به گزارش رکنا، ابتدای هفته جاری بود که علیرضا نیکبختواحدی با حضور در خبرگزاری رکنا، ضمن بازدید از قسمتهای مختلف این خبرگزاری مصاحبهای هم با ما انجام داد که در زیر آن را میخوانید:
*چه جملهای در مورد توصیف خودت داری؟
اگر کسی از نسل فعلی بخواهد از من سوالی بپرسد به این صورت خودم را به او معرفی میکنم من علیرضا واحدینیکبخت متولد نهم تیر ماه ۱۳۵۹ هستم با ۸۷ بازی ملی و ۲۴ گل زده. از همه مهمتر افتخار پوشیدن پیراهن استقلال و همچنین توربو و ابومسلم را در کارنامه دارم. بهترین خاطراتم را با استقلال گذراندم و در کنار آن توانستم بهترین بازیهای خودم را برای تیم ملی انجام دهم. افتخارم این است کنار بزرگانی مانند علی دایی ، علی کریمی ، فرهاد مجیدی، علیرضا منصوریان سپری کنم. من با نسل ۹۸ خاطرات خوبی دارم و بزرگترین افتخارم این است کنار این بزرگان بازی کردم. افتخار میکنم پیراهن تیم ملی را تا روزی که پوشیدم با جان دلم برای آن زحمت کشیدم.
*درباره مصدومیت نا به هنگام و دور ماندن از جامجهانی ۲۰۰۶ برایمانبگو؟
بزرگترین آسیبی که به یک ورزشکار وارد می شود از نظر اعصاب و روان است. به طور مثال هنگامی که با یک نفر مشکل داشته باشی و نتوانی با او کار کنی اولین مشکلی که به یک فرد وارد میکند ایجاد مصدومیت است. شما فرضا بازیکن بزرگ و آمادگیتان هم در حد کریستیانو رونالدو باشد ولی اگر از لحاظ ذهنی دچار مشکل باشی با یک تنه معمولی دچار مصدومیت خواهی شد. در آن زمان این اتفاق برای من رخ داد و واقعأ از لحاظ تمرکز شرایط خوبی برای من ایجاد نکرده بودند و همواره در تیم مشکلاتم برایم به وجود میآمد در زمان برانکو و این شد که در تمرینات از ناحیه زانو دچار مصدومیت شدم. احساسم این بود مربی خیلی به من اعتقادی نداشت اما خوب اینطور نبود. من در تمام بازیهای مقدماتی جامجهانی ۲۰۰۶ حضور داشتم، هر چند شاید خودخواهی خودم بود که هم تیم ملی و هم جامجهانی را از دست دادم. پس از آن یکی از بازیکنان تیم ملی دچار آسیب دیدگی شد و پس از آن مسئولان وقت فدراسیون با من تماس گرفتند که اگر آماده هستی بلیت بگیریم تا به تیم ملی برگردی اما متاسفانه شرایط مناسبی نداشتم تا به این اتفاق جامه عمل بپوشانم. در هنگام فوتبال بازی کردن باید روح روان شما آرام باشد و مشکلی نداشته باشید. شاید اشخاصی که در بیرون نشستهاند اینطور تجسم کنند فوتبال بازی کردن شاید راحت باشد اما بر عکس این رشته سختترین و پر مشغلهترین شغل دنیا محسوب شود.
*زندگی واحدینیکبخت در متن خلاصه میشد یا حاشیه؟
باید اینطور بگویم که زندگی من در هر ۲ این مسائل خلاصه میشد. متاسفانه حاشیه برای من به وجود میآورند و من هم از این اتفاق خیلی بدم نمیآمد. حتی بهترین بازیکنان دنیا هم دارای حاشیه هستند. بالاخره پاپاراسیها در همه جا حضور دارند تا عکسی از شما به بیرون مخابره کنند. در ایران برای من حاشیه درست کردند و گرنه بزرگتر، پر حاشیهتر از من هم بازیکن وجود داشت اما آنها خودش را در سایهها گم میکرد.
