میر جلال‌الدین کزازی؛ فردوسی بی ردا و دستار!

عصر ایران یکشنبه 28 دی 1399 - 15:47
دکتر کزازی با واژه‌هایی که می‌سازد و با پارسی‌گویی و پارسی‌نویسی ناب خود به زایایی و پویایی زبان کمک شایانی می‌کند. از این رو گزاف نیست اگر او را فردوسی بی‌ ردا و دستار بخوانیم.

عصر ایران؛ مهرداد خدیر- چهارمین بخش از سلسله نوشتارهای پراکندۀ «جرعه‌ای از اقیانوس فرهنگ و ادبیات ایران» را به دکتر میر جلال‌الدین کزازی نویسنده و سخن‌سنج و پارسی‌گوی ایرانی اختصاص می‌دهم که همت خود را صرف پارسی‌گویی کرده است. این مناسبت جا دارد ولو یک روز از زادروز او گذشته باشد چرا که متولد 27 دی 1327 در کرمانشاه است.میر جلال‌الدین کزازی؛ فردوسی بی ردا و دستار!

او نه تنها از به کار‌گیری واژه‌های فرنگی در گفتار و نوشتار می‌پرهیزد که همین حساسیت را در قبال دیگر کلمات وارد شده به زبان پارسی به خرج می‌دهد و آوازۀ او بیش از نویسندگی و ترجمه و شعر به همین سبب است.

من البته خود کلمات عربی رایج در زبان فارسی را فارسی یا فارسی شده می‌دانم مثل داماد و عروسی که اگرچه در خانواده‌ای دیگر زاده و بالیده‌اند ولی وقتی وارد خانوادۀ ما می شوند اگرچه نامی دیگر دارند اما عضوی از خانواده ما به شمارند.

ضمن این که اصرار بر پارسی سره‌نویسی چه بسا سبب شود مخاطب به شکل وفرم بیشتر توجه کند تا محتوا و از سوی دیگر نتوانیم معنی را به تمامی منتقل کنیم یا از این ظرفیت محروم می‌شویم و به ویژه در کار رسانه‌ای چه بسا به اصل ارتباط و انتقال پیام آسیب رساند.

از منظری دیگر نمی‌دانم دکتر کزازی متون فلسفی و علمی را چگونه می‌خواهد به پارسی سره بگوید و بازنویسد؟

این واقعیت‌ها اما هیچ یک موجب آن نیست که خدمات دکتر کزازی را نادیده انگاریم و کافی است به یاد آوریم گاه واژه‌هایی که ساخته بیش از مصوبات فرهنگستان زبان و ادب پارسی مورد استقبال قرار گرفته و گزاف نیست اگر گفته شود خود به تنهایی یک فرهنگستان است. بی بودجه و کمک در فلان جدول!

به یاد آوریم که واژۀ «اس. ام. اس» تا چه اندازه رایج بود. فرهنگستان به جای آن «پیام کوتاه» را ساخت. یعنی به جای یک کلمۀ سه سیلابی دو واژه! این دکتر کزازی بود که «پیامک» را ساخت و همۀ ما به کار می‌بریم.

ناصر خسرو در سفرنامه می‌نویسد:

«خورجینَکی بود که کتاب در آن می نهادم. بفروختم و از بهای آن دِرَمَکی چند سیاه در کاغذی کردم تا به گرمابه‌بان بدهم. باشد که ما را دَمَکی زیادت‌تر در گرمابه بگذارد.»

در همین دو جمله سه کلمۀ «خورجینک»، «درمک» و «دمک» را به کار برده که درواقع «خورجین+ک»، «درم+ک» و «دم+ک» است. در روزگار ما آن قدر«ک» برای تصغیر یا تحقیر (کوچک شماری) به کار رفته (مردک، زنک، آدمک، پسرک) که قابلیت اصلی آن فراموش شده و «پیامک» که همان «پبام+ک» است یادآور واژه‌های زیبا در نوشتۀ ناصر خسرو است.

