یه گزارش اقتصاد آنلاین، اظهار کردن واقعیتهایی که در ذهن وجود دارد یک انگیزه طبیعی است که شخص بزرگسال را وادار میکند تا بخواهد دیگران هم از این واقعیتها آگاه شوند. اما این آگاهی که در سطح شناختی آن هم در مرحله ناپایدار دانستن متوقف میشود نمیتواند تأثیر تربیتی به خود بگیرد، درست همان گونه که نوازش کردن کودک تب او را درمان نمیکند، گفتن واقعیتها به او نیز نه جهل او را درمان و نه مشکلات شخصیتی و رفتاری او را درمان میکند.
گاهی اوقات پدر و مادر میخواهند اصول اخلاقی را با نصیحت کردن به فرزند بیاموزند، ولی در واقع به جای تثبیت و تقویت ارزشها، موجب دور کردن آنها از امور دینی و اخلاقی میشوند. برای نصیحت کردن کودک باید هوشیاری خاصی داشت و تا آنجا که میتوان از توصیه کردن و یاد دادن به طور مستقیم پرهیز کرد؛ زیرا رفتارهای جزئی، غیرمستقیم و غالباً ناخودآگاهی که از والدین سر میزند مؤثرتر از رفتارهایی است که هوشیارانه و برای الگودهی به فرزندان خود به نمایش میگذارند.
وقتی فرزندان خود را برای اصلاح بدرفتاری شأن پند میدهید، از همسالانی بگویید که به جهت رفتار مشابه، دچار مشکل شدهاند، عاقبت بد آنان عبرتآموز است. هنگام نصیحت، او را متوجه سازید که اگر به بدرفتاری خود ادامه دهد، ممکن است خداوند نعمتها را از او بگیرد. نصیحتهای شما به ویژه برای نوجوان، باید پنهانی باشد، نوجوانان از نصیحت شنیدن در جمع خوششان نمیآید.
بایدها و نبایدهایی برای نصیحت کردن اصولی کودکان و ضروری است که والدین به این موارد توجه کافی داشته باشند که عبارتند از:
اگر میخواهید پندهای شما بر فرزندانتان تأثیر داشته باشد، شرایط ذیل را رعایت کنید:
به مقدار ضرورت بسنده کنید. نصیحت پیدرپی، سبب لجاجت فرزندان میشود و رفتار ناشایست را در آنان تثبیت میکند. توجه داشته باشید که حتی بزرگسالان نیز پند را به سختی میپذیرند. به قول معروف نصیحت مانند روغن کرچک است که دادنش راحت، ولی خوردنش بسیار ناخوشایند است.
برای تأثیر نصیحت، باید بین خود و فرزندانتان رابطهای قلبی و عاطفی برقرار سازید. دل فرزند به والدینی روی میآورد که با آنان انس داشته باشد. موانع رابطه قلبی، مانند زنگارهای روی آهن است که جلوی جذب آهن ربا را میگیرد.
از لحنی نرم استفاده کنید و به آرامی تذکر دهید. همان طور که وقتی خداوند بزرگ موسی و هارون (ع) را به سوی فرعون فرستاد، به آنان فرمود که با او به نرمی سخن بگویند. در پند و اندرزها، به منفعت و مصلحت فرزند توجه کنید و مصالح خود را در نظر نگیرید. اگر فرزند شما احساس کند نصیحتهای شما برای منافع خودتان است، چندان اثری نخواهند داشت.
نصیحتهای خود را با سرزنش همراه نکنید:
جملههایی مانند «تو کی آدم می شیء» هنگام نصیحت، اثر آن را از بین میبرد.
پندهای خود را در قالب امر القا نکنید:
جملههایی چون «بهت دستور می دم که…» اثر بخش نخواهد بود.
هنگام نصیحت، از القاب زشتی چون شلخته، بی عرضه، دست و پا چلفتی، چلا ق، چل من و موارد دیگر بپرهیزید. نصیحت همراه با تهدید، نوجوان را به مقاومت روانی و لجاجت میکشاند. پس او را با جملههایی چون «اگه یک بار دیگه…» تهدید نکنید.
برخی والدین گمان میکنند که اگر پندهای خود را با هشدارهایی چون «بدبخت میشی! بیچاره میشی! به گدایی می افتی و…» همراه کنند، اثر بیشتری خواهد داشت؛ حال آنکه چنین نیست. بلکه ممکن است، بیچارگی و بدبختی را به فرزند خود تلقین کنند.
گاهی والدین (به ویژه مادر)، هنگام نصیحت فرزند خود، عاطفه او را بیش از حد تحریک میکند که به جریحه دار کردن عاطفه، بیشتر شباهت دارد. تحریک عاطفه و احساس فرزند، شیوهای خوب برای تربیت فرزند است. اما اگر جملههایی چون «با این کارت منو روونه قبرستون می کنی» همراه شود، افزون برفشارهای روحی براو، اثر خود را نیز از دست خواهد داد.
هنگام پند دادن فرزند به او طعنه نزنید:
نصیحت والدین همیشه با هدف مثبت و سازنده انجام میشود اما گاهی با نا آگاهی مسیر را اشتباه سپری میکند. اکثر والدین میخواهند که فرزندشان در زندگی موفق باشد در این مقاله ما نگرشهایی را به والدین خواهیم داد که به اعتقاد ما به اهدافشان کمک میکند. والدین میبایستی از برخوردهای منفی و شدید و کوچک جلوهدادن احساسات نوجوان و یا گفتن اینکه چقدر اشتباه کرده است پرهیز کرده و در عوض در کمال آرامش با او برخورد کنند و قبل از آنکه شروع به صحبت کنند اندکی فکر کنند.
