علیرضا صارمیان در گفت وگو با خبرنگار ایرنا اظهار کرد: از مجموع ۱۲۶ عمل جراحی، چهار بار آن توسط یک پزشک انگلیسی در بیمارستان لبافینژاد انجام شد.
وی که در عملیات تخریب در منطقه شهران بر اثر اصابت ترکش بر روی مین افتاده و قطع نخاع و ضربه مغزی شده است، خاطرنشان کرد: مثانهام در بیمارستانی در آلمان، ۲ پایم در استان گیلان و خودم در تهران هستم.
(با خنده میگوید هر وقت میخواهند اعضای جدا شده بدن مرا شکنجه دهند، می گویند صاحب آنها اینجا نیست.)
این جانباز هشت سال دفاع مقدس با بیان اینکه رزمندگان در جبهه مانند برادر یکدیگر بودند، اذعان داشت: هدف و عقیده ما در جبهه، حفظ تمامیت ارضی و رضایت خدا بود.
صارمیان در پاسخ به این پرسش که بر اثر نقص عضو با چه سختیهایی مواجه هستید، بیان کرد: سختی ندارد من یکبار جانباز شدم و ۲ پای خود را در راه رضای خدا تقدیم کردم اما تمام امورات شخصی بنده و بار زندگی بر دوش همسرم است و من از این بابت شرمنده او و فرزندانم هستم.
گزارش مستندگونه ایرنا از آسایشگاه امام خمینی ویژه جانبازان قطع نخاعی
وی توضیح داد سالهاست که در خانه و آسایشگاه برای تسکین روح و روانش کارهای هنری نظیر پولک دوزی نام ائمه اطهار (ع) و کوبلن بافی انجام میدهد و گاهی هم ترشی یا سیر ترشی درست میکند و اگر کسی از آثار هنری و یا ترشی های دستساز او خوشش آمد به عنوان هدیه به او پیشکش می کند.
این جانباز هشت سال دفاع مقدس در خصوص انتظارات و مطالبات خود نیز با تشکر از مسئولان و کادر درمان آسایشگاه امام خمینی (ره) گفت: در این آسایشگاه مسئولان تا جایی که از دستشان بر می آید انتظارات ما را برآورد می کنند، بنده از ارائه خدمات و فراهم آوردن تجهیزات پزشکی در این آسایشگاه راضی هستم.
صارمیان در پاسخ به این پرسش که به جوانان چه توصیهای دارید، اذعان داشت: خدا را شکر که همه چیز در مملکت وجود دارد. جوانان باید همت کنند و صبر و استقامت داشته باشند تا به خواسته های خود برسند اما آنها میخواهند ره صد ساله را یکروزه بروند و این غیرممکن است.
وی افزود: گرچه مشکلاتی نظیر گرانی وجود دارد، اما باید برای حل آن تلاش کنیم و از خودگذشتگی و صبر داشته باشیم.
ازدواج با جانباز قطع نخاع در ۱۷ سالگی
فرشته محمودزاده همسر این جانباز دفاع مقدس نیز به خبرنگار ایرنا گفت: ۱۷ سال سن داشتم که به عقد علیرضا درآمدم. او به جبهه رفت و قطع نخاع شد. قبل از ازدواج، بسیاری از افراد به من می گفتند که در این زندگی نمانم اما من با توکل به خدا زندگی ام را با او آغاز کردم، در همه مراحل زندگی پشت و پناه یکدیگر بودیم، کسی نتوانست بین ما را به هم بزند از خدا ممنونم که چنین همسری را به من عطا کرده است.
وی افزود: از ابتدای زندگی با مشکلات زیادی روبه رو شدیم اما خدا را شاکر هستم. چراکه حاج آقا آدم بسیار صبوری است و در برخی مسائل از لحاظ فکری به من کمک میکند.
محمودزاده ادامه داد: زمانی که در کنار هم هستیم، مکمل یکدیگریم و به آرامش میرسیم اما زمانی که در کنار هم نیستیم، گویی چیزی را گم کرده ایم. خدا را شاکر هستم که همیشه به ما کمک کرده است.
سختیهای زندگی با یک جانباز قطع نخاع
همسر این جانباز دفاع مقدس اذعان داشت: ما در یک خانه کوچک که حتی حمام هم نداشت با ۲ فرزند شیرخوار زندگی میکردیم، وضعیت حاج آقا بحرانی بود و من بچه ها را در خانه میگذاشتم و جلوی چشمان مردم در شهرستان لاهیجان در حالی که هیچ اطلاعاتی از شرایط جانباز قطع نخاعی نداشتم او را در آغوش میگرفتم و نزد پزشک یا به حمام میبردم.
محمودزاده توضیح داد: من با ۲ فرزند کوچک به تحصیل ادامه دادم و بعد از گرفتن مدرک کارشناسی در وزارت بازرگانی مشغول به کار شدم اما پس از مدتی به خاطر اینکه وضعیت جسمی و روحی همسرم وخیم بود از کار استعفا دادم تا بتوانم از او و فرزندانم مراقبت کنم.
وی با بیان اینکه چندسالی است که به خاطر عملهای پی در پی همسرم چند روز در آسایشگاه میمانیم و بعد به منزل میرویم، گفت: همه کارهای مورد نیاز یک جانباز قطع نخاعی نظیر پانسمان زخم را به تنهایی در خانه انجام میدهم.
محمودزاده خاطرنشان کرد: ۳۵ سال زندگی عاشقانه ای را با همسرم پشت سر گذاشتیم و حاصل این زندگی یک دختر و یک پسر است که اکنون آنها ازدواج کرده اند و ما دارای سه نوه هستیم.
وی با شکرگزاری خدا بخاطر اینکه بعد از ۳۰ سال حال حاج آقا بهتر شده، گفت: طی این سالها من مشکل تنفسی پیدا کرده ام، دستگاه اکسیژن باید همیشه در کنارم باشد و به خاطر فشاری که بر اثر جابجایی همسرم بر کمر من وارد شده، دچار کمردرد شدهام.
همسر این جانباز دفاع مقدس گفت: ما منبع درآمدی نداریم و از طریق حقوقی که بنیاد شهید به همسرم می پردازد، امرار معاش میکنیم.