به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان ، قرآن کریم مشتمل بر معانی دقیق، تعالیم و حکمتهایی والا درباره حقیقت خلقت و اسرار هستی است که عمده مردم در عصر رسالت از درک آن ناتوان بودند. از این رو پیامبر اکرم (ص) و پس از ایشان مفسران به تبیین و شرح جزئیات آیات قرآن کریم میپرداختند. به دلیل آشنایی بیشتر با آیات الهی، هر روز به چند آیه از کلام الله با استناد به تفاسیر معتبر از مفسران قرآن کریم میپردازیم.
در کتاب طب الائمه آمده است امام صادق (ع) فرمودند: هرگاه رسول خدا (ص) کسل و بی حال میشد یا به چشم درد یا درد دیگری گرفتار میشدند، دستهای خود را باز میکرد، سورههای حمد، فلق و ناس را قرائت میکردند، آنگاه دست هایش را بر صورت و چهره خود میکشید، با این عمل، درد و بیماری ایشان برطرف میشد.
آنچه گفته شد برای تمام کسالتها و بی حالیها مفید است و تجربه نیز این امر را ثابت کرده است، البته این ما انسانها هستیم که دچار سستی و بی حالی در عبادت میباشیم و نه پیامبر اسلام (ص).
در تفسیر برهان آمده است: رسول خدا (ص) فرمودند: هر کس این سوره را هنگام کسالت و برای درد و بیماری تلاوت کند، با اجازه خداوند دردش تسکین خواهد یافت و نیز گفته شده هر کس این سوره را برای دردی تلاوت کند شفا خواهد یافت.
فایل صوتی تلاوت سوره ناس با صدای ابوبکر شاطری
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ﴿۱﴾
بگو پناه مى برم به پروردگار مردم (۱)
مَلِکِ النَّاسِ ﴿۲﴾
پادشاه مردم (۲)
إِلَهِ النَّاسِ ﴿۳﴾
معبود مردم (۳)
مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ ﴿۴﴾
از شر وسوسه گر نهانى (۴)
الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ ﴿۵﴾
آن کس که در سینه هاى مردم وسوسه مى کند (۵)
مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ ﴿۶﴾
چه از جن و [چه از]انس (۶)
در قرآن، بیش از ۳۰۰ مرتبه کلمه «قُلْ» آمده که بسیاری از آنها فرمان خداوند به پیامبر(ص) است و در پاسخ مخالفان یا موافقان میباشد.کلمه «وسواس» هم به معنای موجود وسوسه گر میآید و هم به معنای وسوسه و خطورات و افکار ناروا، ولی در اینجا به معنای وسوسه گر است.
بیشتر بخوانید
گفتنِ کلمه «أَعُوذُ» برای نجات از خطرات کافی نیست، بلکه باید در عمل نیز از عوامل خطرساز دوری کرد. وگرنه خانه را در مسیر سیل ساختن و نوشتن «اعوذ باللّه من السّیل» بر سر در خانه به منزله مسخره است. کسی که میگوید: «أَعُوذُ بِاللّهِ»، باید در عمل نیز از سرچشمههای فساد دوری کند.
اول چیزی که محسوس انسان است، رشد و تکامل و تربیت اوست، «بِرَبِّ النّاسِ» بعد سیاست و تدبیر و حکومت. «مَلِکِ النّاسِ» و همین که رشد او بالا رفت عبادت و پرستش است. «إِلهِ النّاسِ»
به کسی باید پناه برد که اسرار و وسوسههای درونی را میشناسد. «یَعْلَمُ خائِنَهَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ» او از خیانت چشمها و آنچه سینهها پنهان میکند آگاه است.
پیامبر (ص) فرمودند:شیطان بر دل انسان آرمیده است، هرگاه یاد خدا کند پنهان میشود و هرگاه غافل شود او را وسوسه میکند. فاذا ذکر العبد الله خنس... و اذا غفل وسوس.
کسانی که دیگران را به تردید و وسوسه میاندازند، کار شیطانی میکنند. مخالفان حضرت صالح به مردم میگفتند:آیا شما علم دارید که صالح پیامبر است؟ و با این کلام در مردم تردید به وجود میآوردند. «أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ».
در اول قرآن با «بِسْمِ اللّهِ» از خدا استمداد کردیم و در آخر قرآن نیز به خدا پناه میبریم.«خناس» از «خنوس» به معنای پنهان شدن و عقب نشینی است. شیطان هم خودش مخفی است و هم کارش، اگر وسوسه او علنی باشد بر مردم مسلط نمیشود، ولی با تظاهر و توجیه در لباس زیبا جلوه میکند و موفق میشود. حضرت علی (ع) میفرمایند:شیطان با ظاهرنمایی حق و باطل را بهم در میآمیزد و بدین شکل بر طرفداران خود غالب میشود.«فهنالک یستولی الشیطان علی اولیائه»
حالا که شیطان، خنّاس است، آنقدر میرود و میآید تا موفق شود، ما هم باید یاد خدا را زیاد کنیم.در قرآن بارها از انسان انتقاد شده است که هرگاه گرفتار میشود دعا میکند و پناهندگی میخواهد و همین که خطر رفع شد، گویا ما را نمیشناسد. در این سوره، چون وسوسه درون روح و قلب انسان جای میگیرد و با ایمان و عقل و فکر ما بازی میکند، سه بار نام خداوند یاد شده است: «بِرَبِّ النّاسِ، مَلِکِ النّاسِ، إِلهِ النّاسِ»، اما در سوره فلق که شرور خارج از سینه هاست، یکبار نام خداوند مطرح است. «بِرَبِّ الْفَلَقِ» آری خطر انحراف فکری و تأثیر آن در روح به مراتب بیشتر از خطرات خارجی است ودشمنان فرهنگی و فکری، از دشمنان نظامی و اقتصادی مرموزتر و خطرناکترند.
