خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: حق تبارک و تعالی در آیه ۱۲۵ سوره مبارکه بقره میفرماید: «وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلًّی وَعَهِدْنَا إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَنْ طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ».
این آیه که از جمله آیات وجوب حج است ترجمهای چنین دارد: «و چون خانه (کعبه) را برای مردم محل اجتماع و جای امنی قرار دادیم و فرمودیم در مقام ابراهیم نمازگاهی برای خود اختیار کنید و به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که خانه مرا برای طواف کنندگان و معتکفان و رکوع و سجودکنندگان پاکیزه کنید. در برخی دیگر از آیات نیز (از جمله آیات ۱۹۷ تا ۲۰۳ سوره بقره و آیات ۲۸ تا ۳۲ سوره مبارکه حج و برخی آیات سورههای آل عمران، مائده، انعام و توبه) دستورالعملها و آداب مربوط به حج را بیان شده است.
حج رفتن به حرم امن الهی است و نقطه آغاز محل معراج پیامبر (ص). یکی از زیباترین آیات کلام الله مجید نیز آیه نخست از سوره مبارکه الاسری است: «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ» پاک و منزه است آن خدایی که بندهاش را شبانگاه از مسجد الحرام به سوی مسجد الاقصی که پیرامون آن را برکت دادهایم سیر داد تا از نشانههای خود به او بنمایانیم که او همان شنوای بیناست.
خداوند جنگ و قتال در پیرامون بیتالله الحرام را نیز حرام اعلام کرده مگر آنکه گروهی که از کفارند در جنگ در این محل بر مسلمانان پیشدستی کنند و بر آنان حمله آورند. پس کعبه و مسجدالاحرام حرم امن الهی است و بنده خدا از این محل اجتماع به یگانگی میرسد. هم یگانگی با سایر مسلمانان و هم ذوب شدن در حق تبارک و تعالی. روایات شیعی از بیتالله الحرام به عنوان مرکز جهان یاد کردهاند و مرکز جهان جای جدال و جنگ نیست. جای اجتماع همه رنگ انسانهاست و جای گفتوگو.
مکه، بلد امین و مهد رسول خدا (ص) و شهر فتوحات ظاهری و باطنی پیامبر (ص) و بسیاری دیگر از اولیای الهی است. با عظمتترین حالات معنوی و مکاشفات عرفانی برای ابراهیم خلیل الله و نسل ایشان در این خطّه پربرکت روی داده است. مکه، مهبط وحی، یعنی جایگاه برقراری ارتباط تفهیمی، دریافت علوم غیبی و ملکوتی، گشایش اشراقی و تابش نور وحیانی بر وجود نازنین پیغمبر خاتم و کانون ظهور بزرگترین حادثه عرفانی برای ایشان یعنی کشف تام محمدی است.
حج و نوشتن؛ داستانی دنبالهدار در تاریخ
نوشتن (بویژه خاطرات) را نشانه و رمزی از فرهیختگی ملتها عنوان کردهاند. سفرنامهنویسی هم نوشتن از خاطرات سفر است. سفرنامهنویسی از دیرباز به عنوان یکی از فنون ادبی جای خود را میان مکتوبات باز کرده بود و جالب آنکه همه قسم آدمها نیز سفرنامه مینوشتند و سفرنامههای حج نیز از دیرباز مقامی خاص داشت. اصلاً بیتالله الحرام و فضای خاصش جای نوشتن بود و شاید هم هست. عظیمترین نوشتهها یا درباره حج بودهاند یا در حج نوشته شدهاند. «فتوحات مکیه» شیخ اکبر محی الدین بن عربی یکی از آنهاست. فتوحات ۲۰ جلد است و ۵۶۰ باب و همه شامل مکاشفات و الهاماتی است که در جوار بیتالله حرام به ابن عربی رسیده و برای او کشف شده است. فتوحات مکیه اقیانوس عظیمی است از انواع علوم و انواع زیباییها. در همین متن است که ابن عربی میگوید: «خداوند دو خانه دارد: خانهای در بیرون و خانهای در درون. خانه بیرونی، کعبه است و خانه درونی، دل.» و در سفر بیتالله الحرام است که خانههای بیرونی و درونی خداوند به هم میرسند و یگانه میشوند. فتوحات اصلاً خود سفرنامهای درونی است.
