به گزارش اقتصاد آنلاین، فقط لجبازی میکند، میگوید که خودش میخواهد برای لباسها و وسایلش سلیقه به خرج بدهد، میخواهد انتخاب وسایلش به انتخاب خودش باشد، مدام قهر و دعوا میکند. زیاد جلوی آینه میایستد و به خودش نگاه میکند. به سادگی حرفهای ما که پدر و مادر و خیرخواهش هستیم را قبول نمیکند و دلش میخواهد خودش تجربه کند!
بیشک دوران بلوغ یکی از پرتنشترین دورانهای زندگی هر دختری است. دختران پس از 14 سالگی با توجه به بروز تحولات جسمی- روانی در آنها، دغدغهها و دلمشغولیهای خاصی پیدا میکنند که والدین باید به آنها کمک کنند تا بتوانند این نگرانیها و دغدغهها را راحتتر تحمل نمایند و با آنها کنار بیایند. بلوغ مرحلهای بحرانی است که در گذر از این دوره، زیربنای زندگی بزرگسالی فرد پیریزی میشود. این دوره با تحولهای فراوان جسمی و روانی همراه است و موجب تغییر نگاه فرد نسبت به جهان اطراف، رفتار و احساساتش میشود.
بدین جهت به مهمترین اهداف تربیتی در این دوره اشاره میکنیم:
تعادل نسبی در توجه به ظاهر یکی از نگرانیهای دختران نوجوان در این دوره مشکلاتی است که از نظر قیافه ظاهر در بدن آنها ایجاد میشود. رشد سریع جسمانی در این دوره موجب میشود که دارای نوعی قامت دوکی شکل و ناهنجار گردند. رشد سریع استخوانها یک منظره ناموزون به آنها میبخشد و جوشهای دوره نوجوانی قیافه ظاهرشان را کاملاً بهم میریزد. برای رفع این نگرانیها اغلب دست به اقداماتی میزنند که ممکن است ضررهای جدی در پی داشته باشد رژیم غذایی و لاغری درست زمانی که نیاز به مواد غذایی و ویتامینها را دارند باعث محرومیت آنها از آن مواد شده و خود ایجاد بیاشتهایی روانی میکند.
برای برخورد مناسب با این مسئله اولین رسالت و وظیفه پدر و مادر و معلمان و مربیان دختر نوجوان این است کهشناختی وسیع نسبت به تیپها و گرایشهای مخلتف دختران در این دوره پیدا کنند. همان طور که اشپرانگر در مورد نوجوانان 8 تیپ را ذکر میکند.
8 تیپ نوجوانان شامل:
1- تیپ متوجه بدن و طبیعت
2- طبیعت پر شور و زیبا پسند
3- تیپ متفکر
4- تیپ فعال که ارزشهای او متوجه پیشرفت و موفقیت است.
5- تیپ ماجراجو یا متمایل به سلطهگری بر دیگران و شهرت طلبی
6- تیپ اجتماعی با ظرفیت نوع پرستی و دیگر خواهی
7- تیپ اخلاقی، مشتاق: در آتیه که از اصول اخلاقی دفاع میکند.
8- تیپ مذهبی
باید ضمن اینکه این تغییرات را طبیعی و از تحولات این دوره برای دختر جلوه دهیم سعی شود توجه او را از ظاهر به ارزشها و زیباییهای باطنی سوق دهیم.
نکته جالبی که از تحقیقات که در سال 1995 در دانشگاه آریزونا به عمل آمد نشان داد که 90% دختران سفید پوست از میزان وزن خود ناراضی بودند. بر خلاف زنان سفید پوست 70% دختران سیاه پوست از ظاهر خود بسیار خشنود بودند زیرا 64% آنها چند کیلو اضافه وزن را به لاغری مفرط ترجیح میدادند. 65% آنها معتقد بودند که زن با بالا رفتن سن از زیبایی بیشتری بهرهمند میگردد و نکات قابل توجهی که در فرهنگ دختران نوجوان سیاه پوست به چشم میخورد اعتقاد آنها به زیبایی سیرت و درون و نه زیبایی برون است.
