روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: «بودجه سازمان صداوسیما برای سال ۱۴۰۱ چیزی حدود پنج هزار میلیارد تومان است اما گویا همچنان قرار نیست از این رقم هنگفت، چیزی نصیب ورزش شود. اخیرا و بعد از هیاهوی فراوان، قرار شد صداوسیما درآمدهای ناشی از پخش تبلیغات تلویزیونی حین پوشش مسابقات ورزشی را به نسبت ۷۰ به ۳۰ (به سود صداوسیما) با وزارت ورزش و جوانان تقسیم کند. برآورد دوستان از کل این آگهیها فقط چیزی حدود ۱۵۰ میلیارد تومان بود که ۳۰درصد آن میشد ۴۵ میلیارد تومان. حالا بگذریم از اینکه آن ۴۵ میلیارد تومان هم وصول نشد. اما آیا واقعا باور میکنید کل تبلیغات پخششده در حاشیه مسابقات ورزشی فقط ۱۵۰ میلیارد تومان ارزش داشته باشد؟ و بعد هم اینکه حتی در صورت وصول، وزارت ورزش باید با این ۴۵ میلیارد چه کند؟ به هر فدراسیون چقدر پول میرسد و بعد، از سهم فدراسیون فوتبال چقدر قرار است به هر باشگاه تعلق بگیرد؟ فقط در باب مقایسه یادآوری میکنیم ۱۱سال پیش کارشناسان ارزش حق پخش تلویزیونی مسابقات فوتبال را ۱۵۰ میلیارد تومان ارزیابی کرده بودند؛ عددی که قطعا امروز بسیار درشتتر از اینها شده است.
صدالبته خودداری صداوسیما از پرداخت حق پخش تلویزیونی یک داستان قدیمی و هزار بار گفته شده است. امروز حتی هواداران آماتور هم میدانند در فوتبال مدرن، ۵۰ تا ۷۰ درصد هزینه باشگاهها از همین محل تامین میشود. با این حال از این به بعد داستان حق پخش تلویزیونی یک تفاوت بزرگ با گذشته پیدا خواهد کرد. مسئولان به صرافت واگذاری سهام پرسپولیس و استقلال افتادهاند و در اولین گام ۱۰درصد از سهام آنها عرضه شده است. گویا ریختوپاشهایی که اخیرا بهطور مشخص در پرسپولیس صورت گرفته هم بیارتباط با همین فروش سهام و واریز پول آن به حساب باشگاه نیست. در مجموع اما از حالا به بعد علاوه بر مالکیت معنوی، مردم در مالکیت مادی سرخابیها هم سهیم هستند. بنابراین تلویزیون «باید» طور دیگری به پخش مسابقات این دو تیم نگاه کند و خودش را ملزم به رعایت حقوق سهامداران کند. کسی که سهم خریده، چشم به کسب سود داشته و شاهراه تامین این منفعت هم استیفای حق پخش تلویزیونی است. مطمئن باشید بدون روشنکردن تکلیف این موضوع، خصوصیسازی با شکستی سنگین مواجه خواهد شد. پس شایسته است صداوسیما از محل آن پنج هزار میلیارد تومان و البته انبوه درآمدهای جانبی، مبلغی را هم برای پرداخت حق قانونی فوتبال کنار بگذارد.
نکته آخر: در سال جام جهانی هستیم و پنج ماه دیگر تب فوتبال در سراسر جهان به حداکثر خواهد رسید. آن زمان است که مثلا قبل از بازی ایران و آمریکا یا ایران و انگلستان، هر ثانیه آگهی در تلویزیون شاید به بالاترین رقم تاریخ صداوسیما به فروش برسد. پرسش اینجاست که سهم تیم ملی ایران به عنوان عرضهگر اصلی محتوا از این خوان فراخ چیست؟ هیچ. این تیم حتی آنقدر پول ندارد که یک بازی تدارکاتی آبرومند برای خودش مهیا کند و با بنیه بیشتری راهی جام جهانی شود. آیا این «ظلم» نیست؟ این آیا غمانگیز نیست؟»