سرویس سیاست مشرق - طبق روال مالوف و مانوس، با نزدیک شدن به مقطع انتخابات، بار دیگر ادعاهای جریان استحالهطلب آغاز شده و تلاش می کنند با عملیات تبلیغاتی و جنگ روانی، بابت حضور در انتخابات، به نظام ناز سیاسی بفروشند و حرف از «شرطها و شروطها» بزنند. اما در واقع امر، در پشت صحنه، اردوگاه استحالهطلبان به شدت نگران ۱۴۰۰ است و انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم را مساله «مرگ و زندگی» می داند.
از این رو، بر خلاف دعاوی و اظهارات برخی رادیکالهای این جریان درباره «عدم مشارکت» در انتخابات، در گعدهها و محافل حزبی، بنا و قرار بر مشارکت به هر طریق ممکن و تلاش همهجانبه برای بسیج عاطفی رایدهندگان با حربههای قدیمی چون «رقیبهراسی» است.
رفتارشناسی سه دهه اخیر اصلاحطلبان این استراتژی محوری را آشکار می سازد که بهترین سناریوی ممکن برای ایشان، «حضور غیرمستقیم و نیابتی در قدرت سیاسی در عین حفظ ژست اپوزیسیون» است، چرا که اینگونه، هم از مزایا و مواهب حضور در قدرت برخوردار می شوند، هم برنامههای خود را از طریق دولت نیابتی(رحم اجارهای) پیش می برند و هم در سر بزنگاه، خود را از دولت مورد حمایت خود مبرّی معرفی می کنند و جامه اپوزیسیون «وضع موجود» بر تن می کنند.
به نظر میرسد با توجه به اظهارات اصلاحطلبان در مصاحبه و یادداشتهای رسانهای، محورهایی که این جریان در انتخابات مد نظر دارد در ۴ محور زیر خلاصه می شود:
اول اینکه، انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ برای جریان اصلاحات یک آزمون سرنوشتساز است.
محور دوم مورد تاکید افراد جبهه اصلاحطلب این است که باید همه تلاش خود را برای مشارکت و بقای در قدرت به کار ببندیم.
اصلاح طلبان در محور سوم ترسیم مسیر اصلاحات برای انتخابات۱۴۰۰، تصویب کردهاند که باید کارنامه دولت روحانی را از جریان اصلاحات جدا نماییم.
جریان اصلاح طلب در محور چهارم موکدا توصیه کرده است که بایستی به عنوان تریبون مردم، مطالبات خود را از دولت و حاکمیت مطرح نماییم.
طیف رادیکال استحالهطلبان، که اتاق فکر آن را چهرههای مشارکتی چون تاجزاده، حجاریان، نعیمیپور، امینزاده، آرمین، عرب سرخی، خانیک، جلایی پور و...حول محور محمد موسوی خوئینیها شکل دادهاند و بدنه و ساختار حزبی آن حزب «اتحاد ملت» (بدیل حزب منحله مشارکت) است، قصد دارند با رادیکالیسم در شعار، گفتار و رفتار، حساب خود را طیف به اصلاح میانه اصلاحات (کارگزاران، مجمع روحانیون) که چسبندگی بیشتر و آشکارتری به دولت روحانی دارد، جدا کنند و بر موج مطالبات اقتصادی و عدالتخواهی کف جامعه سوار شوند و در عین حال، خود را تریبون مطالبه «آزادیهای اجتماعی» رایاولیها، زنان، جوانان و اقلیتهای مذهبی جلوه دهند. این طیف، برای حضور در انتخابات روی گزینههایی چون محمدرضا خاتمی مانور می دهند و شعاری که برای ۱۴۰۰ انتخاب کردهاند، «داد» ( دمکراسی خواهی، آزادی و داد و عدل) است.
به هر حال، آنچه از حال و هوای کلی جامعه و روح مطالبات مردمی قابل درک می نماید (که قطعا با نظرسنجیها و ارزیابیهای دقیق هم قابل احصاء است) این است که در این مقطع از تاریخ جمهوری اسلامی، عدالتخواهی و فسادستیزی پارادایمهای اصلی حاکم بر روح جمعی است و توفیق جریانهای سیاسی در انتخابات پیش رو، به نسبت هر یک از این جریانات با این دو فاکتور، پیوند وثیق دارد.
حال افراطیون اصلاحطلب(در واقع استحالهطلب) که سالهاست دیگر نه نشانی واقعی از «چپ» (در مفهوم دقیق آن در اقتصاد سیاسی) دارند و نه پیوندی با «خط امام»، و سالهاست که به مدیحهسرایان «لیبرالیسم» تبدیل شدهاند، در هول و ولا افتادهاند که با مانورهای تبلیغاتی چون «احیای چپ اسلامی»، نسبتی با پارادایمهایی چون «عدالتخواهی» و «فسادستیزی» پیدا کنند، غافل از این که آب در هاون می کوبند و ماهیت حقیقی اصلاحطلبی در حدّ اعلی در عملکرد «دولت اعتدال» متبلور است و خود بزرگترین معیار در تصمیمگیری رای دهندگان خواهد بود.