در صورتیکه نمیتوانید کنترل خود را داشته باشید و سریع به او جواب منفی میدهید، ایده خوبی است که به نوجوان خود بگویید، شرایط را بررسی خواهید کرد و یا اینکه بگویید «بگذار کمی فکر کنم بعداً به تو پاسخ خواهم داد.» همچنین میتوانید بگویید که باید این مسئله را با پدرش درمیان بگذارید و بعداً به او جواب مناسبی بدهید. به خاطر داشته باشید که پس از مدتی حتماً باید به او جواب دهید. روشهای دیگر نیز میتواند به شما کمک کند تا از تکنیک «فکر کردن قبل از حرف زدن» یاری جویید.
هنگام نصیحت فرزند، هرگز به او نقش منفی (تو مایه ننگ خانواده ما هستی) ندهید. زیرا به جهت اثر تلقینی آن، ممکن است این حرف شما را باور کند. برخی کودکان در مواجهه با امر و نهی مدام والدین، خیلی زود تسلیم شده و اراده خود برای تصمیم گیری را از دست میدهند. اما اکثر کودکان حاضر به قبول نمیشوند و دوست ندارند نقش یک عروسک خیمه شب بازی را ایفا کنند، پن نکته کلیدی برای نصیحت اصولی کودکان عبارتند از:
اگر فرزندتان از شما میخواهد در انجام قسمتی از کاردستی مدرسه به او کمک کنید، تنها در همان قسمت خواسته شده کمک کنید. لازم نیست باقی کاردستی را شما درست کنید یا مدام در رابطه با نحوه کار نظر دهید. کودک دوست دارد از خلاقیت خودش استفاده کند و در انجام کارهایش استقلالش را حفظ کند. شنیدن امر و نهیهای شما باعث میشود او از کارش لذت نبرد و آنچه به نظر یک بازی هیجانانگیز میآمد، به وظیفهای که باید زودتر آن را انجام داد تبدیل شود. در نتیجه، او از این به بعد تلاش میکند اگر کاری دارد شما را در آن دخیل نکند و تا حد ممکن اجازه ندهد شما از آن باخبر شوید.
بسیاری از والدین هنگامی که از فرزند خود عصبانی هستند او را نصیحت میکنند و گاه حتی او را مورد سرزنش قرار میدهند. معمولاً والدین در این موقعیتها به رفتار خود فکر نمیکنند و برای فروکش کردن عصبانیت خود فرزند خود را سرزنش میکنند. با این کار، نه تنها نصیحت والدین مؤثر واقع نمیشود، بلکه کودک از آن ناراحت نیز میشود. در چنین مواقعی، بسیاری پیشنهاد میکنند پدر یا مادر از یک راه حل قدیمی اما مؤثر استفاده کنند؛ شمردن تا عدد ۱۰٫ از امروز به بعد، هرگاه فرزندتان مرتکب خطایی شد، پیش از اینکه بدون فکر او را مورد عتاب قرار دهید، تا شماره ۱۰ بشمارید و سپس با کمی فکر، در فرصت مناسب با او صحبت کنید. بهتر است به جای آنکه حرف خود را در قالب امر و نهی به او منتقل کنید، آن را به شکل یک پیشنهاد مطرح کنید.
در سالهای اخیر، کتابها و مقالات بسیاری در رابطه با آسیبهای محافظت بیش از حد از کودکان نوشته شده و به چاپ رسیدهاند. بحثهای مطرح شده در این کتابها و مقالات، در اغلب موارد درست و صادق هستند. کودکان، به طور غریزی خود را در معرض خطرات گوناگون قرار میدهند. کودکان از درخت بالا میروند، با دوچرخه از شیب زیاد کوچه پایین میآیند، از تپهای با سرعت بالا میروند و… آنها در همه این فعالیتهای خطرناک به دنبال هیجان هستند. اما این فعالیتهای به ظاهر مضر، به کودکان آموزش میدهد که چگونه با خطرات مواجه شوند و چگونه در آینده به بزرگسالانی موفق تبدیل شوند. این خطرات و عواقب آنها، محدوده رفتار کودک را به او نشان میدهد. کودکان یاد میگیرند که چگونه باید بر ترس خود غلبه پیدا کنند. والدینی که به فرزندان خود ایمان دارند به آنها اجازه میدهند با انجام فعالیتهای خطرناک، نیروی بالقوه خود را بشناسند و در آینده از آن بهرهمند شوند.
اگر نظر شما با فرزندتان در مورد موضوعی متفاوت است، حتی پس از اینکه در رابطه با آن به میزان کافی فکر کردید، سعی کنید این تفاوت را به یک تقابل تبدیل نکنید. به فرزندتان گوش کنید. سعی کنید بفهمید فرزندتان چه میخواهد و چرا. کاری کنید که کودک احساس کند شما طرفدار او هستید نه دشمن او. با این رویکرد، کودک خیلی راحتتر قانع خواهد شد که کاری که قصد انجام آن را دارد به صلاح او نیست.
فرزندان ما، کوچک شده ما نیستند، حتی اگر تعداد ژنهای مشترک شما خیلی زیاد باشد و یا علایق شما به یکدیگر شبیه باشد. اگر والدین در این جمله کمی تعمق کنند، متوجه خواهند شد که نباید مدام فرزندشان را با خودشان مقایسه کنند و از آنها انتظار رفتاری مشابه داشته باشند. والدینی که تلاش میکنند فرزندشان را شبیه خودشان کنند، در حال ارتکاب اشتباه بسیار بزرگی هستند، زیرا کودکان ما نیازها و اولویتهای متفاوت دارند. اگر میخواهید به آنها نصیحتی مفید دهید، باید این موضوع را همواره مد نظر داشته باشید.