بیتا بیات بیتا بیات بیتا بیات بیتا بیات بیتا بیات
به گزارش رکنا، تصاویر و کلیپ های روزهای بارداری اش را در اینستاگرام منتشر می کرد.برای فرزند تو راهی اش لالایی می خواند، اتاقش را مرتب می کرد و گویی همراه با بیتای 33 ساله چشم به راه فرزندش بودیم.
اما درست در روزهایی که مخاطبان بیتا انتظار داشتند تصویر نوزاد او در پیجش منتشر شود، با پستی شوکه کننده مواجه شدند.شوهر بیتا خبر فوت او را هنگام زایمان منتشر کرد.
حالا چهار ماهی از مرگ ناگهان و تاثرانگیز این مادر جوان می گذرد.مادری که حتی یک بار هم نتوانست فرزند دلبندش را در آغوش بگیرد.مادر بیتا در گفتگو با رکنا جزئیات این واقعه دردناک را شرح می دهد.
مادر بیتا بیات در توضیح این ماجرا می گوید:«دخترم در هفته های آخر بارداری بود که دکترش برای زایمان طبیعی به او وقت قبلی داد.من سال ها در بخش زایمان بیمارستان کار کرده بودم و برای همین به دخترم گفتم وقتی علائم زایمان شروع نشده، اقدام به زایمان طبیعی صحیح نیست.اما بیتا به پزشک خود اعتماد زیادی داشت و گفت دکتر به من گفته با ورزش می تواند زایمان طبیعی را انجام دهد.»
مادر بیتا در ادامه می گوید:«حدود ساعت 7 صبح به بیمارستان رسیدیم و ساعت 8 ورزش و دیگر اقدامات تحت نظر پزشک شروع شد.ساعت 10 بود که درد بیتا شروع شد و دو ساعت بعد یعنی ساعت 12 گفتند که بیتا زایمان کرده است.خیلی برای من عجیب بود که دخترم در عرض 2 ساعت زایمان کرد اما خوشحال بودم که نوه ام به دنیا آمد.دلم می خواست دخترم را ببینم اما به من اجازه نمی دادند.همان موقع پزشک گفت باید برای صرف ناهار برود و کادر درمان هم گفتند بیتا تازه زایمان کرده و دارو به او تزریق شده و باید استراحت کند.اما همسر بیتا بالای سر او بود و چند بار به پرستاران اعلام کرده بود که حال بیتا مساعد نیست.با این حال دخترم برای مدتی تنها بود و خونریزی زیادی کرده بود.بالاخره با اصرار شوهر بیتا، پزشک و کادر درمان بالای سرش آمدند و متوجه حال وخیم او شدند.یکدفعه دیدم تب و تابی بین کادر درمان افتاده است.متوجه شدم اوضاع جسمی بیتا خیلی بد است.»
بیتا در ساعت های اولیه بعد از زایمان به بخش مراقبت های ویزه منتقل شد:«با اضطراب از پزشک پرسیدم حال دخترم چطور است و به من گفتند دعا کنید.بعد دیدم دخترم را به بخش مراقبت های ویژه منتقل می کردند.از ورم صورتش فهمیدم که مرگ مغزی شده بود.»
ساعت 12 شب بود که بیتا به کام مرگ فرو رفت.مادر بیتا که گویی چهار ماه است اشک چشمانش خشک نشده است در ادامه می گوید:«ساعت 12 بود که به ما خبر دادند بیتا فوت کرده است.خونریزی شدید و آتونی رحم را علت مرگ او اعلام کردند.اما ما به قصور پزشکی شکایت داشتیم و از پزشک و کادر درمان بیمارستان شکایت کردیم.پزشک در در کمیسیون پزشکی اظهار کرد که بیتا مبتلا به دیابت بارداری و کم کاری تیروئید بوده است.اما مشکل تیروئید بیتا اصلا حاد و جدی نبود.و دیابت او هم لب مرز بود در حدی دکتر فقط به او هشدار داده بود که مراقبت کند.اگر هم فرض محل دیابت او جدی بود، پس چرا دکتر اجازه زایمان طبیعی به او داد؟ علاوه بر این فرزند بیتا بالای چهار کیلو وزن داشت که حتما باید پزشک متوجه این موضوع در سونوگرافی ها می شد و دخترم را زایمان طبیعی نمی کرد ان هم در شرایطی که علائمی از زایمان طبیعی وجود نداشت.گذشته از این ها بعد از اینکه حال بیتا وخیم شد در حالی که به پزشک و کادر درمان نیاز داشت او را تنها گذاشتند.با اینکه ماما خصوصی هم برای او گرفته بودیم اما حتی او هم دخترم را تنها گذاشت.»
مادر بیتا در مورد رای دادگاه در پرونده بیتا گفت:«50 درصد پزشک و کادر درمان را مقصر دانسته اند که این تقصیر بین دکتر با 45 درصد تقصیر و مسئول فنی بیمارستان با 5 درصد تقصیر تقسیم شده است.اما ما به این رای اعتراض داریم چرا که قصور صد در صد پزشک و کادر مان محرز است.تقاضای انفصال خدمت پزشک را داریم.»
داستان بیتا و پسرک او به نام آریو قصه تلخ و دردناکی است که بعد از شنیدن آن از جلو چشم محو نمی شود.این روزها پدر آریو با فداکاری دو چندان هم نقش پدر را برای او ایفا می کند و هم جای خالی مادرش را پر می کند.صدای مادر بیتا در روزهایی که چشم به راه او بود در ذهن و خاطره ها یادگار می ماند و روزی آریو بزرگ می شود و قصه پر غصه مادرش را مرور می کند.
شاید آن روز این سوال برای او هم در ذهنش نقش ببندد: در هزاره سوم چرا در دل پایتخت این کشور مادری هنگام زایمان جانش را از دست می دهد؟
پاسخ این سوال باید مطابق علم و محکمه باشد تا بتواند ذره ای از داغ بیتا را برای عزیزانش تسکین بخشد.