*مانند سرقت اتومبیل؟
این اتفاق که دیگر حاشیه نیست و یک اتفاق تعمدی است اما پس از آن تیتر تمام رسانهها شد، هر چند باید دانست برای من واقعأ مشکل به وجود آمد و درست نبود آن را در اصحاب جراید به چاپ برسانند. من که نمیآیم برای سرقت اتومبیلم مانند یکسری بازیکنان تازه به دوران رسیده کار خاصی انجام دهم ومانند آنان هر اتفاقی که در زندگیشان میافتد را در روزنامهها فاش کنم. متاسفانه سرقت اتومبیلم به وقوع پیوست و اصلأ اسم آن را نمیتوان حاشیه قلمداد کرد. حاشیه اینکه به مدل مو یا حتی لباس پوشیدن من ایراد میگرفتند. به طور مثال کمیته اخلاق تازه شکل گرفته بود و چون از من مسئلهای وجود نداشت که برای من دردسرساز شود، به این جمله خندهدار اشاره کردند که من از چراغ قرمز عبور کردهام، این جمله برای من خیلی خندهدار بود که چرا باید سر این مساله من را به کمیته اخلاق دعوت کنند.
*الگوی تو در دوران بازیگری چه بازیکنی بود؟
کدام بازیکن بزرگ دنیا را میشناسید که در حاشیه نباشد. الگوی من همیشه دیوید بکهام بوده است. به طور مثال شما از این تنفر داری که من شیکپوش باشم و دقیقأ یکسری اشخاص از اینکه من آراسته، لباس مرتب و ظاهر خوبی داشتم نمود جالبی برای آنها محسوب نمیشد. نمیدانم برخیها چه احساسی نسبت به این اتفاق داشتند و این در حالی است که اصلأ بر خلاف شرایط جامعه عمل نمیکردم و بیایم لباسهای عجیب غریب بر تن کنم. من هیچ وقت اینطور نبود لباس پوشیدنم بر خلاف عُرف جامعه محسوب شود. وقتی سوار اتومبیلگران قیمت شوی و ادکلن خوب هم بر لباس شما نقش برببندد این باید یک افتخار باشد نه تنفر. من همیشه در زندگیام یک مثال جالبی داشتم که از این جایی که هستم، بتوانم پیشرفت کنم. از کسی برای این موضوع خرده نمیگیرم و تنها خودم تقصیر کار هستم که با همه صادق بودم. همه را دوست خودم خطاب میکردم ولی برخی دوستان در زمان خود من که هم سمت داشتند و هم بازی میکردند، متاسفانه آنها زیر آب من را زدند و جالبتر اینکه اکنون دارای سمت هم هستند.این اتفاقات افتاد و به آنها پست تعلق گرفته است. من چنین آدمی نیستم که برای کسی بیخود چاپلوسی کنم. واقعا سخت است وقتی بیخود و بی جهت به شما گیر بدهند چقدر به شما فشار وارد می شود.
*چه شد بازیهای شما در دربی از عدد ۲۰ فراتر نرفت؟
در ابتدای امر بهتر است یک فلش بک به عقب داشته باشم و درباره جدایی خودم از استقلال اینطور شروع کنم که آن را تقصیر امیر قلعهنویی انداختند که او نیازی به من ندارد و واقعا این صحبتها از پایه دچار ایراد بود زیرا هنگامی که با او صحبت کردم، او به من توضیح داد اصلأ چنین موضوعی نبوده است. بعد از انتقال من، امیر خان مربی تیم ملی شد. تا روز قبل از بازی واقعأ در جریان نبودم رکورد من با علی آقا پروین در عدد ۲۰ مساوی است و پس از اینکه این مساله را برای من بازگو کردند بیشتر هیجانی شدم. خیلی بازیکنان بزرگ در ۲ تیم پرسپولیس واستقلال بازی کردند اما کسی به عدد ۲۰از لحاظ حضور در دربی نرسیده بود. دوستداشتم در آن دیدار به میدان روم حتی برای یک دقیقه هم که شده اما قسمت نشد یا شاید لیاقت نداشتم.
