به گزارش خبرگزاری مهر، مهدی محمدی مشاور رئیس مجلس شورای اسلامی در امور راهبردی، در کانال تلگرامی خود در رابطه با مصاحبه اخیر محمدجواد ظریف وزیر سابق امور خارجه کشورمان در زمان دولت یازدهم و داوزدهم، یادداشتی را منتشر کرد که متن آن به شرح زیر است:
اینکه محمدجواد ظریف هرگاه لب به سخن گفتن باز میکند، حاصل، یا دریدن پرده حرمتی است یا ناسزا و اهانتی به آنها که مردم آنها را عزیز میدارند، اکنون دیگر یک داستان تکراری است. کسی میگفت امثال او عذرخواهی را هم بی معنا کردهاند، چون پس از عذرخواهی، دیری نمیپاید که دوباره چیزی میگویند که میدانند باید از آن هم عذر بخواهند. وقتی ایشان وزیر بود، در جلسات داخلی نظام هم کسی از زبان او در امان نبود، چه رسد به حالا که خود میگوید مسئولیتی ندارد و نیازی ندارد نگران باشد!
درک کینه و حقد امثال محمدجواد ظریف از قانون اقدام راهبردی برای من به هیچ وجه دشوار نیست. خواهم گفت که مسئله انتخابات و امثال آن هم نیست. مسئله اصلی امثال ظریف-که واقعاً امیدوارم روزی بتوان آزادانه درباره جزئیات آن سخن گفت- این است که این قانون، بیاعتباری مبانی فکری و خطای فاحش برآوردهای استراتژیک آنها را برملا کرد.
آمریکا تا قبل از اجرایی شدن این قانون کاملاً موفق شده بود امثال ظریف را چنان بترساند که جرئت نداشتند دست از پا خطا کنند. نتیجه این بود که دشمن کاملاً به این نتیجه رسیده بود فشار به ایران بی هزینه است و کسانی در ایران هستند که حاضرند داوطلبانه برای تبدیل فشار به تسلیم، لابی کنند و به مردم و نظام فشار بیاورند.
من همیشه گفتهام که بدون یک جریان سازش داخلی، فشار دشمن اساساً کار نمیکند. همه امید دشمن این است که وقتی از بیرون فشار میآورد کسانی در داخل، به نظام و به مردم بگویند چارهای جز تسلیم نیست. به همین دلیل است که آمریکاییها همواره گفتهاند سیاست دو مسیره فشار-مذاکره جواب میدهد اما سیاست یک مسیره فشار، اغلب به نتیجه معکوس میانجامد.
ظریف نماد کاملی است از کسانی که برای مردم ایران از ارتش آمریکا هم خطرناکترند. علت هم این است که آنها با ترس و تسلیم، نهایتاً حاضرند توافقی را به دشمن هدیه کنند که دشمن خود معترف است حتی با جنگ قادر به کسب آن نبود. حرف وندی شرمن را که گفت برجام نه حاصل تحریمها، بلکه حاصل دولت روحانی بود، هیچ وقت فراموش نکنید.
قانون اقدام راهبردی باطل السحر افسون آمریکا هراسی امثال ظریف بود. از یاد نمیبرم که همه تلاششان را کردند تا قانون تصویب نشود. بعد که موفق نشدند سعی کردند هر طور شده آن را اجرا نکنند. تمرد از اجرای قانون به نقطهای رسید که رهبر حکیم انقلاب خود شخصاً وارد میدان شدند و دستور اجرا دادند. ظریف قبل از اجرای قانون، جایی گفته بود اگر این قانون اجرا شود آمریکا به ایران حمله میکند! بعد مشخص شد آمریکا حمله کرده، اما نه به ایران بلکه به ذهن امثال محمدجواد ظریف.
قانون اقدام راهبردی نشان داد که برآوردی که امثال ظریف تا آن روز درباره اراده و قدرت دشمن به کشور منتقل میکردند، از اساس ناردست بوده است. این ریشه اصلی عصبانیت آنهاست. آیا آنها مأموریتی برای قوی نشان دادن دشمن و القا ترس مستمر به کشور داشتند؟ این سوال جواب دقیقی دارد. کاش روزی اسنادی که جواب این سوال از دل آنها به راحتی قابل استخراج است، منتشر شود.
قانون اقدام راهبردی نشان داد میتوان معادله را برعکس کرد و از دشمن امتیاز خواست. میتوان علیه دشمن در حساسترین موضوعات مانند توقف پروتکل الحاقی اقدام کرد و هزینه نپرداخت. میتوان معادله مذاکراتی را به شکلی درآورد که در آن دشمن هر جلسه التماس کند چه باید بدهد تا فلان اقدام هستهای متوقف شود. این قانون نشان داد آمریکا از ارعاب نتیجه میگیرد نه اقدام، و ارعاب مخاطبانی مانند جواد ظریف میخواهد. وقتی ارعاب نشوید، اقدامی در کار نیست.
از آن روز تا امروز، قانون اقدام راهبردی یک سرمایه راهبردی، فنی و مذاکراتی برای کشور بوده است. از آن روز تا همین حالا، جلسه مذاکرهای برگزار نشده الا اینکه در آن غربیها خواهان آن بودهاند که الزامات این قانون تعیین تکلیف شود.