بهر حال همه دختران نوجوان باید یک وسعت دید در مورد زیبایی پیدا کنند که در این صورت از نگاه افراطی آنان به زیبایی ظاهر کاسته میشود و متوجه زیباییهای دیگر میگردند به گفته هاوفیلد زیبایی دختر ممکن است در چگونگی عقیده و رفتار و نظر وی در مورد زندگی اثر فراوان داشته باشد. ممکن است بیش از اندازه به زیبایی خود مغرور گردد و به دیگران فخر و تکبر بفروشد یا اینکه او را به خود آرایی وادارد و این به مرور از بسیاری از بیبند و باریها در آنان و خود نمایی هاست.
یکی دیگر از الزامات تربیتی در این دوره کمک به دختران نوجوان برای کسب هویت است. نوجوانان در این دوره با سه سئوال عمده و اساسی در زندگی روبرو هستند:
– من کی هستم؟
– از کجا آمدهام؟
– و به کجا خواهم رفت؟
تا جواب این سه سئوال را نیابد به آرامش نخواهد رسید و دچار بحرانی جدی به نام بحران هویت خواهد بود. در مورد سئوال اول که من کی هستم بستگی به مجموعه اطلاعاتی که از دوران کودکی بر او در مورد شخصیتش سئوالات او را به احساسی در مورد خود میرساند که اگر القائات مثبت بوده او احساس خوبی به خود دارد و اگر منفی باشد و مرتب او را به عنوان فردی بیعرضه، تنبل، بیلیاقت و اینکه به هیچ دردی نمیخورد خطاب شده باشد او احساس منفی به خود خواهد داشت.
در هر حال باید پاسخ درستی برای خود در مورد خودش داشته باشد و اگر این پاسخ را از مراجع ذی صلاح نگیرد برای کسب هویت خود به دوستان و گروه همسالان پناه میبرد و سعی میکند با عمل کردن طبق میل آنها و پذیرفتن ارزشهای گروه احساس استقلال و بلوغ خود را به اثبات برساند و مانند آنها لباس میپوشد و چنان تیپ و… را برای خود انتخاب میکند که باعث نگرانی در خانوادگی میشود و از اینکه چرا دختر خانواده اقدام به چنین اعمالی میکند متأسف و غمگین میگردند و او را سرزنش میکنند. خانواده باید به جای تنبیه با او صمیمانه به صحبت بنشینند تا او هم به بیان احساسات خود بپردازد و شروع به درد دل کند و از احساسات سرخورده درونی خود صحبت کند و دلایل خود را توضیح دهد و این وسیلهای برای بیرون ریختن احساسات و خشم نوجوان میشود.
«شما درک نمیکنید»! حق با اوست. دختر نوجوان همه چیز را از نگاه خود میبیند و والدین بالخص مادر با پافشاری و سماجت میخواهد بفهمد افکار دخترش از کجا سرچشمه گرفته است. نوجوانان تصور میکنند در مرکز هستی قرار گرفتهاند و دنیا به تماشای آنها ایستاده است.
به نظر نوجوانها، نمیشود به بزرگترها اعتماد کرد چون آنها اصلا از دنیای نوجوانها سر در نمیآورند. آنها روابط مستقیم و گفتگوی بیپرده را دوست دارند و آن را کاملا درک میکنند.آنها به دلیل سنشان پیامهای مبهم را درک نمیکنند و احتمالا آن را به شکلی نادرست تعبیر میکنند. به همین دلیل است که طعنه و طنز، نوجوان را آزرده میکند.
دختران نوجوان از شنیدن گفتههای مثبت استقبال میکنند نه گفتار مخرب، جملات منفی و مخرب معمولا به ناراحتی، شرم و عدمخلاقیت آنان منجر میشود و تعبیر آنها نیز برای نوجوانان دشوار است. یکی از نشانههای پایان یافتن نوجوانی زمانی است که دختری بتواند به والدینش بگوید:«شاید حق با تو باشد.»