۲۶ دیماه سالروز فرار محمدرضا پهلوی از ایران است. او که وضعیت حکومت خود در برابر مردم انقلابی را بحرانی میدید، با دستور مستقیم آمریکا از کشور خارج شد تا شاید مانند ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ راهی برای بازگشت دوبارهاش باز شود.
ویلیام سولیوان، آخرین سفیر آمریکا در ایران در کتاب «ماموریت در ایران» آخرین روزهای حضور شاه در ایران را تعریف کرده و خاطرهای مهم را نقل میکند. او در این کتاب مینویسد:
در همین ایام پیامی از واشینگتن دریافت داشتم مبنی بر اینکه در اولین فرصت با شاه دیدار کنم و به او بگویم که دولت ایالات متحده آمریکا مصلحت شخص شاه و کشور را در این میبیند که هرچه زودتر از ایران خارج شود. ابلاغ چنین پیامی از طرف سفیر یک کشور به رئیس مملکتی که در آن مأموریت دارد کار سادهای نیست، ولی در دیدارها و گفتگوهای من با شاه طی این چند ماه اخیر به قدری مطالب عجیب و غیرعادی رد و بدل شده بود که ابلاغ این پیام هم خیلی غیرعادی به نظر نمیرسید.
تا آنجا که میتوانستم با لحن ملایم و مهربان مضمون پیام واشینگتن را به شاه ابلاغ کردم. او با دقت و با آرامش به پیامی که او را به ترک کشور دعوت میکرد گوش داد و وقتی که حرفهای من تمام شد رو به من کرد و با لحنی کم و بیش ملتمسانه گفت: «خیلی خب، اما کجا باید بروم؟»
روایت ژنرال آمریکایی از شادی مردم بعد از فرار شاه
ژنرال هایزر آمریکایی در کتاب خاطرات خود با نام «ماموریت به تهران» درباره واکنش مردم به فرار محمدرضا پهلوی از کشور چنین میگوید:
جمعیت زیادی در خیابانهای سراسر شهر جمع شده بودند و زمانی که شاه رفت، گویی تیر شروع مسابقه شلیک شده است. همه به یکباره واکنش نشان دادند. به بالکن رفتم؛ بوقها به صدا درآمده بود، راهپیمایان بیرون ریخته بودند و همه شهر سرشار از جشن و شادی بود. حادثه غیرقابل توصیفی بود؛ جشن خودجوش مردم تا دو سه ساعت ادامه یافت و هر لحظه آهنگ آن شدیدتر میشد. گزارشهایی دریافت کردیم مبنی بر اینکه مردم شروع به پایین کشیدن مجسمههای شاه و خانوادهاش کردهاند. در طول بعدازظهر باخبر شدیم پنـج یا شش مجسمه دیگر که چنــد دهه از عمرشان میگذشت نابود شده است. آنها به طور نمادین در حال کشتن شاه بودند!
2323