کزازی، شاهنامه‌شناسی است که به شناختن و نوشتن بسنده نکرده و به اندازۀ توان خود خواسته در این روزگار کاری کند فردوسی‌وار. پیراستن زبان پارسی از واژه‌های بیگانه ولو خودی شده یعنی به داماد و عروس هم رحم نکرده!

یادمان باشد که فرهنگستان کنونی که با ریاست آقای حداد‌عادل شناخته می‌شود تنها نسبت به واژه‌های انگلیسی و فرانسوی حساس است و به عربی‌ها و به تعبیر پارسی‌سره‌نویسان، تازی ها کاری ندارد.

کزازی اما برای واژگان عربی رایج هم برابرهای زیبایی ساخته که به کار هم می روند. مانند «پرسمان» به جای مسأله، «انباره» به جای مخزن، «اَبَر‌شگفت» به جای خارق‌العاده، «یافه» به جای باطل، «بایا» به جای واجب، «ستانی» به جای افقی، «ستونی» به جای عمودی، «باور‌پُرسی» به جای تفتیش‌عقیده و موارد دیگر که فراوان‌اند.

چون پیشینۀ این کار به افرادی چون احمد کسروی و فرهنگستان دوران رضاشاه می رسد اوایل بیم آن می‌رفت که به کزازی هم انگ زده شود اما همان‌گونه که عربی زبان اسلام است فارسی هم بیگانه نیست و ضرورتی ندارد با عربی درآمیزد.

[همین «ضرورتی ندارد» را اگربه شکل «بایستگی ندارد» نوشته بودم فرزند خرد سال ما دچار مشکل نمی شد که «ض» در «ضرورت» با کدام یک از شاکال چهار گانه است: ذ،ض،ز،ظ!  وقتی به جای «ظلم» می نویسیم «ستم» کار نوآموز هم آسان می شود.]

کزازی در واقع نه تنها به سنت فردوسی ادامه داده که در پارسی سره نویسی پا جای پای کسانی چون خواجه عبدالله انصاری گذاشته که وقتی می گوید: «خدایا، همچو بید می لرزم که مبادا به هیچ نیرزم» همۀ واژه ها پارسی است. یا در این شعر حافظ: اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد/ گناه بخت پریشان و دست کوته ماست. یا این شعر سعدی:

در سخن با دوستان، آهسته باش
تا ندارد دشمنِ خونخوار، گوش

پیش دیوار آنچه گویی هوش دار
تا نباشد در پسِ دیوار، گوش

به اصطلاح علما، کزازی عالم بی عمل یا واعظ غیر متعظ نیست ( من اما هستم چون تمام کلمات این جمله عربی بود!). چرا نیست؟ چون نه تنها دربارۀ شاهنامه و فردوسی آثاری چون «از گونه ای دیگر»، «تند بادی از کنج»، « دُرّ دریای دری»، «رؤیا، حماسه و اسطوره»، و «مازهای راز» را نوشته، خود نیز به زبان فردوسی و با کمترین واژگان غیر پارسی می‌نویسد و همان‌گونه هم سخن می گوید ولو در گفت وگوهای خانوادگی و دوستانه.

چنان که در صدر آوردم چیرگی این ویژگی سبب شده وقتی او سخن می‌گوید شکل گفتار او بیشتر جلب توجه کند تا آنچه می‌گوید.

کزازی برای همۀ شیفتگان زبان پارسی یک موهبت است و با واژه‌هایی که می‌سازد به زایایی و پویایی زبان کمک شایانی می‌کند. از این رو گزاف نیست اگر او را فردوسی بی‌ ردا و دستار بخوانیم. فردوسی‌یی که این بار نه از شرق و خراسان که از غرب و کرمانشاه سر برآورده و به زبان پهلوانان کُرد سخن می‌گوید و حسی از غرور و افتخار به آدمی دست می‌دهد. پس به سبک خود او شعری از زبان فرخی سیستانی را به استاد پیش‌کش می‌کنیم:

شاد باش و دیر باش و دیر مان و دیر زی
کام جوی و کام یاب و کام خواه و کام ران...

------------------------------------------

بیشتر بخوانید:

ایوان مداین را آیینۀ عبرت دان!

سیرتِ دوست داشتن، صورتِ دوست داشته ‌شدن

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.