وعده ها و عملکرد اقتصادی متاسفانه مردم را کلافه و در تنگنای بی سابقه ای قرار داده و شکاف ها را مضاعف ساخته، و ادعای مردم داری و نرمش با مردم، بیشتر به نمایش ختم شده و سیاست خارجی در سردرگمی و بلاتکلیفی خود ساخته گرفتار شده و آن همه ادعا برای مبارزه با مفسدان اقتصادی نتیجه ی محسوسی بر جای نگذاشته؛ برخی مراکز و آقایان به جای تجدید نظر در سیاست های اشتباه و غیر سازنده و حذفی، گویی کم آورده اند و تحت تاثیر رقابت های داخلی و جریانات مافیایی، همچنان چسبندگی به قدرت و دوری از جمهور و فشار بر مردم را برگزیده اند و تصمیم دارند سیاست تک صدایی را به بی صدایی و حتی خود زنی تبدیل کنند؛ اما کیست که نداند و تجربه به او نیاموخته باشد که تحمیل و ظلم و بهتان و ارعاب و خفقان از سوی هر نهاد پنهان و یا آشکار قدرت که باشد، خلاف حقوق انسان، مغایر «حکمت در حکومت» و در تضاد با مصالح کشور و دهن کجی به اسلام است؟
کیست که نداند، وقتی چشم و گوش حکام به روی زبان منتقدین بسته شود، باب های تعقل و تفکر و اصلاح بسته و باب های انسداد و فلاکت گشوده خواهد شد؟ کیست که نداند حکومت و جامعه ای که در چهار راه تضارب اندیشه ها واقع نشود، در تشخیص «خیر مشترک» خود ناتوان خواهد ماند؟
من اسلام شناس نیستم، اما کیست که نداند در اسلامی که شهید بهشتی و شهید مطهری معرفی کردند، احدی حق ندارد، مخالفان سیاسی خود را ساکت کند و به بند کشد؟ من حقوق دان نیستم، اما کیست که نداند آنچه در قانون اساسی از ازادی های عمومی و حق انتخاب مردم وعده داده شده، به عینه خلاف آن چیزیست که عمل می شود و گویی قانون اساسی به اسارت گرفته شده است؟ شاید با له کردن منتقدان سیاسی و حذف السابقون السابقون و بستن باب اصلاح چنان که در این سرزمین عادت اغلب قدرتمندان بوده است، مدتی بتوان خود را به کوچه زد، اما حاصلی جز خانه خرابی نخواهد داشت و افسوس از این شرمساری و عقب گرد غم انگیزی است که برای ایران و اسلام و انقلاب بر جای می ماند.
ای کاش آن دسته از نهادها و روحانیت در قدرت و جریانات و هر یک از ما که از این معنا فاصله گرفته ایم، چشم ها را باز کنیم و ببینیم با اسلام و ایران چه می شود! باور کنیم مایوس کردن نخبگان و تبدیل انقلاب اکثریت به اقلیت، نوعی «خود تحریمی » و بدتر از تحریم خارجی و افزودن ستم داخلی بر ظلم اجنبی است.
ای کاش این همه تهدید و نفرت پراکنی و امر و نهی و باید نباید و زد و بند و حصر و حذف کنار گذاشته شود و این همه برای این ملت نجیب خط و نشان کشیده نشود. باور کنیم هیچ ملتی بدون گفت و گو و بهره مندی از تمام ظرفیت هایش به جایی نمی رسد. باور کنیم، این گونه راه توسعه و سعادت طی نمی شود، این بیشتر به ترجمه ای از جاهلیت می ماند و نتیجه ای جز تحجر و عقب ماندگی نخواهد داشت.
ای کاش تفسیرهای شخصی و تنگ نظرانه خود را به نام دین از تریبون ها به مردم دیکته نکرده و تشیع را با تضییقات و خشونت های من در آوردی ملکوک نکنیم. والله محمد (ص) و علی (ع) و آل علی (ع) بزرگترین و در اعلی درجه ی آزادی خواهان و روشنفکران عالم بودند.
والله بدون آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی افسانه است. والله انقلاب ما انقلابی بود که «حبس سی و پنج میلیونی راشکست و ما آزاد شدیم»، اینک چگونه به خود اجازه می دهیم که اکثریت ملت را اسکات و حذف کنیم و یا در اتاق های در بسته و بدون اطلاع و رضایت مردم برای همه مردم تصمیم های سلیقه ای و شخصی بگیریم؟ والله این کفران نعمت است. این نوعی طراری عقیده و اعتماد هزار و چندصد ساله است؛ این انقلابی گری نیست!
والله جریانی که با حق آزادی مردم درافتد، فرجامی نخواهد داشت و هم کشور را به عقب می راند و هم روزی که لاجرم زمانه تغییر کند، بی رحمانه نقد و محکوم خواهد شد؛ گوهر آزادی را به بند نکشیم. به یاد می آورم در آغازین ماه های پیروزی، امام خمینی در پاسخ کسانی که می گفتند انقلاب دستاوردی نداشته، امام آزادی را مورد اشاره قرار دادند و چنین فرمودند: «شما آزادی را کم چیزی فرض میکنید؟ از بالاترین نعمتهایی که در عالَم هست؛ آزادی انسان است. انسان، حاضر است همه چیزش را فدای آزادی خودش بکند».
* منتشر شده در سایت انصاف نیوز