*تو در بازی رفت و برگشت روی نیمکت بودی اما چرا بازی نکردی؟
در هر ۲ بازی روی نیمکت بودم و امیر خان میتوانست این لطف را شامل حال من کند و برای یک دقیقه هم که شده من را به بازی بفرستد اما نشد.در این موضوع هم کسی تقصیر کار نیست و شاید او دوست نداشت از من استفاده کند زیرا تیم او در آن دقیقه عقب بوده یا مساوی، امیر خان نمیدانست که من فرصت رکورد زدن برایم ایجاد شده است.
چه شد از استقلال به پرسپولیس رفتی؟
خیلی دوستدارم به سال ۱۳۸۵ برگردم و با مردم روراست باشیم و نیاییم توپ را به زمین شخص دیگری بندازیم. امیر خان مربی تیم ملی شده بود و من کاپیتان آن تیم در جام ملتهای آسیا ۲۰۰۷ مالزی شدم. من واقعأ با مربی مشکلی نداشتم زیرا او من را به تیم ملی دعوت کرد و در نبود علی دایی و علی کریمی کاپیتان تیم ملی شدم، هر چند درباره شخصیت امیر خان آمدند و گفتند که او من را در فاصله یک روز مانده به نقل و انتقالات نخواسته است. البته پس از آن کاشف به عمل آمد که این ماجرا ربطی به امیر خان نداشته و کسی دیگر در این ماجرا دخیل بوده است مانند برخی اتفاقاتی که اکنون برای یکسری بازیکنان در حال رقم خوردن است. من تنها پس از آن اتفاقات یک روز فرصت داشتم و فردای آن روز، پنجره نقل و انتقالاتی به اتمام میرسید. حتی با وجود سنگ بزرگی که در راه تیم رقیب گذاشتم باز هم آن را قبول کردند. مانند اینکه بند فسخ در قراردادم گنجانده شود که اگر دوباره استقلال من را بخواهد، بتوانم به این تیم بازگردم. بهتر است این اتفاقات را به فال نیک بگیریم و اینطور بگوییم علی نیکبخت فرزند خانواده استقلال است و هفت سال برای این تیم زحمت کشید.
*درباره ماجرای عمل بینیات توضیح بده؟
من بالای ۱۰بار در بازیها دچار شکستگی بینی شدم و دقیقأ اولین بار این اتفاق در بازی استقلال با پلی اکریل رخ داد و در یک صحنه با رضا صاحبی که در حال قیچی برگردان بود، صورتم نزدیک به استوک او قرار داشت و این شد که دچار شکستگی بینی شدم. تنها شانسی آوردم اینکه آن بازی پخش مستقیم وجود نداشت که خانواده من این صحنه را ببینند. البته در پخش مجدد بازی با خانوادهام تماس گرفتم و توضیح دادم که اتفاقی رخ نداده که نگران باشند. من بینیام را برای عمل زیبایی انجام ندادم که کار عجیبی قلمداد شود. شاید یک ذره بینی من کوچک شده باشد اما اگر به بینی دست بزنید، متوجه این خواهید شد که بیشتر مصنوعی است تا طبیعی. باز هم تکرار میکنم عملی که انجام دادم از روی زیبایی نیست زیرا بالای ۱۰بار بینی من دچار شکستگی شد.
*درباره انتقالت به پرسپولیس بگو؟
دوستندارم درباره آن صحبت کنم با افتخار استقلالی تیر هستم و همچنان هم طرفدار این تیم خواهم بود. مهم نیست آن اقلیتی که درباره من تصمیم میگیرند، زیرا در فضای مجازی اینستاگرام باب شده که یک بچه هشت ساله بیاید و به شما توهین کند. البته کسانی که هم نسل ما یا بعد از نسل ما هستند میدانند که نیکبخت زندگیاش را برای استقلال گذاشت. من زمانی که با استقلال قرارداد منعقد کردم خیلی جالب است هواداران بدانند ۱۷سالم بودم و تا ۲۰سالگی اجازه حق بستن قرارداد نداشتم. من پدرم در آن زمان آمد و قرارداد پنج ساله من را با استقلال به امضا رساند. من تا سال ۸۳ یک ریال هم از استقلال پولی نگرفتم. هر چند سال ۱۳۸۲ یک انتقالی برای من به الوصل شکل گرفت و تازه یک پول درشت را به خودم دیدم.
