هند بزرگترین دغدغه کرزن (نایبالسلطنه بریتانیا در هند) بود که برای حفظ آن تمام هوش و حواس خود را متمرکز ساخته بود. ایران نیز که در مجاورت هند قرار داشت، دقیقا به همین علت مورد توجه کرزن قرار داشت. از نظر کرزن ایران سپر بلای هند بود و تمام نظریاتی که کرزن درکتاب خود «ایران و قضیه ایران» درباره ایران ارائه میداد، از قبیل تلاش برای اصلاح امور آن، بیم از فروپاشی آن، احداث خطآهن در ایران و... به نوعی منعکسکننده تفکر کرزن مبنی بر تلاش همهجانبه برای دور نگه داشتن هند و راههای وصول به آن از تهدید روسیه یا هر قدرت دیگری بود. کرزن ایران را بنای فاسد پوسیدهای میدانست که روزگاری دراز بود بر لبه پرتگاه نابودی قرار داشت و اگر سقوط میکرد روسیه آن را یک جا میبلعید و مصالح حیاتی امپراتوری بریتانیا در معرض خطر جدی قرار میگرفت. تمایلات امپریالیستی کرزن منجر به ایجاد دلبستگی شدید وی به هند، بزرگترین مستعمره انگلیسی، شده بود و او مصمم بود به هر طریق آن را حفظ کند و تهدیدات متوجه آن را برطرف کند.
وی روسیه را بزرگترین تهدید برای آن میدانست گرچه معتقد بود روسیه سیاست «دست به دهان» یعنی فارغ از مآلاندیشی را دنبال میکند؛ یعنی بدون هدف معینی و رویارویی با هر پیشامد برای ایجاد یک تهدید دائمی بوده است تا از این راه بتواند نقش یک سکه باارزش را در سایر مناطق جهان بازی کند. با توجه به پیشروی روسها در آسیای میانه و اینکه در اواخر قرن نوزدهم در ایران دارای نفوذ گستردهای شده بود، کرزن سخت نگران بود؛ چرا که به عقیده وی روسها قدمهایی را که به جلو برمیدارند به عقب مراجعت نمیکنند و سیاست آنها رفتن به جلو است.
کرزن در گزارشی که در زمان معاونت وزارت امور خارجه انگلیس ۱۸۹۸-۱۸۹۵م. تهیه کرد، چنین اظهارنظر میکند: نظر دولت پادشاهی انگلستان به خطا میرود، ما در ایران منافع سیاسی و سوقالجیشی و تجارتی داریم. مساله ایران مساله امپریالیسم بریتانیای کبیر است، انگلستان برای دفاع از آن باید تمام قوای خود را به کار ببرد... دولت انگلیس نهتنها به دولت روس بلکه به هیچ دولت اروپایی اجازه نخواهد داد که نواحی شمالی و مرکزی ایران را لگدمال کند و خود را به خلیجفارس برساند و بخواهد تسهیلاتی برای بحرپیمایی خود در خلیجفارس قائل شود؛ ولو آنکه هیچ نظر استعماری نداشته باشد. از نظرکرزن، شمال ایران از دست رفته بود و انگلیس باید قوای خود را صرف حفظ جنوب میکرد؛ چراکه معتقد بود روسیه در ایران سیاستی خصمانه و هدف تجاوز دارد.
مفاد قرارداد سن پترزبورگ شامل سه بخش بود. یک بخش مربوط به ایران و دو بخش دیگر مربوط به افغانستان و تبت. طبق این قرارداد، افغانستان و تبت تحت نفوذ انگلستان قرار گرفت و ایران ضمن تاکید هر دو دولت بر استقلال و تمامیت ارضی، به دو منطقه نفوذ شمالی و جنوبی و یک منطقه حائل و بیطرف مرکزی تقسیم شد. منطقه نفوذ روسیه در خطی از قصرشیرین آغاز میشد و از اصفهان و یزد و خواف میگذشت به مرز روسیه و افغانستان منتهی میشد و منطقه تحت نفوذ انگلیس نیز خطی بود که از ناحیه گزیک در مرز افغانستان آغاز میشد و با گذر از بیرجند و کرمان به بندرعباس میرسید. بر اساس این قرارداد هر دو کشور متعهد شدند که در مناطق تحت نفوذ یکدیگر برای خود و اتباعشان هیچگونه امتیازی را طلب و تحمیل نکنند و به مخالفت با امتیازات مورد درخواست دولتین در مناطق تحت نفوذ خود درنیایند.
درباره منطقه بیطرف نیز متعهد شدند که بدون موافقت قبلی با یکدیگر با امتیازاتی که به هر یک از دول و اتباعشان واگذار میشود، مخالفت نکنند. در عین حال عایدات گمرکی، شیلات، پست و تلگراف در مناطق یادشده گرو و محل پرداخت اقساط وامهای ایران بود. خبر عقد قرارداد چهار روز بعد از امضای آن در تاریخ ۴ سپتامبر ۱۹۰۷ از سوی سفارت انگلیس در تهران به وزارت خارجه ایران ابلاغ شد و این در حالی بود که یک سال و یک ماه از انقلاب مشروطیت ایران میگذشت. واکنش دولت ایران و مجلس تازه تاسیس شورای ملی نسبت به این قرارداد بهدلیل درگیری در بحرانهای داخلی و ترور امینالسلطان (اتابک اعظم) صدراعظم وقت در جلوی مجلس چندان دقیق و مشخص نبود؛ اما بهطور قطع اثرات غیر قابل تصوری بر سرنوشت انقلاب مشروطه باقی گذاشت. سیاست انگلیس که تا قبل از آن در حمایت ضمنی از مشروطهخواهان بود، دچار دگرگونی شد و در کنار روسیه در مقابل مشروطهخواهان ایستاد.