و آب از هرجا راه افتاده. و مدام مرددی که این آب است یا گنداب مستراح که سر باز کرده. و این دولت علیه سعودی… سرش گویا بدجوری به آخور نفت مشغول است. همه این حجاج که از کثافت هم بترکند سر چاههای نفت سلامت باد اما از جمله سفرنامههای بیرونی ماندگار از قرون گذشته تاریخ تمدن اسلامی «الرحلّه المغربیه» است به قلم ابوعبدالله محمد بن محمد بن علی بن احمد ابن سعود عبدری، از علما قرن هفتم هجری. او به قصد فریضه حج و کسب دانش از بزرگان و مختصری هم تجارت از مغرب و از سواحل اقیانوس اطلس به سفر بیتالله الحرام آمد و چه عنوان عجیب غنیای دارد: «الرحلّه المغربیه».
عبدری توصیف دقیقی از مواضع و محلهای جغرافیایی و آثار قدیم و اخلاق مردم محلی ارائه میدهد. در واقع سفرنامه ی وی، ادامه دهنده راهی است که ابن عربی در سفرنامه نویسی شروع کرده بود. اسلوب زیبا و توجه به تمامی جوانب زندگی مردم باعث شده تا این اثر مورد توجه مردم محلی قرار گیرد. این سفرنامه یک سفرنامه ادبی است و مولف آن نیز ادیبی است از علمای فاس. سفرنامه عبدری همچنین شامل شرح حال علمایی است که او در طول سفر با آنها ملاقات کرده بود. او همانطور که در سفرنامهاش مشهود است، در شهرهایی که پیموده از سوال در احوال علمی و فرهنگی در آن شهرها دریغ نکرده است و هر جا که در این سفرنامه، به مجموعهای از علما رسیده، شروع به حمد و ستایش آنان گشوده است و هر جا که چنین نبوده نه تنها تمجیدی از آن شهر نکرده بلکه زبان به نقد آنها نیز گشوده است.
خسی در میقات
یکی از مهمترین و در عین حال بهترین سفرنامههای حج در عصر حاضر سفرنامه جلال آل احمد با عنوان «خسی در میقات» است. جلال با نثر خاص و خواندنی خود هم مخاطب عام را جلب کرده و هم اینکه تمامی سخنان و ایدههای خود را بیان میکند. میتوان در سفرنامه نویسی حج او را رهرو راهی دانست که عبدری در قرن هفتم هجری آغاز کرده بود.
جلال آل احمد در ابتدای دهه ۴۰ به عنوان مهمترین قطب روشنفکری ایران به حج رفت. او روشنفکری بود آگاه به مسائل زمانه و مدام مواجهات مستقیمی با جریانهای سیاسی، فکری و فرهنگی داشت. او شخصیتی نبود که نسبت به اتفاقات و رخدادهای کشور و منطقه و جهان بیتفاوت باشد. به همین دلیل از همان ابتدای «خسی در میقات» با قلم گزنده خود به نحوی که یادآور «غرب زدگی» است به نقد حکومت سعودی و همینطور به نقد رفتار و کنشهای حاجیان میپردازد. «… و آب از هرجا راه افتاده. و مدام مرددی که این آب است یا گنداب مستراح که سر باز کرده. و این دولت علیه سعودی… سرش گویا بدجوری به آخور نفت مشغول است. همه این حجاج که از کثافت هم بترکند سر چاههای نفت سلامت باد.» او ساختار اداری عربستان را بی نصیب نمی گذارد: «برای حج هیچ نوع تشکیلاتی از قبل فراهم نیست. تازه این در صورتی است که جلال به قول خود میگوید که وزارت حج هم دارد و اگر نداشت چه اتفاقی میافتاد؟»
از جمله سفرنامههای بیرونی ماندگار از قرون گذشته تاریخ تمدن اسلامی «الرحلّه المغربیه» است به قلم ابوعبدالله محمد بن محمد بن علی بن احمد ابن سعود عبدری، از علما قرن هفتم هجری. او به قصد فریضه حج و کسب دانش از بزرگان و مختصری هم تجارت از مغرب و از سواحل اقیانوس اطلس به سفر بیتالله الحرام آمد و چه عنوان عجیب غنیای دارد: «الرحلّه المغربیه» انتقاد جلال به برخی از مسائل عقیدتی هم میرسد. میدانیم که سعودیها وهابی نابخردانه بسیاری از میراث فرهنگی و عقیدتی مسلمانان از جمله مقابر و بقعههای قبرستان بقیع و… را از بین بردند و آنها هنگام شکلگیری قدرتشان به دست اندازی و تخریب بارگاههای ائمه در دیگر شهرهای عرب از جمله کربلا و کاظمین هم اقدام کردند. جلال نوشته است: «از بغل قبر حوا گذشتیم. دیواری قطور و دراز عین دیوار کوتاه یک یخچال کهنه؛ و دری باریک و کوتاه بر گوشهای از آن. و به والذاریاتی افتاده! بدتر از بینام و نشانترین امامزادهها مثلاً در ابرقو! و مادربزرگ بشریت و بعد از بغل وزارت خارجه گذشتیم و چه عظمتی.»