*چند فصل در الوصل بودی؟
من ۲ فصل در الوصل بودم اما در میانه فصل دچار مصدومیت شدم. خیلی جالب است آنقدر خوب بازی کردم که هواداران فصل بعد خواستار این شدند تا در آنجا بمانم. البته فصل بعد دوباره از همان ناحیه دچار آسیب دیدگی شدم و فکر میکنم آب هوای آنجا به من نساخت ( با خنده).
*درباره شرایط خودت در زمان حبیب کاشانی و اتفاقات رخ داده با محمدرضا مامانی در پرسپولیس بگو؟
برخی بازیکنان که تند هستند، بر عکس، دل رئوفی دارند و مامانی هم جزو دسته از این بازیکنان است. با اینکه رفیق و در تیم رقیب بود اما پسر خوشقلبی است. اولین روزی که به تیم رقیب رفتم با او درگیر شدم سر پوشیدن شماره ۱۰ بر عکس من دنبال شماره خاصی نبودم و دوست داشتم شماره ۲۲ را بر تنکنم. در جلسه و در زمان مرحومعباس انصاریفرد او آمد و توضیح داد شماره ۱۰به من تعلق گرفته است و پس از آن محمدرضا مامانی گفت چرا باید این شماره به یک بازیکن جدید تعلق بگیرد. او با آن مرحوم دچار درگیری لفظی و پس از آن از تیم اخراج شد. من از اشخاصی که خود مختار هستند خوشم میآید، زیرا ظاهر و باطن یک شکل هستند و اینطور نیستند پشت سر یک طور و مقابل شما جلوه دیگری از خودشان به نمایش بگذارند. پس از آن ماجرا با او رفیق شدم و هنوز هم تلفنی با هم در ارتباط هستیم.
*درباره تماس تلفنیات با خداداد عزیزی چه توضیحی داری؟
من روزی که در تیم ملی شماره ۱۱ خداداد عزیزی را به تن کردم از ناحیه دست و پا دچار لرزش شدم. پس از آن اتفاق به او زنگ زدم و برای او توضیح دادم به من شماره ۱۱ را دادهاند و آیا من اجازه دارم این شماره را بپوشم؟ بلاژیوویچ و چلنگر در جریان تمام این مسائل هستند که اگر من این شماره را نپوشم از تیم ملی خط خواهم خورد. باید بگویم خداداد آنقدر برای ما منش پهلوانی و شخصیت خوبی دارد که حد و حصر ندارد.
*درباره این بگو چه شد از تیم ملی انصراف دادی؟
من این برای اولینبار میخواهم در برنامه شما به این موضوع اشاره کنم و باید اینطور بگویم در آن دوران در حق من خیلی اجحاف شد. با تیم ملی به کویت سفر کردیم و در آن بازی معروف که در سال جدید میلادی و یک گل قیچی برگردان هم به ثمر رساندم، علی دایی سرمربی تیم ملی بود و پس از آن بازی همراه با تیم به تهران برگشتیم. در ابتدای امر یک استراحت کوتاهی به ما داده شد و سپس در روز سهشنبه لیست نهایی تیم ملی اعلام و اینطور به ما گفته شد که به بازیکنان فیکس تیم ملی استراحت داده شده است و تصمیم گرفتند تیم دوم را به دوباره کویت ببرند برای بازی دوستانه از اینرو تیم از روز سهشنبه تا پنجشنبه به اردو رفت. در تیم ذخیرهها بازیکنان زیادی مانند مهدی رحمتی، مهدی امیرآبادی و .... حضور داشتند. روز شنبه پرواز تیم ملی بود و روز قبل از آن جناب مانوسیفر با من تماس گرفت و من هم در رستوران همراه با دوستانم بودیم و چون گوشی من خیلی مدلدار نبود و تنها یک نوکیا ساده بود و آنتم هم زیاد نمیداد به