پیش از امضای قرارداد۱۹۰۷ م. در گرماگرم بحث دولتمردان و سیاستمداران روسیه و انگلیس اگرچه هر یک، وجود مناظرات و قصد خود از اتحاد و عقد قرارداد میان روس و انگلیس را پنهان میداشتند و حتی کتمان میکردند، مطبوعات اروپا از جمله روزنامههای آلمان از اتحاد قریبالوقوع آنها گزارشهایی منتشر کردند. روزنامهها که تا بعد از امضای قرارداد نیز گزارشهایی درباره آن چاپ کردند و نامهها و تلگرافهایی که از سفارتخانه های ایران در اروپا، بهویژه از لندن به وزارت امورخارجه فرستاده میشد، منابعی مهم در بررسی اوضاع سیاسی و فضای دیپلماسی زورمدارانه روسیه و انگلیس بهشمار میآیند.
در این میان، کارگزار مرکزی خراسان و سیستان به تاریخ نیمه شعبان ۱۳۲۵ درباره مطالب مربوط به قرارداد روس و انگلیس مندرج در روزنامهای در لندن گزارش میدهد در روزنامه لندن، مفاد عهدنامه اتفاقیه روس و انگلیس را اینطور انتشار دادهاند که جهات شمالی و غربی ایران تا خانقین با روسها و جهات جنوبی با دولت انگلیس است که طرفین بدون رضایت یکدیگر و اجازه اقدامی نمیتوانند کنند (آرشیو وزارت امور خارجه، گزارش کارگزاری مرکزی خراسان و سیستان و بلوچستان: ۱۵ شعبان ۱۳۲۵). خبر انعقاد قرارداد روسیه و انگلیس و متن فارسی و فرانسه آن در ۲۴سپتامبر۱۹۰۷ از سوی سفارت انگلیس در تهران به وزارت امورخارجه ایران داده شد.
پیش از آن نیز سفارت روسیه در تهران در ۱۱سپتامبر۱۹۰۷ در نامهای به شماره ثبت ۱۲۷۶امضای قرارداد را به وزارت امورخارجه ایران اطلاع داده بود (همان: ۱۳۶-۱۳۵). با توجه به عمق فاجعه سیاسی که برای ایران اتفاق افتاده بود و با وجود گزارشهایی که حتی پیش از امضای قرارداد به دولتمردان ایران میرسید، کمتر کسی نسبت به آن واکنش صریح و جدی نشان داد. در این زمان، دولت مشروطه با مجلس نوپا در کشاکش امور داخلی مشغول برنامهریزی برای حل مشکلات کشور بودند. با توجه به مشروح مذاکرات مجلس اول شورای ملی، موضوع این قرارداد چندینبار از سوی نمایندگان مطرح شد و در این مورد میرزا ابوالحسنخانشیرازی، نماینده شیراز گویی بیش از دیگر مجلسیان به اهمیت مساله توجه داشت.
حتی نمایندگان تندرو و سخنوری همچون حسن تقیزاده نیز با کمتوجهی از کنار آن گذشتند. او سالها بعد، هنگامی که در جنگ جهانی اول به برلین رفته بود، به سیاستهای استعمارگرایانه روسیه و انگلیس اعتراض کرد. مشروح مذاکرات مجلس اول در جلسه ۲۶شعبان۱۳۲۵ گویای واکنش هر یک از نمایندگان به این قرارداد است. در این جلسه، نامه سفارت انگلیس در تهران درباره قرارداد و مفاد آن برای حضار خوانده شد. هر یک از نمایندگان دیدگاه خود را ارائه کردند؛ اما کمتر کسی به دیده تحلیل به آن نگریست و سوءظن کمتر کسی برانگیخته شد. بنا بر اسناد وزارت امورخارجه، سه نفر از دولتمردان به قرارداد۱۹۰۷م. واکنش منفی نشان دادند. میرزا مهدیخان علایی، وزیرمختار ایران در آلمان، مرتضیخان ممتازالملک وزیرمختار ایران در آمریکا و میرزا ملکم خان لندن، وزیرمختار ایران در رم.
پس از انقلاب اکتبر۱۹۱۷ در روسیه و شکل گیری شوروی، دولت ایران «اسد بهادر» را در تاریخ آبان ۱۲۹۶ نزد «لئو تروتسکی» وزیر خارجه شوروی فرستاد. بهادر ماموریت داشت که درباره لغو قرارداد۱۹۰۷ سنپترزبورگ و بیرون رفتن نیروهای نظامی روسیه با تروتسکی گفتوگو کند. در بهمن۱۲۹۶ تروتسکی اعلام داشت که همه قراردادهای میان ایران و روسیه که تمامیت ارضی ایران را به بازی میگیرند، غیرقانونی هستند. به این ترتیب در ۴مرداد۱۲۹۷ دولت ایران همه قراردادها و امتیازهای دادهشده به روسیه را که زیر تهدید و با دادن رشوه امضا شده بودند، لغو کرد. ۱۲اسفند۱۲۹۶ در قرارداد صلح میان شوروی و آلمان و اتریش که در شهر برست لیتوفسک در روسیه سفید امضا شد، دولت شوروی استقلال و آزادی ایران و افغانستان را به رسمیت شناخت و اعلام کرد که استقلال سیاسی و اقتصادی ایران و افغانستان و تمامیت ارضی این دو کشور را محترم خواهد شمرد.