نگاهی به شرایط موجود کشور حکایت از آن دارد که به واسطه برخی از کاستیها، کمبودها، عدم مدیریتها و..... اکنون در جامعه دوقطبیهای مختلف فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در حال شکلگیری است و بسیاری نیز برای دستیابی به منافع خود در داخل و خارج از کشور بر این آسیاب آب میریزند.
این درحالی است که برخی از مسئولین کشور گمان میکنند هر نوع تغییر در برخی از موارد به معنای تغییر در کل ساختار سیاسی – فرهنگی کشور است اما باید در نظر داشته که برخوردهای حساب نشده با این موارد موجب ایجاد «دو قطبی»های مخرب در جامعه میشود.
نباید از نظر دور داشت که دوقطبی در هر حوزهای برای امنیت و آرامش کشور خطرناک است و کلیه کارشناسان و صاحبنظران درعرصه مختلف تأکید دارند که بایستی از رفتارهای تند و افراطی که باعث بروز ظهور چنین شرایطی میشود، فاصله گرفت و اجازه نداد تا دشمن بر روی آن موج سواری کند.
بیشتر بخوانید:
اما طرح چنین مسألهای از آنجا نشات میگیرد که هم اکنون در بسیاری از موارد دوقطبیهای مختلفی را در کشور شاهد هستیم
یکی از این موارد افزایش برخی رفتارهای تند در برخورد با مقوله حجاب زنان و افزایش گشتهای ارشاد است.
موضوعی که دریک سوی آن طرفداران حجاب حداکثری و در سوی دیگر طیف وسیعی از زنان جامعه که به گونهای دیگر می اندیشند، قرار دارند.
اما تنها موضوع حجاب در این زمینه، مطرح نیست بلکه شاهد دو قطبیهای مختلفی هستیم که از شرایط اقتصادی و تغییرات و تصمیمات ایجاد شده توسط دولت نشات میگیرد.
موضوع دیگر مذاکرات هستهای و تحریمهای ایجاد شده و تعامل با جامعه جهانی است، موضوعی که دوقطبی کردن جامعه درباره آن مدتها است آغاز شده است. در این بین یک گروه به در نظر نگرفتن منافع و ارجحیت منافع قدرتها و خیانت به کشور و عدهای هم به ایجاد دیوار دور کشور و بستن درها بر روی دیگر کشورها و کمک به انزوای آن متهم میشوند.
شرایط اقتصادی شاید یکی از مهمترین عرصههایی است که تلاشهای زیادی برای بهرهبرداری از آن، صورت میگیرد و متأسفانه بسیاری آگاهانه و یا نا آگاهانه در مسیر تحقق این دو قطبیسازی حرکت میکنند.
تعریف انقلابی بودن نیز موضوعی است که بسیاری از آن به نفغ خود بهرهبرداری کرده و به دنبال ایجاد شهروند درجه یک و درجه دو در کشور هستند. روح الله ایزد خواه عضو کمیسیون اقتصادی مجلس در این باره گفت: این نوع تفکر به راحتی میگوید که چشم خود را به روی تخصص آدمها ببندیم و از نیروهایی که خود را انقلابی مینامند استفاده کنیم. یعنی هرکسی که در ظاهر و یا باطن خود را انقلابی میداند یا میخواند بدون هیچ سابقه کار مشخصی میتواند استخدام شود و احتمالاً متخصصین باید پشت در بمانند چون انقلابی نیستند.
وی در این باره میافزاید: این تفکر تنها حق اعتراض را به جوانان حزباللهی میدهد و حتی از برخورد با آنها انتقاد میکند و این درحالی است که، هیچ حق اعتراضی برای دیگران قائل نیست.
ایجاد چنین دو قطبی سبب میشود که آدمهای معمولی جامعه فکر کنند که سهمی از این کشور ندارند و پشت سر انقلابیها و حزباللهیایستادهاند. از سوی دیگر این دو قطبیسازی، «ریاکاری» را افزایش میدهد و افراد در ظاهر انقلابی و در خلوت هر کاری که دلشان میخواهند میکنند.
ایزد خواه در این باره خاطر نشان کرد: این دو قطبیسازی، به جوانان کشور یاد میدهد که تخصص داشتن یعنی کشک، یعنی احتیاجی نیست زیاد به خودتان زحمت دهید و کار یاد بگیرید؛ کافی است انقلابی باشید تا کارهایتان پیش برود.
اما این دو قطبیها بیشتر جنبهامید آفرینی در یک سو و مایوس کردن از طرف دیگر را نشان میدهد. در این میان عدهای تلاش میکنند که جامعه را نسبت به آیندهامیدوار کنند و عدهای هم به شدت بر تزریق یاس و ناامیدی به جامعه تأکید دارند.
در این میان، مشارکت دولت در به وجود آمدن این شرایط و بولد کردن برخی از مواردی پیش و پا افتاده به عنوان اولویتهای اساسی کشور، تلاشی فوری برای فرار دولت و دور کردن افکار عمومی را از مسائل اصلی کشور محسوب میشود و در میان احزاب سیاسی نیز هریک به نوعی در این امر مشارکت کرده و طرف مقابل را به عنوان عامل اصلی ایجاد این دو قطبیسازی متهم میکنند.
