درواقع موضوعات دستوری آن شیوهای را که یک برند ایرانی با تلاش بسیار، وضعیت خود را از یک واحد تولیدی کوچک به یک واحد صنعتی ارتقا داده و برای خود بازاریابی و ایجاد ارزش کرده و در حال پیدا کردن مخاطبان خود است، تحتالشعاع قرار میدهد. بنابراین از هرگونه تصمیمات دستوری در حوزه اقتصاد باید پرهیز کرد و لازم است در یک فضای تعاملی امور را پیش ببریم؛ چرا که اقتصاد دستوری نیست و صنعت ریتیل نیز حتی اگر مشکلی داشته باشد، خود راه چاره و درمان آن را پیدا میکند. با توجه به اینکه توسعه صنعت ریتیل، به معنی توسعه تولید داخلی است؛ پس اگر دستاندازها و به عبارت بهتر دستورالعملها و مصوباتی که در بعضی از بخشها روند پیشبرد امور را کند میکند، وجود نداشته باشد، این صنعت مشکل دیگری برای ادامه حیات خود ندارد.
اگرچه این ذهنیت در برخی از افراد وجود دارد که دستورالعمل درج قیمت تولیدکننده و مصرفکننده روی محصولات به دلیل تخفیفات کذایی فروشگاههای زنجیرهای و به پیشنهاد سازمان تعزیرات برای جلوگیری از این تخفیفات غیرواقعی اجرایی شد، اما باید گفت زمانی که دولت اجازه تاسیس اتحادیه کشوری برای صنعتی مانند فروشگاههای زنجیرهای را میدهد، باید حوزه نظارتی و عملکردی را هم به کارشناسان این اتحادیه تفویض کند و خود دیگر به این حوزه ورود نکند، یا براساس یک جو منفی که در فضای مجازی یا در سطح عوام درباره این فروشگاهها در جامعه منتشر میشود، لزوما به صورت هیجانی با آن برخورد نکند.
به هر حال کسانی که در هیاتمدیره اتحادیه فروشگاههای زنجیرهای حضور دارند، هر کدام مدیرعامل یک فروشگاه زنجیرهای هستند؛ یعنی هم فعال بخش خصوصی هستند و هم دغدغههای جمعی و صنفی برای صنعت دارند و خود آنها بهتر میدانند که کدام فروشگاه دارای رفتار حرفهای است یا در کدام فروشگاه تخفیفات کذایی است و در کدامیک به این ترتیب نیست. بنابراین اینکه اجازه دهیم موضوعات تخصصی این صنعت در بوته عوام مورد نقد و بررسی قرار بگیرد، به جز اینکه یک بحران و حاشیه ایجاد شود، نتیجه دیگری به همراه ندارد.
بعضا مشاهده میکنیم که در اوت لتهای بزرگ دنیا، در مقاطع زمانی خاصی حتی تا ۸۰ درصد تخفیفات روی کالاها و محصولات خود اعمال میکنند که این تخفیفات اصلا کذایی نیست و برای این منظور تخفیف در نظر میگیرند که فرضا قرار است موجودی آن محصول تمام شود و محصول جدید جایگزین محصول قبلی شود. همه اینها حربههای مارکتینگ و بازیهای اقتصاد هستند که در یک مقطع زمانی خاص مجبور میشوند یک محصول را با قیمت تمام بفروشند؛ در برخی مقاطع به لحاظ انگیزشی باید تخفیفات دیگری بدهند که احتمالا بتوانند یک محصول را در بازار جا بیندازند و در مقاطعی نیز ناچار میشوند موجودی یک محصول را صفر کنند تا بتوانند با محصول جدید جایگزین کنند و در این حالت نیز مجبور میشوند تخفیفات بیشتری در نظر بگیرند. لذا برای تک تک این موضوعات باید کارشناسان خبره اظهارنظر کنند.
از سوی دیگر انتقاداتی از سوی برخی تولیدکنندهها در این خصوص مطرح میشود که فروشگاههای زنجیرهای برخورد سلیقهای در معرفی محصولات و شناساندن آنها به لحاظ نوع چینش دارند. در این حوزه نیز باید گفت، زمانی که یک تامینکننده محصول خود را به یک فروشنده ارائه میکند، حتما یک مراوده اقتصادی بین دو طرف شکل میگیرد. طبیعی است که فروشگاههای زنجیرهای هم مانند بقیه فروشگاههای دنیا در حوزههای مختلف، فضایی برای نمایش و عرضه دارند. طبیعتا برای اینکه یک فروشگاه زنجیرهای بتواند طیف قابل توجهی از مخاطبان را جذب کند، باید از تنوع بارکد کالایی قابل قبولی هم برخوردار باشد. پس حتما نیازهای اصلی مشتریان در حوزههای مختلف را تامین میکند.
سپس بهطور قطع یکسری تعاملات مارکتینگی صورت میگیرد و وقتی یک شرکت میخواهد سهم بیشتری از بازار را به دست بیاورد، حتما باید برنامهها و کمپینهای مارکتینگی بیشتر و بودجه تبلیغاتی بالاتری داشته باشد تا به همان نسبت هم بهرهبرداری بیشتری بکند. یقین بدانید که اگر برندی در هر فضایی، نه الزاما در یک فروشگاه زنجیرهای، بلکه حتی در یک فروشگاه پوشاک یا کفش و... در لوکیشن بهتری دیده میشود، این متاثر از توافقی است که در حوزه بازارسازی، مارکتینگ و بازاریابی صورت گرفته است. درمجموع اگر منتقدان به جای بررسی هیجانی، موضوعات را به صورت فنی بررسی کنند، متوجه میشوند که اگر شرکتهای ما بعضا سهم بیشتری در بازار دارند، به همان نسبت بودجههای بیشتری هم برای تبلیغات، مارکتینگ و بعضا بازارسازی و بازاریابی میپردازند.