کانی ویگناراجا، دستیار دبیرکل سازمان ملل متحد گفت: «ما در کنار بحران های انسانی و اقتصادی با یک فروپاشی کامل مواجه هستیم. نیمی از جمعیت در حال حاضر به حمایت های بشردوستانه نیاز دارند».
جدای از عدم تخصص و بی تجربگی در اداره امور، نابسامانی های اقتصادی در افغانستان به دو عامل باز می گردد: اول اینکه ۴۰ درصد تولید ناخالص افغانستان و همچنین ۷۰درصد خدمات در افغانستان با کمک های خارجی تامین مالی می شد و با به قدرت رسیدن طالبان همه این کمک ها قطع شدند. علاوه بر قطع شدن کمک ها، از آنجایی که طالبان تحت تحریم های بین المللی است از مراوده اقتصادی با سایر کشورها محروم و این بر وخامت اوضاع اقصادی افغانستان می افزاید. بر این اساس طالبان برای عبور از این مشکل باید بتواند روابط خود را با جهان عادی سازی کند. این طور به نظر می رسد که عادی سازی روابط افغانستان تحت کنترل طالبان با جهان مستلزم پایبندی زمامداران این کشور به حقوق بشر است که می توان گفت عمده ترین دلیل تحریم ها هم همین است. در واقع طالبان برای بهره مندی از روابط اقتصادی با سایر کشورها باید به جهان ثابت کند که همان طالبان رعب آور سالهای ۱۹۹۶-۲۰۰۱ نیست. اما گویا ناتوانی در تغییر به پاشنه آشیل این گروه تبدیل شده است و هرچه زمان پیش تر می رود جهان بیشتر مطمئن می شود که وعده و وعید های طالبان در مذاکرات صلح، پوشالی بوده است. این گروه بلافاصله بعد از بازپسگیری کابل مجدداً بر تعهدات خود در توافقنامه صلح ۲۰۲۰ با ایالات متحده تأکید کرد. طالبان اعلام کرد روش قدیمی در امور را کنار گذاشته است. همچنین متعهد شدند که تحت رهبری جدید، زنانی که زمانی تحت برخی از سختترین محدودیتهای این گروه قرار داشتند، به حقوقشان احترام گذاشته میشود، مطبوعات تا زمانی که مخالف ارزشهای ملی نباشند، از انجام کار خود منع نمیشوند، کسانی که با دولت سابق افغانستان یا در کنار نیروهای ایالات متحده و دیگر نیروهای ناتو کار کرده بودند، مورد انتقام قرار نخواهند گرفت.اما این وعده ها گویا مصلحت آمیز و فقط به این خاطر بودند که خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان بدون مشکل و طبق برنامه ریزی انجام شود. اکنون که طالبان دوباره به قدرت رسیده و خیالشان از بابت آمریکا راحت است و جنگ اوکراین هم به کمک آنها آمده تا توجه جهانی از افغانستان برداشته شود؛ این گروه آزادانه، منش خود را نشان داده است. زنان که قبلاً تقریباً یک چهارم پارلمان افغانستان را تشکیل میدادند، از بازگشت به کار و مدرسه محروم شده و بار دیگر به اجبار برقع بر سر آنها کشیده شده است. اقلیتهای قومی با تبعیض مواجه شدهاند و طالبان شروع به پاکسازی عناصر غیر پشتون طالبان کرده است. اعدام بار دیگر به میادین مرکزی شهرهای افغانستان بازگشته است.
این گروه مدافعان حقوق بشر و روزنامهنگاران و همچنین خانوادههای آنها را تهدید و ارعاب میکند. گزارشهای حملات انتقامجویانه علیه کسانی که برای دولت سابق افغانستان کار میکردند نیز عادی شده است، به نحوی که افراد طالبان در شش ماه اول حاکمیت دوباره خود در افغانستان، نزدیک به ۵۰۰ نفر از کارمندان دولت پیشین از جمله افسران نهادهای امنیتی را کشته یا ناپدید کردهاند.
با وجود این احوال میتوان گفت که طالبان توان یا عزمی برای تغییر ندارد و به عنوان یک گروه ایدئولوژیک، بی کم و کاست به چیزی اعتقاد دارد که در سالهای قبل از ۲۰۰۱ اعتقاد داشت.
در پایان نباید از یک سناریوی دیگر هم غافل ماند. با کمی دقت به رفتارهای این گروه در قبال داعش و القاعده می توان به این نتیجه رسید که طالبان راه برون رفت از بحران شناسایی بین المللی را یافته است. این احتمال وجود دارد که طالبان با قطع نکردن رشته های پیوندش با القاعده و همچنین رها کردن داعش به حال خود از مساله تروریسم به عنوان یک اهرم فشار استفاده کند، به این صورت که جامعه جهانی را وادار کند که به جای حقوق بشر، مبارزه با تروریسم را وجه مصالحه قرار دهند. طالبان به خوبی می داند که هیچ کشور دیگری به احتمال زیادی قصد ندارد آنچه را ۲۰سال آمریکا در افغانستان آزمود بار دیگر بیازماید. پس خبری از هیچ حمله خارجی به افغانستان نیست و دنیا برای مقابله با داعش خراسان و القاعده به طالبان چشم دوخته است. در این حالت وحشت از تروریسم داعش و القاعده، کشورها را وادار می کند در برابر مقابله با تروریسم، امارت اسلامی طالبان را به رسمیت بشناسند، فارغ از اینکه حقوق بشر در این کشور رعایت می شود یا خیر.
۳۱۱۳۱۱