فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
در خرابات مغان نور خدا میبینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم
جلوه بر من مفروشای ملک الحاج که تو
خانه میبینی و من خانه خدا میبینم
خواهم از زلف بتان نافه گشایی کردن
فکر دور است همانا که خطا میبینم
سوز دل اشک روان آه سحر ناله شب
این همه از نظر لطف شما میبینم
هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال
با که گویم که در این پرده چهها میبینم
کس ندیدهست ز مشک ختن و نافه چین
آن چه من هر سحر از باد صبا میبینم
دوستان عیب نظربازی حافظ مکنید
که من او را ز محبان شما میبینم
شرح لغت: ملک الحاج: به فتح اول و کسر دوم امیر حاجیان /فکر دور: مقصود اندیشه محال و باطل است.
در میکدهی عرفان، نور خدا را میبینم. جای تعجب است این نور از چنین مکانی در نظرگاهم جلوه گر میشود. در مفهوم این شعر میتوان گفت، راهیان راه عشق، هر لحظه چهرهی معشوق را به گونهای در نظرگاه خود مجسم میسازند و پیوسته دلشان در دوری از او در سوز و گداز است و این اضطراب و در تب و تاب بودن را نشانهای از عنایت او تلقی میکنند.
هیچ گاه تحت تاثیر احساسات لحظهای قرار مگیر ودر لحظاتی که دچار احساسات میشوی، سعی کن برخوردت عجولانه نباشد که بعدها موجب پشیمانی شما گردد. پس برای انجام هر کاری، اول باید خوب فکر کنی و بعد اقدام نمایی تا در تمام مراحل زندگی فردی واجتماعی موفق و سعادتمند باشی. انشاءالله.