ظریف خود به خوبی میداند اگر این قانون وجود نداشت، او و تیمش چیزی برای مذاکره نداشتند و همین حالا هم اگر محصولات قانون اقدام راهبردی از مذاکرات حذف شود، اهرمی برای فشار بر دشمن باقی نمیماند.
تیم مذاکرهکننده محمدجواد ظریف البته از همان روز نخست خشم خود را نشان داد و علیه این قانون موضع گرفت. جالب است که حتی در میز مذاکره علاقهای به نقد کردن دستاوردهای این قانون و امتیازخواهی از دشمن در حوزه لغو تحریم از خود نشان نمیدادند.
کاش روزی متنهای مذاکراتی منتشر شود و مردم ببینند چگونه تیمی که برای رفع تحریم رفته بود، به طرف خارجی اطمینان میداد نباید قانون را جدی بگیرند؛ اما غربیها به آنها یادآوری میکردند که قانون مهم است و ما نمیتوانیم آن را جدی نگیریم!
این را البته قبول دارم که قانون اقدام راهبردی برنامه بسیاری افراد را در ایران به هم ریخت. در مذاکرات نهان با دولت بایدن اطمینان داده بودند که به سرعت برجام را احیا خواهند کرد بی آنکه قدرتی تولید کنند، ضمانتی بگیرند یا از آمریکا بخواهند خسارت دوران ترامپ را به نحوی جبران کند. قانون، امکان زد و بند با بایدن را از آنها گرفت.
قانون اقدام راهبردی اجازه یک توافق بد را از ظریف و تیمش گرفت. مرد توافق خوب هم که نبودند. ناچار به ناسزا گفتن و کف بر دهان آوردن افتادند که هر لحظه گوشهای از آن بیرون میزند. یک بار علیه شهید سلیمانی، بار دیگر علیه شهید فخریزاده و این بار هم علیه محمدباقر قالیباف.
اینکه ظریف میخواست یا میتوانست کاندیدای ریاستجمهوری شود را نمیدانم. اما میدانم که اگر کاندیدا میشد، بسیار بعید بود که کارش به روز انتخابات بکشد. نه پرونده و سابقهاش، و نه اعصاب و رفتارش، احتمالاً چنین امکانی به او نمیداد. لذا خویشتنداری و کنارهگیری در کار نبوده. قصه چیز دیگری است.
من اکنون مشاور رئیس مجلس هستم و لذا نمیتوانم به حقیقت و آنچنانکه که شایسته است درباره او سخن بگویم. بارها به فکر افتادهام که این کار را کنار بگذارم تا حداقل بتوانم مانند گذشته درباره آنچه میبینم و میفهمم با برادران و خواهرانم سخن بگویم. یکی از چیزهایی که روزگاری آرزوی سخن گفتن آزادانه درباره آن را دارم همین است که چرا غربگرایان در ایران چنین از امثال قالیباف کینه در دل دارند و چرا هنگام سخن گفتن درباره او، حتی مراعات ادب ظاهری را هم نمیتوانند بکنند.
اما این جمله را اجازه بدهید بگویم. قالیباف اگر اهل فدا کردن منافع کشور پیش پای بازیهای سیاسی بود هرگز به سراغ تصویب قانونی مانند قانون اقدام راهبردی در آستانه انتخابات نمیرفت. بسیاری همان روزها به ما هشدار دادند که آغاز غنیسازی ۲۰ درصد، راهاندازی کارخانه اورانیوم فلزی، توقف پروتکل و … ریسکهای سیاسی بزرگ دارد و برای آینده سیاسی قالیباف خطرناک خواهد بود. همیشه به این حرفها میخندید.
محمدباقر قالیباف بیش از ۵ ماه در خفا جنگید تا مقدمات تصویب این قانون در عالیترین سطوح نظام فراهم شود. باور داشت که برای توافق خوب، باید قدرت تولید کرد. مانند برادر شهیدش حاج قاسم سلیمانی میگفت مذاکره بخشی از مبارزه است والا جز تسلیم حاصلی نخواهد داشت. ظریف و روحانی باور نمیکردند چنین قانونی حتی تصویب شود چه رسد به اینکه اجرا شود و باطل بودن فکر و استراتژی آنها را برملا کند.
یک جمله هم اجازه بدهید درباره شهید فخریزاده بگویم. درباره ایشان البته دوستان و نزدیکانشان باید سکوت را بشکنند و کمی با مردم سخن بگویند. تا جایی که من میتوانم بگویم آن شهید عزیز تمام عمر از دست کسانی مانند ظریف و روحانی در رنج بود و این اواخر مانند حاج قاسم، آرزوی رفتن و خلاص شدن میکرد. یکبار در حضور دوستی دیگر از خود ایشان شنیدم که میگفت امثال این جماعت کسانی هستند که از فشار و تجاوز دشمن لذت میبرند و اگر فشار کم شود، دادشان به هوا بلند میشود! تعبیر دقیقش البته چیزی بود که اینجا نمیتوانم نقل کنم. رحمت الله علیه.