چنین ساده انگاریهایی سبب شده تا دوقطبیسازی آنقدر شور شود که دو قطبیسازی منافع ملی و امنیت کشور را تهدید میکند.
این نکته منفی به گونهای است که یک قطب جامعه برای آنکه طرف مقابل به اهداف خود نرسد دست به خودزنی هم میزند. همین امر سبب شده تا این روزها اظهار نظرها و تحرکات اجتماعی ً رنگ اصالت نداشته و بیشتر از غلبه نوعی لجاجت نشات میگیرد لجاجتی که در نهایت به از هم پاشیدگی اجتماعی و مرگ ساختار جامعه منجر شود.
وضعیت امروز جامعه ایرانی مشابهت بسیار زیادی به ماجرای کشتی دارد که از سرنشینان قصد سوراخ کردن آن را دارد و متأسفانه میبینیم که عده زیادی دارند به بدنه این کشتی میخ میکوبند و در حال سوراخ کردن آن هستند! در حالی که این افراد نمیدانند در وضعیت پیش آمده هر چه پیش آید، برای همه خواهد بود.
ایجاد دوقطبی به ویژه در مورد موضوعات فرهنگی و اجتماعی نه تنها موجب برداشتی غلط از باورهای فرهنگی اسلامی و ایرانی در کشورمان میشود بلکه کار را به جایی میرسد که مردم در کف خیابان با رادیکالترین روشهای ممکن به اثبات دیدگاه خود بپردازند. چنین شرایطی فضا را برای کسانی که قصد بهرهبرداری از این شرایط دارند مهیا و کشور را متحمل هزینههای بسیار سنگینی میکند.
در این میان برخی هم این سؤال را مطرح میکنند که شرایطی که پروژه نفوذ از سوی دشمنان دنبال میشود، انتشار دستور العملهای مختلف و بخشنامههای سازمانی و اوامر معروفی و نواهی منکراتی بر سر و روی جامعهی خسته و نیمفسرده و نشاطباخته و رمقِ معیشت ازکفوانهاده شاید بیتأثیر از اتاقهای نفوذ دشمنان نباشد وگرنه در وانفسای هزار و یکشبِ تنگی معیشت کدام عاقلی باورمیکند که این بلوای اخیرِباحجاب و بدحجاب یک امر طبیعیِ عادتشدهی همهسالی است و به راستی به دغدغهی عفاف است و حجاب یا....؟
نباید از نظر دور داشت که در بسیاری از موارد از جمله موارد فرهنگی و اجتماعی استفاده از روشهای نرم فرهنگی، رسانهای، ترویج و تشویق بیش از روشهای سختگیرانه میتواند نتایج مثبتی داشته باشد چرا که برخوردهای سخت و بگیر و ببند جز ویرانگری و رادیکالیسم، نتیجهای به دنبال نخواهد داشت.
به عنوان مثال در حال حاضر موضوعی مانند حجاب که موضوعی اعتقادی و فرهنگی است و اتفاقاً مورد قبول بسیاری از مردم قرار دارد به یک گزاره سیاسی برای مخالفت با شرایط موجود کشور بدل شده است.
مردم هم (درست یا غلط) احساس میکنند، سیستم از طریق دستور و بخشنامه و جریمه قصد دارد یک شکل مشخص از حجاب را ترویج کند و این درحالی است که آنها مشکلاتی فراتر از این شرایط دارند و برخی از مفاسد اجتماعی موجود نه به بیحجابی بلکه به شرایط اقتصادی مردم باز میگردد.
حجت الاسلام عبدالکریم عابدینی، نماینده ولیفقیه در استان قزوین تأکید کرد: خیلی وقتها پیشنهاد راهپیمایی محجبهها در مقابل بیحجابها را میدهند که این گونه اتفاقات بسیار اشتباه است، چرا که این برنامه یعنی خراب کردنامیدهای آینده و مقابل هم قرار دادن بچههای خودمان در مقابل یکدیگر.
در موضوعات یاد شده، با توجه به غلبه سیاسی گروهی، بیشک گروه رقیب، تحت هر شرایطی منتقد است و البته در این بین آتش بیارانی برای معرکه هستند که به نسبت اهداف و تواناییهایی که دارند اقدام میکنند و موفقیت کسب میکنند.
واقعیات اقتصاد به شدت بیمار ایران، کاملاً مشخص است و حتماً اجرای نسخه شفابخش آن مستلزم کشیدن درد و رنج فراوان است؛ بنابراین بهبودی این بیماری مزمن، حتماً نیازمند همکاری است و مطلقا دو قطبیسازی به آن کمکی نمیکند.
واقعیت این است که آنچه مشاهده میشود، یک زنگ هشدار واقعی است!
هیچ جای دنیا مردم یک کشور به چنین دلایلی روبروی هم قرار نمیگیرند و یکدیگر را متهم به خیانت و نابرادری نمیکنند.
۲۱۲۱۷