به گزارش رکنا، رسیدگی به این پرونده با ناپدید شدن زن ۳۷ ساله ای به نام سارا آغاز شد. پدر وی که به پلیس آگاهی رفته بود گفت : دخترم چند سال قبل با مرد پولداری به نام سهراب ازدواج کرد و آنها حالا صاحب یک دختر ۶ ساله هستند. مدتی است دخترم و دامادم با هم اختلاف دارند. دیشب دامادم مقابل خانه مان آمد و گفت سارا خانه را ترک کرده و تلفنش را جواب نمی دهد. من به همراه دامادم همه جا را دنبال دخترم گشتیم اما ردی از او پیدا نکردیم. حالا نگران هستم بلایی سر دخترم آمده باشد .
با اظهارات این مرد، تلاش برای افشای راز ناپدید شدن زن جوان آغاز شد و ماموران در بازجوییها به اختلاف های دنباله دار سارا و شوهرش پی بردند.
در ادامه تحقیقات فاش شد سهراب از چند ماه قبل با 2 زن غریبه رابطه داشته و آخرین بار وقتی آنها را به استخر خانه اش دعوت کرده بود سارا سر رسید و همین ماجرا باعث بالاگرفتن اختلاف میان آنها شده بود.
با افشای این ماجرا سهراب بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت و این بار به قتل همسرش اعتراف کرد .
وی گفت: از وقتی همسرم متوجه شد با 2 زن در ارتباط هستم اختلاف های ما بیشتر شد و سارا مدام به من توهین میکرد .حتی ما تصمیم به جدایی گرفته بودیم. توهین های او دیگر برایم قابل تحمل نبود. آن روز نیز او به من توهین و فحاشی کرد .از تحقیرهای او خسته شده بودم که من طناب را دور گردنش انداختم و او را کشتم.
با اعتراف های این مرد و بازسازی صحنه جرم، وی در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد.
در ابتدای جلسه پدر و مادر سارا درخواست قصاص را مطرح کردند و گفتند از خون دخترشان گذشت نمی کنند.
وقتی سهراب در جایگاه متهم ایستاد ادعای جدیدی را مطرح کرد و گفت: آن روز وقتی از محل کار به خانه برگشتم سارا خواب بود. من او را بیدار کردم اما سارا عصبانی شد و بار دیگر شروع به فحاشی کرد.او می گفت من حق ندارم با او صحبت کنم و به چه حقی او را از خواب بیدار کرده ام.ما سر همین موضوع با هم درگیر شدیم. او مدام جیغ می کشید و فریاد میزد و می خواست آبرویم را پیش همسایه ها ببرد .به همین خاطر برای ساکت کردن او ، طنابی را دور گردنش پیچیدم .
وی ادامه داد: باور کنید رفتارهای او و فریادهایش مرا به شدت عصبی کرده بود. به همین خاطر طناب را دور گردنش انداختم .اما یکباره متوجه شدم او جان سپرده است .من قصد کشتن او را نداشتم وقتی متوجه شدم همسرم جان سپرده به ناچار و از ترسم جسد او را به باغی در ازگل بردم و شبانه آن را دفن کردم. سپس برای اینکه پلیس را گمراه کنم مقابل خانه پدر زنم رفتم و به دروغ گفتم سارا خانه را ترک کرده است.
متهم جوان در حالی که سرش را پایین انداخته بود ابراز پشیمانی کرد و گفت: قبول دارم با همسرم اختلاف داشتم اما من راضی به مرگ او نبودم و مرگ او اتفاقی رخ داد .
بنا بر این گزارش، در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.