اخيرا دونالد ترامپ در جمع هواداران خود در ايلينويز يك ريخت و قیافه حكمراني را در آمريكا، ترسیم كرده كه شنيدني است:
1- اوضاع ما رو به وخامت است ما چنان متزلزل شدهايم كه به مضحكه در جهان تبديل شدهايم.
2- آزادي بيان و مطبوعات مستقل در آمريكا وجود ندارد.
3- با افزايش جرم وجنايت و رونق مهاجرت غيرقانوني، آمريكا با فروپاشي اقتصادي روبهرو است.
4- آمريكا در حال حاضر بالاترين تورم در 40 سال گذشته و بالاترين قيمت سوخت در تاريخ خود را تجربه ميكند.
5- آمريكا مزيت اقتصادي و سياسي خود را درجهان از دست داده است.
مطالبي كه ترامپ رئيس جمهور پيشين آمريكا مطرح كرده بخشي از ريخت و قیافه سياسي – اقتصادي – اجتماعي آمريكاست. او بدون اينكه بگويد سهم او در اين بههمريختگي چيست؟ نقش اپوزيسيون در آمريكا را بازي ميكند. روايت او از آمريكا روايت يك منتقد يا رقيب در بازيهاي سياسي در آمريكا نيست. او لحن يك اپوزيسيون را دارد كه بيريختگي خود او دست كمي از بيريختگي رقيبش نيست. او در يك انتخابات پرتنش و جنجالي كه به ادعاي او آلوده به فريب و تقلب بود، كاخ سفيد را به بايدن واگذار كرد. امروز يك پيرمرد وارث امپراطوري در بزرگترين كشور سرمايهداري است كه اختياری از خود ندارد و از اتاق فرمان او را کنترل می کنند.
جمعبندي اين 5 قلم حرفي را كه ترامپ زده اين است كه در آمريكا آزادي نيست، از حقوق بشر و دموكراسي هم خبري نيست!
اخيرا تعداد زيادي از اقتصاددانان برجسته آمريكا با انتشار بيانيهاي گفتهاند سال آينده آمريكا وارد يك ركود اقتصادي بيسابقه خواهد شد.
اگر ديدگاه اين اقتصاددانان را در مورد آمريكا و 45 ميليون نفري كه اكنون به روايت آمارهاي دولتي زير خط فقر زندگي ميكنند به سخنان ترامپ اضافه كنيم بخش ديگري از تصويري كه امروز كاخ سفيد از نوع حكمراني از خود ارائه ميدهد را به دست خواهيم آورد. امروزه دوربينهاي برخي از رسانههاي اروپا و آمريكا تصاوير رقتانگيزي از زندگي خياباني ، كارتن خوابي و ماشينخوابي در حاشيه شهرهاي بزرگ آمريكا ارائه ميدهند انسان باور نميكند يك ابرقدرت كه هنوز سعي ميكند دكور حكومت خود را جمعوجور نشان دهد اينقدر متزلزل باشد.
انگارهسازيها در هاليوود و ارتش رسانهاي غرب نتوانسته است اين چهره را بَزَك كند هر روز خود آنها بخشي از پارگي و بيريختگي را بهطور اجتنابناپذير لو ميدهند. شگفتآور اين است كه در ايران و برخي كشورهايي كه هنوز فكر ميكنند در آمريكا خبرهايي هست دستاندركار بَزَككردن چهره كريه و زشت حاكميت در آمريكا هستند.
آمريكا امروز گرفتار «بيآیندگي» ، «بنبست» و «ناكارآمدي مطلق» است. اين را همه انديشكدههايي كه در واشنگتن كارشان توليد فكر و پيشبيني آينده است فرياد ميزنند اما در كاخ سفيد كسي گوش شنوا براي آن ندارد.
فروپاشي آمريكا زودتر از آنچه پيشبيني مي شود اتفاق خواهد افتاد. كمااينكه اين اتفاق در مورد امپراطوري شوروي افتاد وكساني چون امام خميني (ره) صداي خُردشدن استخوانهاي ماركسيسم و كمونيسم را در بزرگراههاي بزرگ تاريخ معاصر ميشنيدند اما رهبران كرملين آن روز حاضر به شنيدن آن نبودند.
آمريكا امروز وارد بازي خطرناكي در جهان شده است. آنها اروپا را صحنه زورآزمايي با روسيه درآوردهاند. امروز اوكراين با يك تريليون دلار خسارت به «سوريه» اروپا تبديل شده است.آمريكا با اين بازي، حكمراني در جهان را وارد مرحله جديدي كرده است ، كه مي تواند نقطه عطف باشد.
بهطوركلي دنيا به طور اجتنابناپذير به سمت «چندجانبهگرايي» مي رود و آمريكا از كرسي حاكميت مطلق بر جهان كه بعد از فروپاشي شوروي مدعي بود ساقط شده است.
امروز ديگر يك قطب درجهان حكومت نميكند. ديگر سخن از اجماع جهاني به سخنگويي آمريكا نيست. آنها بايد سربازان خود را از آسيا و اروپا جمع كنند و بگذارند مردم جهان زندگي خود را بكنند. زندگي بدون آمريكا ، صلح را در جهان تضمين ميكند.
رفتن پمپئو و مايك پنس وزير خارجه و معاون ترامپ آنهم در فاصله كوتاهي در ماه گذشته به كمپ منافقين در آلباني نشان از عقبماندگي سياسي او و تيم تبهكارش دارد.آمريكاييها در مقابله با جمهوري اسلامي دل به مشتي شيطانپرست ، بهايي ، سلطنتطلب و همجنسباز بستهاند و اخيرا اشتهاي سياسي آنها بهقدري زياد شده كه فكر ميكنند ميتوانند برخی از اصلاحطلبان را با اشرار اپوزيسيون داخل و خارج به ویژه سلطنت طلبها وصل كنند.
اوضاع بيريختگي آمريكا را در منطقه از وضعيت كنوني رژيم اشغالگر قدس بيشتر از هر چيز ميتوان درك كرد. نفتالي بنت تا همين چند روز پيش عليه ايران رجز ميخواند و عربده ميكشيد و از طرح ضربه هزار خنجر به ملت ايران سخن ميگفت، يك قدري به ريخت خود نگاه كرد و بعد اعتراف كرد؛ درگير يك جنگ و فروپاشي داخلي است . او نام خود را در رديف بي ثباتترين و كوتاهترين دولت رژيم صهيونيستي ثبت كرده وحتي در انتخابات آینده هم شركت نميكند. رژيم صهيونيستي از سال 1967 تاكنون در هيچ جنگي پيروز نشده فقط به تعمير و نگهداري سرزمينهاي اشغالي پرداخته است. ضمن اينكه طعم تلخ شكستهاي پيدرپي از حماس و حزبالله را نيز تجربه كرده است.
روند پرشتاب تاريخ در هزاره سوم ميلادي نشان مي دهد در صفحه جغرافياي سياسي جهان، ديگر قدرتي به نام آمريكا به عنوان يك ابرقدرت وجود نخواهد داشت و از فرزند نامشروعش رژيم اشغالگر قدس هم اثري باقي نخواهد ماند.