من پیام داد تا در سریعترین زمان ممکن با او تماس بگیرم. پس از این اتفاق من با او تماس گرفتم و او به من توضیح داد که علی دایی به این مساله اشاره کرده یکی از بازیکنان تیم ملی دچار مصدومیت و باید من به جای او به اردو بروم. من به او توضیح دادم در رستوران هستم اما او از من خواست هر طور شده خودت را به فرودگاه برسان. اشتباه من این نبود که بگویم در شهرستان هستم زیرا با گفتن این جملات اتفاقی نمیافتاد. پس از آن به سمت منزل رفتم و همراه با پاسپورتم برداشتم و به سمت فرودگاه رفتم. من در آن زمان دارای 2 پاسپورت ایران و همچنین روادید دبی بودم. دوستان عزیزان در اداره گذرنامه به جای سوراخ کردن 2 صفحه اول و آخر، صفحات میانی را سوراخ کرده بودند. عُرف این است هنگامی که پاسپورت تمام میشود باید تمام آن را سوراخ کنند و درست یادم نیست خودم خواستم آن را سوراخ نکنند یا مسائل دیگر، اما پس از آن به سمت فرودگاه حرکت کردم و زمانی که به آنجا رسیدم متوجه شدم پاسپورتم را اشتباه با خودم آوردهام. پس از اینکه این مساله را با دوستان در میان گذاشتم آنها لطف کردند و خیلی راحت مثل آب خوردن زیر آب من را زدند که او رفته پاسپورت خود را بیاورد و علی دایی هم شاکی از این اتفاق شد، هر چند تیم بدون من پرواز کرد. فردای آن روز برای من نامه آمد که باید پس از این اتفاق برای توضیحات به کمیته انضباطی بروم. امیدوارم جناب شاهحسینی هر کجا است صحیح و سلامت باشد زیرا درک بالایی از فوتبال دارد و نمیآید شما را زود قضاوت یا بر علیه شما حکم صادر کند. او آدمی منطقی است و این فرصت را در اختیار فرد میگذارد تا با او به صحبت بنشینیم. پس از اینکه وارد جلسه شدیم به دوستان توضیح دادم چنین اتفاقی برای من رخ داده و خیلی راحت هم این اتفاق تمام شد. من از حضور در تیم ملی محروم شدم و من همیشه گفتهام افتخارم این بود کنار علی دایی و سایر بزرگان فوتبال بازی کردهام. البته در آن مقطع حقم این نبود که از تیم ملی کنار گذاشته شوم.
*یکسری عقیده دارند تو در حالت عادی به فرودگاه نرسیدی؟
بهتر است قضاوت درباره این اتفاق را به خداوند بسپریم. اما چطور توانستم با آن شرایط تا فرودگاه بروم؟ خدا همیشه من را به مو رسانده اما پاره نکرده است. زمانی که پشت شما حرفهای بی پایه و اساس زده شود باید تنها برای آن غبطه خورد. البته این اتفاق باعث دوری من از تیم ملی شد. آن حاشیهها برای من ایجاد شد و سپس کمیته اخلاق شکل گرفت و من را بی دلیل 2 سال محروم کردند آن هم در شرایطی که بهترین روزهای فوتبالیام در حال سپری شدن بود. برای این اتفاق هیچوقت مسببین آن را نمیبخشم زیرا بهترین روزهای من را ازم گرفتند. با وجود اینکه 9 سال از این اتفاق سپری شده ولی بهتر است اکنون آن دوستان به خیابان بیایند تا ببینم مردم آنها را میشناسند یا من را؟ به طور مثال خیلی بازیکنان بزرگتر از من بودند اما به دلیل اینکه ذات خوبی نداشتند محو شدند.
