برای اینکه دولت برق را خاموش کرده بود، یک موتور برق آورده و با استفاده از برق آن، بلندگوها کار میکرد.
خمینی را مثل «امام» وارد کردند و تمام جمعیت آن چنان صلوات میفرستادند که تا دو کیلومتر صدای آن میرفت بعد هم منبر رفت و بلافاصله شروع به سخنرانی کرد.»
پس از پایان یافتن مراسم، نوار سخنرانی امام خمینی(ره) تکثیر و توسط کسانی که در مجلس شرکت کرده بودند، به شهرستانها از جمله همدان آورده و بین مردم و انقلابیون توزیع شد؛ محمد کشوری نوار سخنرانی را تهیه کرد و از تمام روحانیون و انقلابیون برای استماع آن دعوت به عمل آورد.
سخنرانی آیتالله خمینی که دولت را استیضاح کرده بود هم در منزل حاج تقی صرافچی، همراه روحانیون و انقلابیون پخش شد و به آنها جرأت و امیدواری بخشید و نشان داد حمله به مدرسه فیضیه و ضرب و شتم طلاب، هیچ نوع خللی در هدف روحانیون برای دفاع از اسلام و مبارزه با رژیم نداشته و حتی این قضیه موجب حضور پررنگ انقلابیون همدان در صحنه مبارزه شد.
اپیزود سوم: قیام ۱۵ خرداد و واکنش مردم همدان
به دنبال سخنرانی آتشین و بعد از آن دستگیری امام خمینی(ره) در بامداد ۱۵ خرداد ۴۲، در شهرهایی چون تهران، ورامین، شیراز، کاشان و دیگر مناطق کشور، سیل مردم به خیابانها ریختند و به دستگیری مرجع و رهبر خویش اعتراض کردند، در تعدادی از شهرها، نیروهای نظامی با مردم درگیر و خونهای بسیاری بر زمین ریخت.
خبر دستگیری امام به سرعت در همدان پخش شد و مردم و روحانیون در اعتراض به این عمل ننگین رژیم، در مسجد میرزاداوود اجتماع کردند؛ روحانیون، طلاب و مردم با سرپرستی آیتالله مدنی اعتراض خود را ابراز کرده و مستمع سخنرانی شهید مدنی در راستای حمایت از امام و محکومیت رژیم شدند از جمله کسانی که در این اجتماع حضور داشتند حجتالاسلام سیدفاضل حسنی، شیخ فخرالدین راحمی، سیدمحسن حسنی و آقای جلالی بودند.
بازاریان همدان پس از اطلاع بازار و مغازهها را تعطیل کردند و متن تلگراف آیتالله حاج میرزا عبدالله مجتهد طهرانی را که به مراجع و روحانیون طراز اول شهرستانهای ایران، از جمله آیتالله آخوند ملاعلی معصومی همدانی و سید نصرالله بنیصدر مخابره شده بود دست به دست میچرخاندند.
علاوه بر پخش متن تلگراف، اعلامیهای هم از طرف نهضت آزادی ایران در مسجد جامع توزیع شد، برای پخش اعلامیهها در همدان، از شگرد جانمایی در صندوقهای مُهر نماز استفاده میشد تا نمازگزاران به بهانه برداشتن مهر، یک برگ اعلامیه هم بردارند و یا اینکه در محراب مساجد قرار میدادند که فقط مبارزان از آن مطلع بودند.
ناگفته نماند در جریان پخش اعلامیه نهضت آزادی در مسجد جامع همدان، حسین عرب که خادم مسجد بود، توسط شهربانی دستگیر و مورد بازجویی قرار گرفت. او در بازپرسیهای مکرر درباره این اعلامیهها اظهار بیاطلاعی کرد و گفت به علت بیسوادی، از مضمون و متن آن خبر نداشته که در نهایت آزاد شد.
بنابراین توزیع و پخش اعلامیهها و فعالیتهای انقلابیون و بازاریان، موجب آگاهی بیشتر مردم شد به طوری که تصمیم گرفتند با استقبال نکردن از شاه که ۱۸ خرداد ۴۲ عازم همدان بود، مراتب انزجار و مخالفت خود را اعلام کنند.
سفر شاه به همدان برای افتتاح سد شهناز و اعطای سند مالکیت به کشاورزان بود و ادارههای امنیتی همدان برای آماده کردن شهر و برای برقراری امنیت هنگام استقبال از محمدرضا پهلوی، یک کمیته اطلاعاتی تشکیل دادند تا وضعیت اجتماعی و سیاسی شهر را بررسی کنند، اگرچه مردم و روحانیون، هر نوع استقبال از شاه را تحریم و حرام اعلام کرده بودند.
همچنین در واکنش به تدابیر دولتی برای استقبال از شاه، بازاریان همدان چون حاجاحمد صرافان، محمدابراهیم درفشی، حاج غلامعلی احمدی، محسن چیتساز و پیلهور بزاز در مسجد پیغمبر(ص) اجتماع و از نصب پرچم و چراغانی در بازار خودداری و در مواردی هم پرچم مشکی به نشانه عزاداری نصب کردند.
روحانیون همدان هم با سخنرانی که در مساجد حاج خداکرم، میرزاداوود، میرزا تقی، آقا جانیبیگ و مسجد جامع استقبال از شاه را تحریم کردند و سیداحمد حسینی در سخنرانی ۱۷ خرداد در مسجد کمالآباد اعلام کرد «فردا مهمان ناخواندهای وارد همدان میشود، هر فردی استقبال کند، از یزید بن معاویه استقبال کرده است.» بدیهی است که او پس از این سخنرانی توسط ساواک دستگیر و به تهران اعزام شد.
انتهای پیام/ 89033/ی