جلال هیچ نکته ناگفته ای را باقی نمیگذارد و این ویژگی قلم اوست. فقر مهمترین چیزی است که او را آزار میدهد. او نوشته است: «در مدتی که توی اتوبوس به انتظار حرکت از جده نشسته بودیم میدیدم که چقدر حمال فراوان است و در آبادیهای وسط راه چقدر فقیر و فقط کور و افلیج.»
اما مهمترین نکته جلال بحث فلسطین است. او بهرحال مانند اکثر روشنفکران آزاده مخالف اسراییل است. صحبت از فلسطین در حج از هوشمندی اوست. در سفر حج همه هستند و این امکانی است برای گفتن از همه و نقد حکام کشورهای عرب: «این اعراب غزه که از فلسطین گریختهاند انصافاً بدجوری بیخ ریش اسلام ماندهاند. و چند سال است از آن واقعه؟ ده سال میشود. این حضرات را همچنان به بی تکلیفی زیر چادرها به گدایی نشانده اند و وسیله کردهاند برای جدال میان مصر و اسرائیل. نه کاری نه اسکانی نه امکان برگشت به اسرائیل و نه اجازه ورود به مصر… دیروز غروب هم یکی دیگرشان را دیدم. در مسجد بغل مدینة الحاج جده. همین جور به گدایی.»
آنچه که جلال را مسجدالنبی هم متوجه خود میکند ضرورت اتحاد اسلام است که از کلام یکی از امامان جماعت و وعاظ خارج میشود و همینجا یاد سیدجمال الدین اسدآبادی میافتد و از مردی روایت میکند که همان موقع هنگام نماز مهرش را به زمین میگذاشت و پس از سجود مهر در کف دستش بود از ترس شرطههای سعودی و جالب اینجاست که در یکی دو صفحه بعد هم از اختلاف عید میان وهابیها و شیعیان و اهل سنت میگوید.
جلال ضرب و شتم شیعیان هنگام زیارت بقیع توسط شرطههای سعودی را هم ناگفته باقی نمیگذارد و خودش نیز مسئله وحدت را رعایت میکند بویژه هنگام فکر کردن و نوشتن درباره همسر پیامبر مکرم اسلام یعنی عایشه بنت ابوبکر. او مینویسد که شیعیان جسارتی به این بانو نمیکنند و فقط به او لقبی دادهاند که معمولاً به بانوان زیرک میدهد.
نقدهای جلال ما را به یاد آیین برائت از مشرکین میاندازد که یادگار امام خمینی (ره) است: ما باید با فریادها و دعوتها و تظلمها و افشاگریها و اجتماعات زنده و کوبنده در مجمع مسلمین در مکه مکرمه، بتها را بشکنیم و شیاطین را که در رأس آنها شیطان بزرگ است رمی کنیم و طرد نماییم تا حجِّ خلیل اللّه و حبیب اللّه و ولی اللّه مهدی عزیز را بجا آورده باشیم والا در حق ما گفته می شود: «ما اَکْثَرَ الضّجیجُ وَ اَقَلَّ الْحَجیج».
سفرنامه جلال نمونه ای عالیست از چیزی که باید در حج نوشته شود. سفر بیت الله الحرام سیاسی ترین سفر به ذات فرهنگی است و جلال نیز مثل عبدری بی تفاوت به جامعه نیست. در تازه ترین پرونده موضوعی گروه فرهنگ و اندیشه مهر به سفرنامه های حج و حج نوشته ها پرداخته ایم. با ما باشید.