در روایات آمده است که شیطان از قبول توبه انسان از سوی خداوند ناراحت شد. یاران خود را جمع و از آنان استمداد کرد. هر کدام مطلبی گفتند، ولی یکی از آنها گفت:من انسان را وسوسه میکنم و توبه را از یادش میبرم. ابلیس این طرح فراموشی توبه را پسندید. حالا که او «بِرَبِّ النّاسِ» است، پس شیوههای تربیتی دیگران را نپذیریم. حالا که او «مَلِکِ النّاسِ» است، پس خود را برده دیگران قرار ندهیم و حالا که او «إِلهِ النّاسِ» است، پس به غیر او دل نبندیم و این تفکر و اعتقاد بهترین وسیله پناهندگی از وسوسه هاست.
آنکه در سینه و قلب و روح مردم وسوسه میکند، ممکن است از نژاد جن و شیطان باشد یا از نژاد انسان. آری تطمیعها و وعده ها، امروز و فردا کردنها از جمله راههای وسوسه است.
وسوسه شیطان نسبت به حضرت آدم و سایر اولیای خدا در حدّ القا و پرتاب وسوسه است:«فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطانُ»، «أَلْقَی الشَّیْطانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ؛ اما نسبت به عموم مردم، ورود و نفوذ وسوسه در دل و جان آنهاست. «یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النّاسِ» البته نه به شکل سلطه بر دل انسان به گونهای که راه گریزی از آن نباشد. زیرا قرآن در آیهای دیگر میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ» هنگامی که شیطانها به سراغ افراد باتقوا میروند تا از طریق تماس، آنان را وسوسه کنند، آنان متوجه شده و اجازه نفوذ نمیدهند.
تکرار کلمه «ناس» در «بِرَبِّ النّاسِ - مَلِکِ النّاسِ - إِلهِ النّاسِ» اشاره به آن است که ربوبیّت، حاکمیّت و الوهیّت خداوند عام است و اختصاص به فرد یا گروه یا نژاد خاصی از بشر ندارد.
اول «بِرَبِّ النّاسِ» آمد، بعد «مَلِکِ النّاسِ» و سپس «إِلهِ النّاسِ»، شاید به خاطر آن که آنچه به فطرت نزدیکتر و ملموستر است، پناهندگی به مربی است: «بِرَبِّ النّاسِ»
چنانکه کودکان به هنگام خطر اول صدای مادر میزنند، سپس کسی که قدرت دارد، «مَلِکِ اَلنّاسِ» و در مرحله بعد سرچشمه رحمت و حیات. «إِلهِ النّاسِ»
خداوند به نیازهای انسان و خطراتی که او را تهدید میکند آگاه است، ولی شیوه تربیت الهی آن است که انسان نیاز و استمداد و پناهندگی خود را به زبان آورد و فقر و احتیاج را به خود تلقین کند تا روحیه تواضع و تعبّد و تسلیم در او شکوفا شود.«قُلْ أَعُوذُ »
۱- پیامبر، امین وحی است و چیزی از خود نمیگوید. «قُلْ»
۲- خطرات به قدری شدید است که خدا به پیامبرش دستور پناه بردن میدهد.«قُلْ أَعُوذُ»
۳- بدون استمداد از خدا، امکان مبارزه با شرور نیست. «أَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ»
۴- گناهکاران نباید مأیوس شوند، زیرا خداوند، پروردگار همه مردم است نه فقط مؤمنان. «بِرَبِّ النّاسِ»
۵-وقتی پیامبر، به خدا پناه میبرد، وظیفه ما روشن است. «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ»
۶- انسان باید خود را تحت تربیت خداوند بداند، «بِرَبِّ النّاسِ» سلطنت و حکومت او را بپذیرد، «مَلِکِ النّاسِ» و او را معبود خود قرار دهد. «إِلهِ النّاسِ»
۷- انسان بی ایمان، به قدرت و جمعیّت و قومیّت و ثروت خود پناه میبرد، ولی مردان خدا به پروردگار و پادشاه و معبود هستی پناهنده میشوند. «بِرَبِّ النّاسِ - مَلِکِ النّاسِ - إِلهِ النّاسِ»
۸-بالاترین خطرها پنهانترین آن هاست که وسوسه درونی باشد. «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنّاسِ»
انتهای پیام/