خبرگزاری مهر-گروه بین الملل: با روی کار آمدن دولت بایدن در کاخ سفید، سیاست خارجی آمریکا در قبال دولتهای منطقه غرب آسیا دستخوش تغییرات شگرفی شد.
معاون اول پیشین به اوباما در کارزار انتخاباتی خود ضمن انتقاد از سیاست خاورمیانه ای دولت ترامپ، لحن انتقادی و بسیار تندی در خصوص نوع رفتار و اقدامات دولتهای اقتدارگرا منطقه «منا» داشت. نوک پیکان حمله بایدن همواره ریاض بود و وی در فرصتهای مختلف به انتقاد از سیاستهای محمد بن سلمان میپرداخت. «عربستان باید هزینه کاری را که کرده بپردازد.» این جملهای بود که بایدن با اشاره به ماجرای قتل جمال خاشقچی در کنسولگری سعودی در استانبول در موقعیتهای مختلف تکرار میکرد.
اکنون پس از گذشت ماهها از آغاز دولت دموکراتها، وقوع تحولات مهمی همچون «نزاع میان روسیه و اوکراین»، «بحران انرژی» و «مواد غذایی» بایدن را قانع کرد که باید خط مشی لیبرال خود در دفاع از «حقوق بشر» و «دموکراسی» را کنار گذاشته و برای حل ابر چالشهای پیشرو واشنگتن باید با نگاهی «رئالیستی» به سرزمین حجاز سفر کند.
این در حالی است که سعودی به مانند گذشته ساعت خود را به وقت واشنگتن تنظیم نمیکند و سیاست ایجاد توازن در روابط با قدرتهای بزرگ را دنبال میکند سعودی به مانند گذشته ساعت خود را به وقت واشنگتن تنظیم نمیکند و سیاست ایجاد توازن در روابط با قدرتهای بزرگ را دنبال میکند.
در ادامه این یادداشت سعی خواهیم کرد تا سفر بایدن به تلآویو و جده را از نگاه دولتمردان سعودی تحلیل و بررسی کنیم.
کشورهای حاشیه خلیج فارس به رهبری عربستان به غیر موارد استثنایی همچون جنگ ۱۹۷۳، در دورانهای مختلف همچون «جنگ سرد» یا «جنگهای خلیج فارس» در کنار سیاستهای آمریکا بودند و با استفاده از «سلاح نفت» از واشنگتن حمایت میکردند.
در مقابل آمریکا با فروش تسلیحات پیشرفته، اعزام مستشاران نظامی و استقرار سامانههای دفاعی خود را متعهد به حفظ تاج و تخت پادشاهیهای میدانست.
راهبرد «متنوع سازی»؛ سیاست جدید سعودی برای ایجاد موازنه
اتحاد سنتی میان ریاض-واشنگتن تا پیش از تشدید رقابت میان سه ضلع قدرت جهانی یعنی آمریکا، روسیه و چین دارای اعتبار بود و به حیات خود ادامه میداد؛ اما سلسله تحولاتی همچون خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، حمله نظامی روسیه به اوکراین و ناتوانی در مقابله موثر با نیروهای وابسته به محور مقاومت سبب ایجاد این ادراک در میان حکام ریاض و سایر شیخ نشینهای منطقه شد که برای حفظ «امنیت» خود باید از تکیه صرف به آمریکا خودداری کرده و به سمت ایجاد توازن در سیاست خارجی خود حرکت کنند.
بر همین اساس سعودی به دنبال تقویت روابط راهبردی خود با پکن و مسکو در زمینه های همچون صادرات منابع هیدورکربنی با ارز ملی (یوان)، خرید تسلیحاتی، کنترل بازار انرژی، انتقال فناوریهای جدید، ساخت نیروگاه هستهای، انتقال فناوریهای موشکی و … حرکت کرد.
بسیاری از کارشناسان مسائل خاورمیانه معتقدند که یکی از اهداف راهبردی بایدن در سفر به جده جلوگیری از نزدیکی بیش از پیش متحدان سنتی آمریکا به چین و روسیه است. بایدن صراحتاً در نشست جده گفت که آمریکا از منطقه بیرون نمیرود تا چین، روسیه و ایران این خلا را پر کنند. به نظر میرسد قصد وی از بیان این ادبیات تلاشی بیفایده برای تغییر نظر عربستان جهت حفظ روابط راهبردی با آمریکا باشد. تلاشی که به نظر میرسد با توجه روند گذار در تحولات بین المللی امری بیهوده بوده و تغییری در سیاستهای «ام بی اس» ایجاد نخواهد کرد.
«عادی سازی روابط با تلآویو»؛ شاید وقتی دیگر!
با امضاء پیمان ابراهیم میان دو متحد راهبردی ریاض (امارات عربی متحده و بحرین) با رژیم صهیونسیتی، شمارش معکوس برای اعلام رسمی عادی سازی روابط میان ریاض و تلآویو آغاز شد.
بسیاری از تحلیلگران معتقد بودند که اگر ترامپ برای دومین بار راهی کاخ سفید میشد، به سرعت مقدمات دیدار مقامات سعودی و اسرائیلی فراهم و بلوک امنیتی جدیدی در خاورمیانه ظهور میکرد. با این حال به نظر نمیرسد که دموکراتها نیز به دلیل نفوذ گسترده «آیپک» در سیاست خارجی آمریکا، موافق تسریع در روند آشکار سازی روابط سعودی و اسرائیل نباشند.