*آیا تمایل به بازگشت دوباره به فوتبال داری؟ آیا تصمیمت برای خرید یک باشگاه فوتبال صحت دارد؟
ما متاسفانه مشکلات و معضلاتی در فوتبال ایران داریم کسانی در پستهایی هستند و تیمهایی در اختیارشان است که لایق آن نیستند. مگر میشود شما 10 بار امتحان پس بدهید و دوباره تیم در اختیارتان باشد؟ چه اتفاقی میافتد که در فوتبال ما به مربیان پشت سر هم مدرک داده و حتی کلاس سمیناری هم برای آنها ترتیب داده میشود اما باز شاهد این هستیم همین چرخه و تعداد 10 نفر در فوتبال ما چه در لیگ برتر، لیگ آزادگان و حتی لیگ دسته دوم وجود دارند. بله من در شُرف این هستم به همراه یکی از دوستانم که آشنا و فامیل هستیم یک باشگاهی را خریداری کنیم، البته از روی تفکر نه شهرت این کار را انجام دهیم. نزدیک به 2 سال است روی این اتفاق برنامهریزی و تصمیم به این داریم از لیگ های پایینتر این برنامهای که داریم را عملیاتی کنیم. به خوبی میدانیم پس از این موضوع باید با خیلی ها بجنگیم اما میخواهیم نخستین باشگاهی باشیم که در ایران و در لیگهای پایینتر سالم کار میکند. این هم مستلزم این است اشخاصی که سالم هستند با ما کار کنند. 99درصد آدمهای ما سالم هستند و تنها یک درصد بر خلاف این چرخه است که باز هم همین 1 درصد به تمام آن 99 درصد چربش دارد. من اگر این قدرت را داشته باشم مانند دوران فوتبالم که به کسی باج ندادم، با توکل بر خدا میآیم و این کار را انجام میدهم. خداراشکر همیشه از امتحانات سربلند بیرون آمدهام و امیدوارم از این هم سربلند بیرون بیایم.
*به نظرت محبوبترین بازیکن استقلال چه کسی است؟
به نظرم ناصرخان حجازی محبوبترین بازیکن تاریخ استقلال بود. خود من در حد ناصر خان نیستم اما از خیلی بازیکنان فعلی استقلال بزرگتر هستم. ناصرخان محبوب تمام ایران بود.
*کیروش یا برانکو؟
من جز منتقدان هر 2 مربی بودم اما کیروش را ترجیح میدهم.
*در زندگی شخصیات چگونه با حاشیهها برخورد میکنی؟
مدیریتم این بود آدمهایی را وارد زندگی خودم کردم که واقعأ دلسوزم باشند نه اشخاصی که دنبال سوء استفاده کردن باشند. در این ماجرا از همسرم گرفته تا بقیه دوستانی که آنها را گلچین کردهام. حداقل به خوبی میدانم اگر اکنون برای من اتفاقی رخ دهد در همین لحظه آن به آن 4 نفر زنگ بزنم، به کمک من خواهند آمد، زیرا برای خودم دل میسوزانند نه برای اسم و رسمی که دارم. 5 سال است این اتفاق برای من رخ میدهد و فکر میکنم کاش این اتفاق 10سال و زمانی که بازی میکردم به وقوع میپیوست. شاید مانند الان اگر مشاوران خوبی داشتم، میتوانستم به ویارئال بروم اما قسمت نشد و چندان هم برایم مهم نیست.
*صحبت پایانی؟
در ابتدا خیلی خوشحالم از برنامه وزین شما، زیرا باید بگویم در حق شما هم خیلی اجحاف صورت گرفت، همانطور که در حق من و امثال مجاهدها شد و باز هم این اتفاقات خواهد افتاد. امیدوارم روزی به جایی برسیم که اجازه داشته باشیم خیلی از موارد را بر زبان بیاوریم و بدون مشکلی جلوی خیلی از کارها را بگیریم. خیلی اتفاقات در فوتبال در حال رقم خوردن است و فکر میکنم این معضلی اساسی است که انشاالله روزی ریشهکن شود. جناب دادکان همواره حرف زیبایی بر زبان میآورد با این مضمون که «در فوتبال را برای 2 سال تخته کنید و یک الک انجام دهیم تا آنهایی که شل هستند ریخته شوند و بر عکس کسانی که تعلق به بدنه فوتبال دارند در رأس کار بمانند»
انتهای پیام/