کارکرد تیتراژ چیزی شبیه به جلد کتاب است که طراحش تلاش میکند با انتخاب عناصر، فرمها و چینشها با کمک گرافیک و موسیقی مخاطبان یک اثر را در جریان موضوع قرار دهد. شرایطی که گاهی بسیار نکتهسنج، اندیشمندانه و حساب شده پیش روی مخاطبان قرار میدهد و گاهی هم به قدری سردستانه و از روی ادای یک تکلیف اجباری ساخته میشود که بیننده را از اساس با یک اثر تصویری دور میکند.
آنچه بهانهای شد تا بار دیگر رجعتی به کلیدواژه «تیتراژ» داشته باشیم، مروریبر ماندگارترین و خاطرهسازترین موسیقیهای مربوط به برخی برنامهها و آثار سینمایی و تلویزیونی است که برای بسیاری از مخاطبان دربرگیرنده خاطرات تلخ و شیرینی است و رجوع دوباره به آنها برای ما در هر شرایطی میتواند یک دنیا خاطره به همراه داشته باشد. خاطرهبازی که پس از آغاز و انتشار آن در نوروز ۱۴۰۰ استقبال مخاطبان، ما را بر آن داشت در قالب یک خاطرهبازی هفتگی در روزهای جمعه هر هفته، روح و ذهنمان را به آن بسپاریم و از معبر آن به سالهایی که حالمان بهتر از این روزهای پردردسر بود، برویم.
سراغ یک قطعه موسیقایی ماندگار غیرایرانی رفتیم که هم ملودی اش و هم آهنگسازش برای ما در دهههای شصت و هفتاد خاطرات بسیار ماندگاری را از خود بر جای گذاشتند و موجب شدند تا بحرانها و سختیهای مختص این روزهای پرافت و خیز را جور دیگری تجربه کنیم. شرایطی که طی این سالها در کمترین شکل ممکن یافت میشود و دیگر از آن نوستالژیهای سابقی که روز و شبمان را میساخت خبری نیست. امری اجتناب ناپذیر که به واسطه ظهور و بروز انواع ابزار و ادوات درفضای مجازی دیگر نمیتوانند پدیدآورنده خاطراتی باشند که چند دهه قبل تجربه اش کردیم.
آنچه در این شماره از پرونده «خاطره بازی با تیتراژهای ماندگار» روی آن متمرکز شدیم و البته چندی پیش هم مختصری به آن پرداخته شده، مربوط به بریده بریدهای از اثر درخشان ونجلیس آهنگساز تازه درگذشته یونانی است که در دهه شصت به عنوان موسیقی تیتراژ اخبار شبکه یک سیما مورد استفاده قرار میگرفت و حالا آن تصویر ساعت روی پس زمینه فرستنده معروف قرمز و سفید سازمان صدا و سیما در جام جم یادآور لحظات آرامشبخشی است که سالها در انتظار شنیدن آخرین خبرهای ایران و جهان پشتسر گذاشتیم. یک قطعه موسیقایی شبیه به همین آهنگهای پیشواز امروزی اپراتورهای تلفن همراه، که قبل از شروع اخبار سراسری شبکههای مختلف رادیو و تلویزیون در دهههای شصت و هفتاد، یادآور آغاز اخبار در آن سالهای ملتهب بود.
به گمان بسیاری از مخاطبان اخبار سالهای منتهی به دهه شصت این موسیقی شاید از آرامش بخشترین و جذابترین ملودیهایی بود که در سالهایی که کشور درگیر التهابات و اضطرابهای ناشی از دوران هشت ساله دفاع مقدس بود، چند ثانیه مانده به شروع اخبار بیننده را به حضور در فضای آرام دعوت میکرد تا به نوعی مقدمه ورود او به بخش اخبار روزانه باشد. خبرهایی که اغلب آنها ملهم از شرایط دشوار روزهایی بود که عطر و طعم دیگری میداد. البته شاید امروز شنیدن این قطعه برای نسل جدید ملالآور، بی هیجان و بسیار عادی جلوه کند اما در سالهایی نهچندان دور حکم نوای انتظار برای اطلاع از داغترین خبرها و تحولات روز ایران و جهان را داشت. صدا و ملودی که جناب ونجلیس فقید هیچ وقت فکر نمیکرد روزی روزگاری در ایران ملودی اش این چنین مورد توجه و استفاده قرار گیرد.