بایدن در سفر به منطقه قصد داشت تا با اعلام رسمی خبر عادی سازی روابط میان ریاض و تلآویو موفقیتی چشمگیر در حوزه سیاست خارجی به دست آورد اما عدم استقبال سعودی از این تصمیم سبب ثبت شکست دیگر در کارنامه سفر منطقه ای بایدن شد.
شاید تنها دستاورد رییس جمهور دموکرات آمریکا در این سفر اعلام رسمی باز شدن حریم هوایی سعودی بر روی پروازهای اسراییلی بود. نوع برخورد دولتمردان سعودی در خصوص مسئله «تطبیع» این نظر را تقویت میکند که حکام ریاض در دوران حیات ملک سلمان از اعلام خبر عادی سازی روابط با صهیونیستها خودداری کرده و تا آن زمان سیاست «همکاری پنهان» را دنبال میکنند.
بازگشت ثبات به بازار نفت
آغاز حمله نظامی روسیه به اوکراین سبب ایجاد بحرانی بیسابقه در بازار انرژی شد که به صورت جدی امنیت اروپا و حتی آمریکا را تحت تاثیر قرار داده است. از آغاز روابط میان پادشاهی عربی سعودی و ایالات متحده آمریکا هر گاه واشنگتن با مشکلی جدی در حوزه انرژی یا امنیت منطقه مواجه میشد، در اکثر اوقات ریاض متحد راهبردی و قابل اعتماد ایالات متحده برای غلبه بر چالشهای سیاست خارجی این کشور بود.
با وجود اختلاف نظرهای جدی میان هیات حاکمه جدید آمریکا با ولیعهد جدید سعودی اما به نظر میرسد همکاری استراتژیک دو کشور در زمینه امنیت انرژی تعهدی خدشه ناپذیر است که با تغییر دولتها در آمریکا تغییر قابل توجهی نمیکند. با افزایش روزانه تولید نفت به ۱۳ میلیون بشکه در روز، تورم موجود در بازارهای انرژی کاهش یافته و اروپاییها با آرامش خاطر بیشتری به استقبال فصل سرما میروند.
«مذاکرات بغداد» در ایستگاه پایانی
یکی دیگر از اهداف بایدن در سفر به منطقه غرب آسیا، بازنمایی ایران به عنوان تهدید مشترک اعراب و اسرائیل بود. تیم امنیت ملی کاخ سفید با همراهی همتایان خود در تلآویو قصد داشت تا کشورهای عرب منطقه بویژه سعودی را متقاعد کنند که ایران تنها دشمن اسراییل نیست بلکه امنیت اعراب را نیز تهدید میکند. اما اظهارات مثبت محمد بن سلمان در نشست جده در دعوت از ایران برای همکاری با کشورهای عربی نشان از موفقیت آمیز بودن مذاکرات بغداد دارد.
پس از برگزاری پنج دور از مذاکرات امنیتی میان ایران و پادشاهی سعودی در بغداد، اکنون سیگنالهای مثبت از سوی پایتختهای دو کشور بیش از پیش شنیده میشود. با طولانی شدن جنگ یمن و ضربات راهبردی انصار الله به تاسیسات آرامکو، به نظر میرسد که ریاض راه و حل پایان بحران یمن را نه در تسلیحات آمریکایی بلکه در مذاکره با تهران مییابد.
در سوی ایران با آگاهی از جایگاه ویژه ریاض در شورای همکاری خلیج فارس و جهان اسلام به دنبال کاهش تنش با این کشور و رسیدن به نقطه اشتراک در پروندههای لبنان، بحرین، سوریه، یمن و … است.
اخبار رسمی حاکی از آن است که اگر آمادگی لازم در تهران و ریاض وجود داشته باشد گفتگوها از حالت امنیتی خارج شده و ادامه مذاکرات در سطح دیپلماتیک دنبال خواهد شد. همچنین احتمال اعلام بازگشایی سفارت دو کشور همزمان با اعلام از سرگیری روابط دیپلماتیک در بغداد دیگر مسئلهای ای دور از ذهن نیست.
بهره سخن
نشست ۹ کشور عربی با رییس جمهور آمریکا در جده آینه تمام نمای تغییر در نظم جهانی بود. در نظم سیال بینالمللی دیگر کشورهای زیرسیستم خلیج فارس به دنبال تکیه صرف به آمریکا نیستند. حکام منطقه به خوبی میدانند که قدرتهای جهانی و منطقهای جدیدی در حال ظهور هستند که نظم تک قطبی را از بین برده و نظم یک-چند قطبی سیال را ایجاد خواهد کردند. در چنین شرایط ریاض با سرمایه گذاری در روابط با پکن و مسکو ضمن تقویت پایههای سلطنت خود به دنبال خلق نقشی جدی برای خود در آینده نظم جهانی است. در دکترین جدید سیاست خارجی سعودی، این پادشاهی باید روابط متوازن با قدرتهای جهانی و منطقهای برقرار کند تا از این طریق زمینه تامین حداکثری منافع ملی سعودی در محیط آنارشیک بینالمللی فراهم شود.
محمد بیات، کارشناس مسائل خاورمیانه