عصر ایران؛ مهرداد خدیر- چهاردهمین نشست «عصر شنبههای بخارا» - 11 تیر 1401 خورشیدی- به بهانۀ نشر کتاب «مطبوعات سینمایی ایران» بر پا شد که کاری پژوهشی است به همت حسین گیتی.
آنتونیا شرکا، جواد طوسی، احمد محیط طباطبایی و البته احمد طالبینژاد هم آمده بودند تا دربارۀ این کتاب سخن بگویند و گفتند با این تأکید غالب که بیشتر عاشقانه است تا محققانه.
طالبینژاد اما برای آن که کار حسین گیتی را بیشتر عاشقانه توصیف کند تا با دقت های علمی مستلزم یک کار عمیق پژوهشی یا آکادمیک، به یکی از پرکارترین و مشهورترین پژوهش گران و نویسندگان تاریخ معاصر ایران تشبیه کرد یا طعنه زد؛ به سعید نفیسی.
با این که نویسندۀ کتاب «مطبوعات سینمایی ایران» از این تشبیه نرنجید چرا که سعید نفیسی یکتنه کارهای بسیار بزرگی انجام داده و به اعتقاد ایرج افشار از معماران واقعی نثر جدید ایران است اما میزبان و برپاکنندۀ برنامه – علی دهباشی – مدیر و سردبیر بخارا لازم دید توضیح دهد که سعید نفیسی از بزرگترین و درخشانترین چهرههای فرهنگی و ادبی ایران است. کسی که برخی نسخههای خطی قبل از ظهور فناوریهای امروز از رو مینوشته تا تصحیح کند و اینگونه تلاش کرده تا زبان پارسی به شکل پاکیزه و درست منتقل شود؛ فرزند ناظم الاطبای کرمانی که نسل در نسل در کار پزشکی یا فرهنگ بودهاند.
برنامه دربارۀ کتاب مطبوعات سینمایی ایران بود اما با این تذکر و استنادات و ارجاعات این نام سعید نفیسی بود که مدام تکرار شد خاصه هنگامی که تریبون به محمد محیط طباطبایی رسید و به نکوهش احمد طالبینژاد پرداخت که "چرا پشت سر مرده حرف زده" آن هم سعید نفیسی فرزند ناظمالاطبای کرمانی و به یاد آورد که خود فرزند استاد فقید احمد محیط طباطبایی دوست سعید نفیسی است که با هم بحثهای انتقادی هم داشتهاند و قابل پیشبینی بود که منتقد مشهور در مقام پاسخ بگوید نفیسی و درگذشتگان نامدار دیگر چون او، با آثار خود زندهاند و به سبب تأثیرگذاری بر عرصه های مختلف، نقد آنان غیر اخلاقی نیست. کما این که شاملو و شریعتی درگذشتهاند و نقد آنان سکه رایج است و کسی نمیگوید چون در میان ما نیستند دربارۀ آنان جز به نیکی و ستایش نگویید و این را البته در حاشیه گفت.
باری، آن قدر نام سعید نفیسی تکرار شد که میخواستم سراغ شمارۀ ویژۀ بخارا برای این مرد عاشق ایران و زبان فارسی و پاکیزه و درستنویسی بروم که البته بسیار پرکار بود و آن قدر بر کتابهای مختلف مقدمه نوشت که گاه هدف طعنه ها هم شد.
آن شماره ( بخارای 82) اما در دسترس نبود؛ در کتابخانۀ دیگر بود. ناگهان به شکلی کاملا شگفتآور شمارۀ 13 فصل نامۀ «جُنگ هنر مس» – تابستان 1398- خودنمایی کرد با طرح روی جلد سعید نفیسی به دو سبب:
اول این که اگر همت او نبود شاعر هم روزگار حافظ – میرِ کرمانی- را نمیشناختیم چرا که نام او تحتالشعاع درخشش خورشید حافظ قرار گرفت و نفیسی بود که از روی نسخۀ خطی کلیات میر کرمانی که به امانت گرفته بود رونویسی کرد و به تصحیح و معرفی آن همت گماشت.
وجه دوم هم طبعا این که فرزند میرزا علی اکبر خان یا دکتر علی اکبر نفیسی مشهور به ناظم الاطبای کرمانی پزشک مخصوص مظفرالدین شاه قاجار بود که در امضای فرمان مشروطه نقش غیر مستقیم داشته و مشهور است که پادشاه بیمار از ناظمالاطبا میپرسد اگر امضا کنیم حال ما خوب میشود و دکتر نفیسی لبخندی میزند و سری تکان میدهد و شاه امضا میکند!
شاید برای آن که بدانیم این مرد تا چه حد عاشق نوشتن و زبان پارسی بوده خاطرۀ همسرش «پریمرز نفیسی» از شب های اول زندگی مشترک گویا باشد که در روایت بسیار خواندنی « فاطمۀ علی اصغر» در همان شمارۀ جُنگ هنر مس نقل شده است:
« در آخرین شبهای بلند آذر 1308 شمسی تنها در اتاق کوچک گرم منزلی که برای زندگی مشترک ما تهیه شده بود، زیر کرسی بلاتکلیف نشسته بودم... انتظارم طولانی نشد چون سعید نفیسی با یک جلد کتاب لغت قطور فرانسه و چند فرم چاپ شدۀ مطبعه و مقداری صفحات نیمه چاپ برای غلط گیری داخل شد و آنها را روی کرسی گذاشت و با چشمانی مردد و نگران و لحنی خجالتزده گفت: اول غلط گیری میکنیم و بعد میخوابیم! این اولین شبی بود که ما زیر یک سقف میخوابیدیم و شد سرگرمی شبهای ماه عسل ما! به جرأت میتوانم بگویم بیش از نصف تألیفات خود را زیر کرسی نوشتهاست. حتی مکرر در تابستان به من میگفت آیا نمیشود یک کرسی از یخ برای من بگذاری؟! کرسی زمستان هم آن قدر داغ داغ بود که جز او کسی تحمل آن را نداشت...»
شاید تنها وجه با ربط در نام بردن از سعید نفیسی در آیینی دربارۀ مطبوعات سینمایی این باشد که بدانیم در زمینۀ تئاتر و نمایشنامهنویسی هم فعالیت کرده است.
با این حال هر جا سخن از نثر پارسی است و پاکیزه و آسان و سرراست نوشتن، سزد که از سعید نفیسی نام برده شود که سعید نفیسی بود و بهتر است در مثال پرکاری بدون دقت علمی از ذبیح الله منصوری نام برده شود چون نفیسی در عین پرکاری بسیار باسواد و پاکیزهنویس بود و به تعبیر خانم علیاصغر در مقالۀ اشاره شده در بالا، «آنچه او را شهره کرد، نه شعر بود نه روزنامه نگاری. نه زبان فرانسه نه وزارت فواید عامه بلکه نثر او بود با ویژگی پیراستگی عبارات در لفظ و معنا. روشی از نوشتن که او از سال 1308 با خود به وزارت فرهنگ و فرهنگستان ایران برد و به دانشجویانش در دانشگاه تهران آموخت.»