صدیقه زن زندانی که اکنون در زندان شهرری است به خاطر حس مادرانه و برای نجات جان فرزندش دست به خلاف زد و حبس ابد برایش بریدند.
به گزارش رکنا، چادر رنگیاش را به دور کمرش گره زده و پشت دار قالی نشسته و گره بر گره میزد تا روزهای زندان را سپری کند، روزهایی که ۸ سالش پشت این دار قالی گذشته بود. به جرم نگهداری از مواد مخدر در زندان است، پسرش بیمار بوده و برای درمان پسرش به تهران میآیند، میگوید: «۸ سال پیش هفتهای ۲۵۰ الی ۳۰۰ هزار تومان برای نگهداری مواد دریافت میکردم. شوهرم وارد کار خلاف شد و یک روز پلیس او را دستگیر و به مدت ۷ سال به زندان افتاد.»
وی با بیان اینکه شوهرش دو سالی است که آزاد شده و با بچههایش زندگی میکند، ادامه میدهد: «کراک نگه میداشتم و هفتهای ۳۰۰ هزار تومان میگرفتم. یک روز هم پلیس به خانه ما آمد و از من ۱۴۰ گرم کراک گرفت. اول دادگاه برایم ابد بریدند و بعد حکمم شامل تخفیف شد و به ۲۵ سال زندان و پرداخت ۱۰۰ میلیون تومان تغییر کرد.»
۸ سال پیش به خاطر درمان چشمان پسرش به تهران میآید، اما هزینههای سنگین درمان و بیکاری باعث میشود، وارد کار مواد مخدر شود، اینها بخشی از صحبتهای صدیقه درباره گذشته است؛ گذشتهای که باعث شده ۸ سال از عمرش را در پشت میلههای زندان و جدا از فرزندانش باشد.
صدیقه زن زندانی ادامه میدهد: «دو پسر دارم و یک دختر. پسر بزرگم کارگر ساختمانی بود که در حین کار چشمانش آسیب دید، برای درمان او زمین و گوسفندانمان را فروختیم تا هزینه درمانش را بدهیم، دوبار هم عمل کردیم و پیوند زدیم، اما موفقیتآمیز نبود.
این مددجوی زندان زنان در شهرری تصریح میکند: «برای ادامه درمان پسرم به تهران آمدیم و در میدان خراسان ساکن شدیم، شوهرم حتی سیگار هم نمیکشید، اما برای اینکه بتواند هزینه درمان را تامین کند به پیشنهاد برخی افراد که در همان محلهمان بودند، وارد کار خلاف شد و بعد هم به زندان افتاد. بعد هم من ادامه دادم و دستگیر شدم. وقتی که من به زندان افتادم به دلیل اینکه همسرم هم در زندان بود، فرزندانم به اسفراین نزد مادرم برگشتند. بعد از ۶ سال که شوهرم آزاد شد، به اسفراین رفت و در حال حاضر با فرزندانم زندگی میکند.»
صدیقه میگوید: »من بخاطر بچهام این کار را کردم و دوباره بیرون هم که بروم برای سلامتی بچهام حاضرم هر کاری بکنم؛ حتی اگر لازم باشد ۲۰ سال حبس میکشم، اما برای بچهام هر کاری میکنم. میدانم کاری که کردم درست نبوده و سه الی چهار ماه هم بیشتر این کار را انجام ندادم و ۸ سال است که تاوان این کار را میدهم، اما برای بچهام کاری از دستم بر نمیآمد. از اینجا که بیرون بروم بچههایم من را نمیشناسند، در طول این ۸ سال هم چون تهران زندگی نمیکنند، فقط یکبار به دیدنم آمدند.»آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.