به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از اعتماد آنلاین، متهم در دادگاه گفت: از عصبانیت روی زنم بنزین ریختم و بعد فندک زدم. یکدفعه لیدا شعله گرفت. بلافاصله پشیمان شدم و سعی کردم آتش را خاموش کنم. بعد از اینکه آتش خاموش شد، دیدم شدت سوختگی زیاد است!
این مرد در اعتراض به سردی چای، زنش را سوزاند و کشت، اما دخترش گفت راضی به قصاص پدرش نیست.
پرونده قتل این زن سیاهبخت یک سال قبل تشکیل شد و ماموران که با گزارش حراست بیمارستان در محل حاضر شده بودند، زن جوان به نام لیدا را تحت بازجویی قرار دادند. این زن به پلیس گفت شوهرش روی او بنزین ریخته و او را سوزانده است. لحظاتی بعد از این گفتهها بود که زن جوان بر اثر شدت سوختگی جانش را از دست داد.
پلیس، تحقیقات خود را آغاز کرد و متوجه شد بین لیدا و همسرش محمود از سالها قبل اختلاف وجود داشته و آنها از زوجهای ناسازگار بودهاند.
محمود که ابتدا مدعی بود زنش خودسوزی کرده است، در بازجوییهای تکمیلی به قتل اعتراف کرد و گفت: من و لیدا سالها قبل با هم ازدواج کردیم. از همان ابتدا با هم اختلاف داشتیم و درگیر بودیم اما لیدا باردار شد و ما تصمیم گرفتیم به این زندگی ادامه بدهیم. وقتی دخترمان به دنیا آمد، هرچند انتظار داشتیم زندگیمان تغییر کند و بهتر شود، اما اینطور نشد و درگیریهای ما ادامه داشت.
متهم ادامه داد: من و لیدا بارها درگیر شده بودیم اما در آخر همه چیز با آشتی تمام میشد. تا اینکه روز حادثه لیدا برایم چای آورد. چای سرد بود و من عصبانی شدم و گفتم عوضش کند. سر همین موضوع با زنم جروبحث کردیم. وقتی لیدا جوابم را داد، بیشتر عصبانی شدم و اینطور بود که روی او بنزین ریختم. البته قصدم کشتن او نبود.
بعد از گفتههای متهم و با توجه به شکایت اولیای دم پرونده علیه او تشکیل و محمود با صدور کیفرخواست برای محاکمه به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران معرفی شد.
در جلسه رسیدگی به این پرونده ابتدا کیفرخواست علیه متهم خوانده شد. وقتی نوبت به اولیای دم رسید، ابتدا مادر مقتول در جایگاه حاضر و خواستار صدور حکم قصاص شد. در ادامه دختر مقتول در جایگاه قرار گرفت. او گفت: بعد از مرگ مادرم زندگی من دگرگون شده است. من راضی به اعدام پدرم نیستم اما دلم نمیخواهد او بدون مجازات بماند. من دختری هستم که در نوجوانی و ابتدای زندگی، مادرم را از دست دادم و این اتفاق به خاطر پدرم افتاد. حتی نمیتوانم تصمیم بگیرم باید چه برخوردی با پدرم بکنم. راضی نیستم او بدون مجازات بماند، اما قصاص هم نمیخواهم.
وقتی نوبت به متهم رسید، او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من و لیدا سالها بود که با هم اختلاف داشتیم. او میدانست من وقتی عصبانی میشوم، کنترلی بر رفتار خودم ندارم. به همین خاطر هم دست به خشونت میزنم. با این حال به رفتار آزاردهندهاش ادامه میداد. روز حادثه به خاطر اینکه چای سرد بود، با هم جروبحث کردیم. من مقداری بنزین از پمپ بنزین خریده بودم تا داخل باک موتورم بریزم، وقتی با لیدا بحث کردیم، از عصبانیت روی او بنزین ریختم و بعد فندک زدم. یکدفعه لیدا شعله گرفت. بلافاصله پشیمان شدم و سعی کردم آتش را خاموش کنم بعد از اینکه آتش خاموش شد دیدم شدت سوختگی زیاد است، بلافاصله او را به بیمارستان بردم و ساعاتی بعد هم جان داد.
متهم گفت: اتفاقی که افتاده، به شدت من را تحت تاثیر قرار داده است. خیلی ناراحتم و از کرده خودم پشیمان هستم و درخواست بخشش دارم.
در ادامه وکیل متهم در جایگاه قرار گرفت و دفاعیات خود را مطرح کرد. سپس هیات قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.