خبرگزاری فارس- بوشهر، حسن احمدی: پرشور، پرحرارت و استقبال خوب مردم بوشهر؛ سه واژهای بود که ابوذر روحی مداح سلام فرمانده در توصیف همخوانی مردمی سرود بکار برد، تا برای اولین بار در یک شهر به درخواست مردم سه بار این سرود را اجرا کند.
این چند ثانیه از مراسم گویاترین چکیده از آن چه بود که اتفاقا افتاد. حرفی باقی نمیماند. برای ما هم حیرتانگیز بود. با اینکه استقبال مردمی از این سرود را در شهرهای دیگر دیده بودیم اما در مسیر منتهی به اجرای مراسم، هیچکدام از دوستانی که برای پوشش خبری این مراسم همراهی میکردند حدس نمیزدیم که چنین جمعیت پرشوری را ببینیم.
متنی که میخوانید، شرح عصر دوشنبهای است با هوایی گرم و تقریبا شرجی که روایتهای مردمی نقش خبرنگار فارس را ایفا میکند و از کنار میدان رئیسعلی دلواری و ساحل خلیج فارس برای شما گزارش میدهند.
روایت اول: دوست داشتم تجربه کنم چرا این آدمها اینجا هستند؟
بقول خودش شاید با بقیه شباهتی نداشته باشد، اما پاسخ به یک سوال او را به این مراسم کشانده بود. میگوید: من خیلی مقید به این مراسمات نیستم و توجهی هم به این موضوعات ندارم و بدون اینکه کسی بگوید اینجا آمدهام. دوست داشتم تجربه کنم که این آدمها چرا اینجا هستند؟ و خوشحالم که اینجا هستم و حس خوبی از این مردم گرفتم. من ایرانی هستم و با هر اختلاف نظری متوجه شدم ما یک هدف داریم که ارزشمند است. وقتی عبارت سلام فرمانده همخوانی میشود یک دلگرمی برای من دارد که بالاخره یکی میآید و دنیا بهتر میشود.
روایت دوم: جایگاه ویژهای در کار نیست، همه کنار هم
ازدحام جمعیت بود و مردم به صورت فشرده کنار هم ایستاده بودند. این شلوغی کار را سخت کرده بود. سعید نوذری مجری برنامه با هر ترفندی سعی میکرد جمعیت را مدیریت کند. در این بین که به دنبال سوژهای بودیم چشمم به چهرهای آشنا خورد. کلاهی به سر کرده بود و تمام پیشانیش را گرفته بود. عینک آفتابی هم زده بود اما با کمی دقت متوجه شدم ایمان زندی نیا سخنگوی شورای شهر بوشهر است. با یک دست بچه را بدوش گرفته بود و با یک دست دیگر فرزند دیگرش را همراهی میکرد. چقدر خوب بود که جایگاه ویژهای وجود نداشت و مسؤولان میان مردم بودند. از او خواستم دو کلمهای صحبت کند. زندینیا گفت: این سرود برای بچههای من اثراتی دارد که مهمتر از تحمل این گرماست.
روایت سوم: از خوزستان آمدم/ شانسم گرفت
دختر بچه خوششانس و شیرین زبانی که در تصویر میبیند از خوزستان به بوشهر آماده بود. با سربند یا صاحب الزمان (عج) چادرش را نگه داشته بود. میگفت بخاطر حادثه متروپل در آبادان همخوانی سرود در مسجد جامع خرمشهر لغو شد. شانسمان گرفت و در این سفری که به بوشهر داشتیم متوجه شدیم که سلام فرمانده در بوشهر اجرا میشود. از او خواستیم سرود را بخواند. سرود را کامل و با زبان بدنش اجرا کرد. آنجا که باید، سلام نظامی میداد. مادرش با خنده میگفت هر روز این سرود در خانه ما پخش میشود و بچهها با آن همخوانی میکنند که ما هم یاد گرفتیم.
روایت چهارم: نوههام که سرود را میخواندند گریهام میگرفت
مادربزرگ ذوق نوههای دهه نودیش را میکرد که غافلگیرش کردیم. روی صندلی چرخدار و پا در گچ نشسته بود. از روستای آبطویل آمده بود. میگفت: همه با هم تصمیم گرفتیم به اینجا بیایم. روزی که سرود در تلویزیون اجرا میشد از نوههام پرسیدم در مورد چیه؟ بهم گفتن امام زمان (عج). هر وقت بچهها سرود را همخوانی میکردند باهاشون گریه میکردم.
به گزارش فارس، این چهار روایت، قطرهای در میان انبوه روایتهایست که از مردم میتوانست در این گزارش باشد. اما پایانبندی این گزارش را از جمله رهبر انقلاب قرض میگیرم که سالها پیش نسل جدید انقلاب را اینگونه توصیف میکنند: جوان دهه هشتادی که نه جنگ را، نه امام را، نه انقلاب را دیده، اما همان مفاهیم را با همان روشنبینی، با همان اقتدار که در ابتدای انقلاب یک جوان فهمیدهای دنبال میکرد، امروز این نوجوان ما دارد دنبال میکند.
انتهای پیام/