به گزارش رکنا، چند روز از مصاحبه گذشته بود که آن زن دوباره تماس گرفت و گفت هر 3 نوجوان به خانه برگشتهاند: «روزیکه پسر ها به محلکار خود رفتند و ناپدید شدند، یکی از کارگرهای آنجا به بچهها گفته بود تا کی میخواهید برای خانواده کار کنید و پولتان را به آنها بدهید؟ بچهها هم از روی سادگی حرف او را قبول کردند. هرسه به تهرانپارس رفتند و نزد مرد میوهفروشی مشغول کار شدند. از ساعت 8 صبح تا ۱۲ شب یکسره کار میکردند و خستگی به آنها فشار میآورد. »
او ادامه داد: «چهارشنبه هفته گذشته، ساعت یک بعدازظهر بود که هر سه به خانه برگشتند. آنقدر زیر آفتاب کار کرده بودند که پوستشان سیاه شده بود. میوهفروش گفت از بچههایتان مثل بچههای خودمان نگهداری کردم و جای خواب و غذا به آنها دادم. شما را خیلی دعا کردم و از خدا خواستم هرچه میخواهید به شما بدهد چون کمک کردید بچه ها به خانه بازگردند.»