شنیدن این موسیقی در زمانی که نه اینترنتی وجود داشت و نه فضای مجازی، برای خیلی بینندگان و شنوندگان جذابیتی خاص داشت همین جذابیت هم سبب شده که پس از سالها نتوانند آن را در ذهنهای پرخاطره خود به فراموشی بسپارند. یک موسیقی با تمی آرام که تداعیکننده حرکت ماهیها در دل اقیانوسها و دریاها و یا اشکالی از این دست بود و موجب محبوبیتی فراگیر برای آهنگسازی شد که بعدها آثارش در مغازههای فروش محصولات موسیقایی که دیگر خبری از آنها نیست تبدیل به آثار پرفروش دورانی شوند که نوار کاست بود و کمی پیشرفتهتر لوح فشرده.
همان طور که گفته شد قطعه موسیقیای که آن سالها قبل از پخش اخبار سراسری شبکههای ۱ و ۲ رسانه ملی و رادیو پخش میشد در واقع بخشی از قطعه «دختر کوچک دریا» اثر آهنگسازی یونانی با نام عجیب و غریب «ایوانجلوس اودیسیوس پاپاثاناسیو» ملقب به «ونجلیس» بود. موسیقیای که به قدری دربرگیرنده حال و هوای متفاوتی بود که در آن دوران که کپی رایت و مسائلی از این دست چندان موضوعیت نداشت، تبدیل به موسیقی قبل از آغاز خبر شد. یک موسیقی آرام بخش که همه مردم ایران در هر شاخه و رتبهای ملودی اش را دوست داشتند. خاصیت و ویژگی ممتازی در اغلب آثار ونجلیس وجود داشت و او را تبدیل به یکی از مهمترین و جریان سازی ترین آهنگسازان دنیای موسیقی تبدیل کرد.
گرچه ونجلیس هیچ وقت آموزش موسیقی را به شیوههای معمول کسب نکرد، اما وقتی در جریان خلق اثر قرار میگرفت، گویی به گونهای رفتار میکرد که از روی پارتیتور یا نت نوازندگی میکند. مسیری بسیار متفاوت و حیرت انگیزی که او را این چنین تبدیل به نوازنده و آهنگسازی چیره دست کرد. آهنگسازی که قطعاً از او میتوانیم یکی از بی نظیرترین چهرههای دنیای موسیقی نوین و موسیقی الکترونیک یاد کنیم که موسیقیهایش حتی پس از مرگش هم فراموش نخواهند شد.
موسیقیهایی که ونجلیس به کار میگرفت، دربرگیرنده نکات فراوانی است که میتواند ساعتها مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد، اما بی گمان او یکی از پیش قراولان حوزه موسیقی در ذهن شنیداری مخاطبان ایرانی است که نه تنها با موسیقی تیتراژ خبر سیما خود را معرفی کرد، بلکه دیگر آثارش نیز به قدری حس و حالی متفاوت داشت که عموم بینندگان و شنوندگان ایرانی توانستهاند حتی تا به امروز با آثارش رفاقتی صمیمانه داشته باشند. رفاقتی از جنس موسیقی که هنوز هم میتواند تازگیها و جذابیتهایی داشته باشد که نسل دهه شصت بهتر از هر کسی آنها را درک میکند.
البته ماندگاری آثار ونجلیس در گوش شنیداری مخاطبان ایرانی علاقه مند به سبک «نیو ایج» فقط محدود به این ملودی خاطرهانگیز نمیشود، بلکه بعدها از این ستاره موسیقی یونان آثار ماندگاری در دنیای موسیقی تولید شد که هریک از آنها میتواند دربرگیرنده خاطرات ماندگاری باشد؛ آثاری همچون موسیقی فیلم «فتح بهشت - کریستف کلمب»، «ارابههای آتش» و فیلمهای مستندی درباره حیات وحش که به طور حتم نقش غیرقابل انکاری در پدید آمدن یک سبک ویژه موسیقایی در ساخت موسیقی فیلم داشتند.
۵۷۲۴۵