یاران امام خمینی که در خرداد ۱۳۴۲ به تعبیر ایشان در گهوارهها بودند، در بهمن ۱۳۵۷ نوجوانانی شده بودند، که نام امام را در خیابانها و میدانها زمزمه میکردند. آن نوجوانان و نسل ما و نسلهای پیش و پس از ما، افزون بر استقبال شگفتانگیز از امام خمینی در ۱۲ بهمنماه، از فرودگاه مهرآباد تا بهشت زهرا، بار دیگر به بزرگترین بدرقه تاریخ تشییع در ایران دست زدند. از جماران تا بهشت زهراء. جمعی با پای برهنه این راه طولانی را روی آسفالت داغ، اشک ریزان و زمزمهکنان، طی کردند.
نشانهها، حاکی است که امام خمینی، در مقطعی از تاریخ ایران و اسلام، در پیچ بزرگ تاریخ یا نقطه عطف تاریخ معاصر ایران، نماد ملت ایران شده بود. بدیهی است که نمیخواهم نقش و حضور، پیروان دیگر ادیان توحیدی یا حتی خداناباوران را در انقلاب نادیده بگیرم. مرادم همان جریان عمومی و غالب است. جریانی که نشانه هویت جمعی ملت ایران بود. زمان و زمین و مختصات تاریخی و موقعیت انقلابی، در چهره امام خمینی خلاصه شده بود. شاید بهتر از هر کسی ابوالعلاء معرّی چنین تابلویی را برای همیشه تاریخ ترسیم کرده است. پس از ملاقات ابوالعلاء با شریف مرتضی (برادر سید رضی) هنگامی که از ابوالعلاء پرسیده بودند، سید مرتضى را چگونه یافتی؟ سروده بود:
یا سائلی عنه لمّا جئْتُ أمدحُه
هذا هو الرّجُلُ العاری من العارِ
لقِیتُه فرأیتُ النّاس فی رجُلٍ
والدّهر فی ساعهٍ والأرض فی دار
(بحارالانوار، ج ۱۰ ص ۴۰۸) البته این شعر را به ارجانی نیز نسبت دادهاند. مقصودم جامعیت شخصیت است. میگوید: «ای که از من میپرسی، هنگامی که او را دیدم، گویی همه انسانها در یک شخص و همه زمانه در ساعتی و همه زمین در خانهای فشرده شده بود.»
گاه شخصیتی نماد آرمان و امید و عاطفه و پویایی تاریخی یک ملت میشود. انقلابی بزرگ مانند انقلاب اسلامی شکل میگیرد. دهه فجر انقلاب، از ۱۲ بهمن که امام خمینی وارد ایران میشود، تا ۲۲ بهمن، تحقق همان انتظار و امید و آرمان است. یک دهه امام خمینی فرصت ساماندهی انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی را یافت. هر چند مخالفتها و مقاومتها و جنگ همهجانبه علیه انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی شکل میگیرد و تقریبا تمام دهه نخست انقلاب را میپوشاند، برای نخستینبار ناتو و ورشو، امریکا و شوروی با همپیمانان خود و نیز تقریبا تمام کشورهای عربی منطقه به استثنای سوریه و لیبی و الجزایر و عمان، در این جنگ بینالمللی علیه انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی شرکت میکنند. گروههای مسلح در غرب و جنوب، و حتی در شمال و شرق کشور فعال بودند. اما نگاه امام خمینی، سخن او، صدای او، احساس و عاطفه و ایمان و خردمندی و اعتماد مردم و استقلالطلبی یک ملت را معماری میکند. جوانان و میانسالان و حتا بزرگسالان، به جبهه روی آوردند، و کلمه طیبه انقلاب و ایران، زخمی اما مقاوم بر جای ماند. امروزه شاهدیم که در جنگ اوکراین، ناتو و امریکا و اروپا در یک سویند و روسیه در سویی دیگر. کمکهای انبوه پیدا و پنهان تسلیحاتی و نیروهای ویژه و میلیاردها دلار به سوی اوکراین سرازیر است. در جنگ علیه انقلاب و نظام و ایران، همه اینان همپیمان و در یک صف بودند.
انقلاب متوقف نشد؛ نظام جمهوری اسلامی آسیب ندید، خدشهای بر وحدت سرزمینی و ملی ایران وارد نیامد. اما تحریف شخصت امام، پررنگتر و پیچیدهتر ادامه یافت. تحریف ابعاد مختلفی داشته و دارد. در این نوشته تنها به یک مورد اشاره میکنم. درباره تحریف شخصیت امام خمینی و آغازگری جنگ عراق و ایران به تفصیل، در کتاب: « نقد تحریف مدرن امام خمینی، جنگ ایران و عراق» توضیح دادهام. تحریف دیگری که نه از سوی دشمنان انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، بلکه از سوی دوستان ناخواسته، دامن زده شده است، عادیسازی شخصیت امام خمینی است. مرام از عادیسازی این نیست که امام خمینی شخصیتی فرابشری بوده است. ما پیامبر اسلام، محمد مصطفی (ص) را نیز به استناد قرآن مجید، «شخصیتی بشری« میدانیم. مرادم کسانیاند که، ابتدا به جای امام خمینی، گفتند، آیتالله خمینی؛ در مرحله دوم گفتند: آقای خمینی! و در مرحله سوم گهگاه میگویند: خمینی! بیشتر توجهم به لحن قول است.
بدیهی است که امام خمینی در جایگاهی در تاریخ ایران و اسلام قرار گرفته است که عنوانها به او اعتبار نمیدهد. امام خمینی خود با صراحت گفت: «به من خدمتگزار بگویید بهتر از رهبر است.» اما اگر این آقایان و خانمها، گمان میکنند میتوانند با « آقای خمینی!» گفتن بر اعتبار خود بیفزایند یا از اعتبار امام خمینی بکاهند، راهشان به سوی شنزار روان است، به تعبیر حسان بن ثابت:
«فقولا له لیس الطریق هنالک!»
به آنان بگویید راه این نیست! به ویژه آنانی که تمام اعتبار و حیثیت و شخصیت خود را از انقلاب و امام گرفتهاند. به روایت شاعرانه طاهره صفارزاده:
این داوران دودی شکل/ بیهوده سنگ/ بیهوده گِل/ به ساحت مهتاب میزنند.
منبع: اعتماد